Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
lattice bridge
پل نردهای
lattice bridge
پل شبکهای
Search result with all words
lattice suspension bridge
پل اویزشی مشبک
lattice suspension bridge
پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
Other Matches
lattice
تیر مشبک
lattice
شبکه بندی شبکه کاری
lattice
شبکه
lattice
کار مشبک
lattice
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice
توری منظم
ionic lattice
شبکه یونی
lattice work
شبکه کاری
lattice constant
ثابت شبکه
lattice tower
برج مشبک
specific lattice
شبکه ویژه
lattice vibration
ارتعاش شبکه
lattice vacancy
تهیجای شبکه
atomic lattice
شبکه اتمی
lattice design
طرح شبکه ای
[این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
oblique lattice
شبکه مایل
rhombohedral lattice
شبکه لوزوجهی
cubic lattice
شبکه مکعبی
crystal lattice
شبکه بلور
fcc lattice
lattice face-centeredcubic
crystal lattice
شبکه کریستالی
crystal lattice
شبکه بلوری
crystal lattice
شبکه بلورین
square lattice
شبکه مربعی
two dimensional lattice
شبکه دو بعدی
space lattice
شبکه فضایی
space lattice
شبکه فضائی
fcc lattice
شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
lattice work
شبکه بندی
bcc lattice
lattice body-centeredcubic
bcc lattice
شبکه مکعبی پر
dynamic lattice
شبکه پویشی
Lattice
[order]
شبکه
[ریاضی]
distorted lattice
شبکه واپیچیده
bravais lattice
شبکه براوه
three dimensional lattice
شبکه سه بعدی
lattice tower
دکل مشبک
lattice grider
تیر مشبک
lattice imperfection
ناکاملی شبکه
lattice ion
یون شبکه
lattice mast
دکل مشبک
lattice matrix
ماتریس
lattice network
شبکه توری منظم
lattice parameter
پارامتر شبکه
lattice polarization
قطبش شبکه
lattice position
محل شبکه
lattice resistivity
مقاومت ویژه شبکه
lattice site
جایگاه شبکه
lattice spacing
فاصله شبکه
lattice girder
تیر حمال مشبک
lattice energy
انرژی شبکه
lattice analogy
روش قیاس به تیر مشبک
Lattice
[order]
توری
[ترتیب]
[ریاضی]
lattice point
نقطه شبکه
lattice windows
شباک
lattice windows
پنجره مشبک
lattice window
پنجره مشبک
lattice window
شباک
lattice defect
نقص شبکه
lattice dynamic
دینامیک شبکه
lattice thermal resistivity
مقاومت ویژه گرمایی شبکه
lattice translation operation
عمل انتقال شبکه
spin lattice intraction
بر هم کنش اسپین شبکه
lattice woung coil
پیچک مشبک
simple cubic lattice
شبکه مکعبی ساده
lattice heat conductivity
رسانندگی گرمایی شبکه
lattice point group
گروه نقطهای شبکه
lattice heat capacity
فرفیت گرمایی شبکه
wooden lattice work
گره سازی
wooden lattice work
شبکه کاری چوبی
cloud lattice design
طرح ابری شبکه ای که بیشتر بصورت بندی و در فرش چین دیده می شود . زمینه معمولا زرد و شبکه ها آبی رنگ می باشد .
