English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
lattice point نقطه شبکه
Search result with all words
lattice point group گروه نقطهای شبکه
Other Matches
lattice کار مشبک
lattice شبکه
lattice شبکه بندی شبکه کاری
lattice توری منظم
lattice تیر مشبک
lattice خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
fcc lattice شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
rhombohedral lattice شبکه لوزوجهی
lattice position محل شبکه
ionic lattice شبکه یونی
lattice analogy روش قیاس به تیر مشبک
lattice bridge پل نردهای
lattice bridge پل شبکهای
lattice constant ثابت شبکه
lattice defect نقص شبکه
lattice dynamic دینامیک شبکه
lattice energy انرژی شبکه
lattice girder تیر حمال مشبک
lattice grider تیر مشبک
fcc lattice lattice face-centeredcubic
dynamic lattice شبکه پویشی
space lattice شبکه فضائی
bcc lattice lattice body-centeredcubic
bcc lattice شبکه مکعبی پر
bravais lattice شبکه براوه
two dimensional lattice شبکه دو بعدی
crystal lattice شبکه بلورین
crystal lattice شبکه بلوری
crystal lattice شبکه کریستالی
crystal lattice شبکه بلور
cubic lattice شبکه مکعبی
three dimensional lattice شبکه سه بعدی
distorted lattice شبکه واپیچیده
square lattice شبکه مربعی
specific lattice شبکه ویژه
space lattice شبکه فضایی
atomic lattice شبکه اتمی
lattice windows شباک
oblique lattice شبکه مایل
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
lattice parameter پارامتر شبکه
lattice design طرح شبکه ای [این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.]
lattice polarization قطبش شبکه
lattice resistivity مقاومت ویژه شبکه
lattice site جایگاه شبکه
lattice spacing فاصله شبکه
lattice tower دکل مشبک
lattice work شبکه بندی
lattice tower برج مشبک
lattice vacancy تهیجای شبکه
lattice vibration ارتعاش شبکه
lattice work شبکه کاری
Lattice [order] شبکه [ریاضی]
lattice matrix ماتریس
lattice windows پنجره مشبک
lattice window پنجره مشبک
lattice imperfection ناکاملی شبکه
lattice ion یون شبکه
lattice mast دکل مشبک
lattice window شباک
lattice network شبکه توری منظم
lattice heat conductivity رسانندگی گرمایی شبکه
cloud lattice design طرح ابری شبکه ای که بیشتر بصورت بندی و در فرش چین دیده می شود . زمینه معمولا زرد و شبکه ها آبی رنگ می باشد .
lattice suspension bridge پل اویزشی مشبک
wooden lattice work شبکه کاری چوبی
lattice suspension bridge پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
lattice thermal resistivity مقاومت ویژه گرمایی شبکه
wooden lattice work گره سازی
lattice translation operation عمل انتقال شبکه
spin lattice intraction بر هم کنش اسپین شبکه
simple cubic lattice شبکه مکعبی ساده
lattice heat capacity فرفیت گرمایی شبکه
lattice woung coil پیچک مشبک
face centered cubic lattice شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
body centered cubic lattice شبکه مکعبی مرکز پر
closo packed hexagonal space lattice شبکه فضایی شش وجهی
body centered cubic space lattice شبکه فضاویی مکعبی با مرکزحجمی
point to point line خط نقطه به نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
let point امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
not to point بیرون از موضوع
not to point پرت بیجا
not to the point خارج از موضوع
beside the point <idiom> مسائل حاشیهای
The point is that… چیزی که هست
come to the point <idiom> به نکتهاصلی رسیدن
off to a point باریک شده نوک پیدامیکند
to come to a point باریک شدن
point out <idiom> توضیح دادن
on the point of going در شرف رفتن
near point نقطه نزدیک
zero point نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
point to point پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point نقطه به نقطه
in point در خور
in point مناسب
point four رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
point four چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point four اصل چهار
off the point بطور بی ربط
off the point بطور نامربوط
point to point را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
point to point 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
zero point نقطه صفر
way point ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
try for point تلاش برای کسب امتیاز
to the point بجا
to the point مربوط بموضوع
to come to a point بنوک رسیدن
three point فن 3 امتیازی کشتی
in point بجا
far point برد بینایی
off the point بدون اینکه وابستگی داشته باشد
to point to something به چیزی متوجه کردن
point نکته
point نقطه
point ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
point سر
point امتیاز
point راس
point تیزکردن
point گوشه دارکردن
point نقطه نوک
point موضوع
point ماده اصل
point نقطه گذاری کردن
point محل شروع چیزی
point نوکدار کردن
point نقط ه
point نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point درصد
point نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point مرکز راس حد
to point to something به چیزی اشاره کردن
point محل
One point for you. یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
point رسد نوک
point نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point نوک
point متوجه ساختن
to let it get to that point اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
point دماغه
point حد
point نقطه گذاری کردن ممیز
point هدف
point نمره درس پوان
point درجه امتیاز بازی
point جهت
point نشانه روی کردن
the point is اصل مطلب این است
point اشاره کردن
point نشان میدهد
point نشان دادن
point خاطر نشان کردن
point مسیر
point قطبهای باطری یاپلاتین
point به سمت متوجه کردن
Now he gets the point! <idiom> دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
point هدف گیری کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point پوینت
point اصل
point مقصود
point محل مرکز
point جهت مرحله
point پایان
point مرحله قله
point سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point باریک کردن
point نوک گذاشتن
point محل یا موقعیت
point که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point estimation براورد نقطهای
point function تابع نقطهای
point size اینچ
point imperfection ناکاملی نقطهای
point group گروه نقطهای
point fund پاداش پایان فصل
point guard موقعیت گارد
point indentification هویت نقطهای
point of impact محل اصابت گلوله
point particle ذره نقطهای
point operation عمل نقطهای
point of weld نقطه جوش
point of tow نقطه یدک ناو یا قایق
symmetry point نقطه تقارن
point of symmetry نقطه تقارن
point of support تکیه گاه
point of support نقطه اتکا
point plotting رسم نقطه
point protector سرمداد
point protector چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
point target اماج نقطهای
point target هدف کوچک
point system شرط بندی براساس امتیاز
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point spread امتیاز قابل انتظار
point size برای اندازه گیری نوع یا متن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com