face centered cubic lattice
شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
body centered cubic lattice
شبکه مکعبی مرکز پر
closo packed hexagonal space lattice
شبکه فضایی شش وجهی
body centered cubic space lattice
شبکه فضاویی مکعبی با مرکزحجمی
bridge
وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge
پل
bridge
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge
اتصال دادن
bridge
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge
compassplatform : syn
bridge
جسر
bridge
برامدگی بینی
bridge
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge
بازی ورق
bridge
پل ساختن
bridge
پل زدن
bridge
پل فرماندهی
bridge
پل فرماندهی کشتی
lifting bridge
پل بالارو
magnetic bridge
پل مغناطیسی
magnetic bridge
پل رلوکتانس
loading bridge
پل بارگیری
maxwell bridge
پل اندازه گیری ماکسول
maxwell m l bridge
پل ماکسول
movable bridge
پل بازشو
movable bridge
پلی که میشودجابجا نمود
measuring bridge
پل اندازه گیری
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
lever bridge
پل بالا رو
water under the bridge
<idiom>
همه چیز عوض شده
lever bridge
پل باز شو
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
movable bridge
پل متحرک
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
signal bridge
پل مخابرات ناو
lattic-bridge
تیر حمال مشبک
lattic-bridge
پل نرده ای
bridge finance
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
bridge loan
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
irish bridge
اب نما
natural bridge
پل طبیعی
truss bridge
پل با تیر مشبک
weatstone bridge
پل ویتستن
weigh bridge
قپان تخت قنطار کش
wheatstone bridge
مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
spar bridge
پل ساخته شده ازگرده چوب
wien bridge
پل وین
bass bridge
پایهباس
beam bridge
پلمیلهای
spar bridge
پل الواری
bridge assembly
برآمدگیسیمها
bridge of nose
برآمدگیبینی
truss bridge
پل اسکلت فلزی
swing bridge
پل گردان
swing bridge
پل نوسان دار
truss bridge
پل دارای اسکلت اهنی
trestle bridge
پل پایه خرپایی
treadway bridge
پل دوخطه
treadway bridge
پل عبور موقتی پیاده
truss bridge
پل خرپایی
the span of a bridge
چشمه یا دهانه پل
the pier of a bridge
پایه پل
the instability of a bridge
نا استواری پل
that bridge has openings
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
slab bridge
پل تاوه
slab bridge
پل دالو
ribbon bridge
پل تاشونده
transporter bridge
پلانتقال
railway bridge
پل راه اهن
railroad bridge
پل راه اهن
pontoon bridge
پل موقت
pontoon bridge
پل شناور قایقی
oxygen bridge
پل اکسیژنی
operating bridge
پل کارگاهی
operating bridge
پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
treble bridge
پلصدایزیر
ribbon bridge
پل کرکرهای
rise of a bridge
خیز طاق پل
road bridge
پل راه
skew bridge
پل کج
compass bridge
قطبنمایعرشهکشتی
lift bridge
پلبالارو
signal bridge
پل مخابره ناو
portal bridge
پلدروازهای
arch bridge
پلقوسدار
through arch bridge
پلکمانسراسری
salt bridge
پل نمک
road bridge
پل خیابان
road bridge
راه پل
navigating bridge
پل ناوبری
deck of a bridge
کف پل
cantilever bridge
پل قپانی
cantilever bridge
پل معلق
canal bridge
پل کیالی
canal bridge
پل کانال
bridge shoe
پاشنه
bridge shoe
پاشنه پل
bridge seat
پاشنه پل
bridge seat
تکیه گاه
bridge rectifier
یکسوکننده بریج
bridge rectifier
یکسو کننده پلوار
cantilever bridge
ستون پل
cantilever bridge
پایه پل
deck of a bridge
صفحه پل
decade bridge
پل دهگانه
conductivity bridge
پل برق رسانایی
clapper bridge
پل سنگی
chain bridge
پل معلق
chain bridge
پل زنجیری
capacitance bridge
نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
cantilever bridge
پل کنسول
cantilever bridge
پل طرهای
cantilever bridge
پل بازودار
bridge plate
پل بین سکوی بارگیری وخودرو
bridge pier
پایه پل
bridge escape
فرار از پل
bascule bridge
پل قپانی
bascule bridge
پل متحرک
bailey bridge
پل متحرک وموقتی
asses bridge
قضیه حماریه
arched bridge
پل قوسی
arched bridge
پل کمانهای
suspension bridge
پل اویزان
bascule bridge
پل باسکولی
bridge deck
بدنه پل
bridge circuit
مدار پلوار
bridge carriageway
شوسه پل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com