Dictiornary-Farsi | law of partial pressure | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (10 milliseconds)

English	Persian
law of partial pressure	قانون فشارهای جزیی


Search result with all words

partial pressure	فشار جرئی یا سهمی
partial pressure	فشار جزئی
partial pressure	فشار جزیی
partial pressure	[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
Other Matches

To bring pressure to bear . To exert pressure .	فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .	اعمال فشار کردن
partial	غیرمنصفانه
partial	طرفدارانه
partial	بخشی
partial	نیمه کاره بخشی از
partial	پارهای
partial	جزء
partial	جزیی
partial	مختصر
partial	غرض امیز
partial	غرض الود جزیی
partial	علاقمندبه
partial	متمایل به
partial	طرفدار
partial	جزئی
partial	جانبدار
partial	نیمه کامل
partial	مغرض جزئی
partial	ناتمام
partial	بخشی قسمتی
partial view	نمای جزیی
partial rienforcement	تقویت سهمی
partial RAM	قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
partial products	حاصل ضربهای جز
partial volume	حجم جزیی
partial function	تابع جزئی
partial plan	برنامه جزئی
partial variance	پراکنش سهمی
partial sum	پاره مجموعه
partial substitution	جانشینی کامل برای دو کالا
partial restraint	نیم گیرداری
partial substitution	جانشینی مصرف
partial sum	حاصل جمع جزئی
partial shipment	حمل در چندمرحله
partial shipment	حمل تدریجی
partial shipment	حمل به دفعات
partial order	ترتیب جزئی
partial fixing	نیمه گیرداری
partial excluder	حاجب نقصانی
partial eqilibrium	تعادل جزئی
partial correlation	همبستگی جزئی
partial correctness	صحت جزئی
partial competition	رقابت جزئی
partial charge	بار جزیی
partial carry	فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
partial carry	رقم تقلی جزئی
partial adjustment	تعدیل جزئی
partial fraction	پاره کسر
partial fraction	کسر جزئی
partial order	پاره ترتیب
partial mobilization	بسیج جزیی
partial loss	خسارت جزیی
partial loss	زیان جزئی
partial jurisdiction	حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
partial jurisdiction	حق خود گردانی محدود
partial ionization	یونش جزیی
partial correlation	همبستگی سهمی
partial function	پاره تابع
partial adjustment	تطابق جزئی
partial quantity	زیرمجموعه [ریاضی]
partial derivative	مشتق جزیی [ریاضی]
as a partial payment	علی الحساب
partial derivative	مشتق پاره ای [ریاضی]
partial migrant	کوچگر پاره ای [پرنده شناسی]
partial exclusion from inheritance	حجب نقصانی
partial ionioc character	خصلت جزیی یونی
showing partial views	اعمال نظر کردن
showing partial views	اعمال نظر
partial molar properties	خواص جزیی مولی
partial molar volume	حجم جزیی مولی
partial exclusion from inheritance	حجب از بعض
agreement on partial payments	توافق در پرداخت های قسطی
partial enhancement factor	ضریب تشدید جزئی
partial equilibrium analysis	تحلیل تعادل جزئی
partial differential equation	معادله دیفرانسیل جزیی
partial differential equation	معادلات دیفرانسیل جزئی
partial reduction coefficient	ضریب تقلیل جزئی
partial regression equation	معادلات رگرسیون سهمی
partial color blindness	رنگ کوری ناقص
partial two level forked junction	گذرگاه زیر و رو
partial two level forked junction	گذرگاه زیر و زبر
partial differential equation [PDE]	معادله دیفرانسیل با مشتقات پاره ای [ریاضی]
f.pressure	فشارمایع
pressure	فشار هوا
pressure	سنگین
pressure from outside	فشار از بیرون [خارج]
pressure	فشار
pressure	مشقت
pressure	فشردن مضیقه
pressure	بار سنگین مصائب وسختیها
pressure	بار
He always works best under pressure .	اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
pressure plate	صفحهنگهدار
pressure screw	پیچفشرده
oil pressure	دستگاه اندازه گیری فشار روغن
osmotic pressure	فشار اسمزی
pressure dial	درجهفشار
pressure adjustment	تنظیم فشار
pressure above the atmosphere	فشار بالای جو
pore pressure	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
piston pressure	فشار پیستون
pitot pressure	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
pitot pressure	فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pore pressure	فشار درونی
pressure tube	لولهفشار
pressure vessel	فرف
pressure of time	فشار زمانی
pressure taping	انشعاب فشار سنجی
oil pressure	فشارسنج روغن
pressure lubrication	دستگاه روغنکاری فشاری
time pressure	فشار زمانی
The pressure of the atmosphere	فشار جو ؟( اتمسفر )
water under pressure	آبتحتفشار
pressure vessel	فشار
to be under deadline pressure	عجله داشتن
pressure bar	قسمتفشار
sound pressure	فشار صوت
social pressure	فشار اجتماعی
reservoir pressure	فشار مخزن
reduced pressure	فشار کاهیده
reacted pressure	فشار واکنش شده
radiation pressure	فشار تشعشع
pulse pressure	فشار نبض
pressure welding	جوشکاری فشاری
pressure welding	جوش فشاری
pressure weldable	قابل جوشکاری فشاری
pressure weld	جوش دادن فشاری
pressure wave	موج فشار
pressure transducer	مبدل فشار
pressure tendency	گرایش فشار
pressure change	تغییراتفشار
starting pressure	فشار استارت
static pressure	فشار ثابت هوا
static pressure	فشار ایستایی
pressure cookers	دیگ زودپز
wind pressure	فشار باد
wheel pressure	فشار چرخ
wave pressure	فشار حاصل از موج
vapour pressure	فشار بخار اب
vapor pressure	فشار بخار
vapor pressure	فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
uplift pressure	فشار بالابرنده
total pressure	فشار کل
to bear pressure upon	فشار اوردن بر
tire pressure	فشار هوای لاستیک
systolic pressure	فشارخون انقباضی
swelling pressure	فشار در اثر ازدیاد حجم
pressure sweeping	روبیدن فشاری
pressure surface	سطح پیزومتریک
pressure fraction	کسر فشاری
pressure face	سمت فشار
pressure drop	افت فشار
pressure device	عامل فشاری مین
pressure device	ماسوره فشاری
pressure curve	خم فشار
pressure curve	منحنی فشار
pressure cook	تحت فشار پختن
pressure cook	دردیگ زودپزپختن
pressure cook	دیگ زودپز
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
pressure cabin	بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure cabin	هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure breathing	تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure balance	فشارسنج
pressure front	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure gauge	فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure gauge	فشارسنج
pressure surface	سطح فشار
pressure suit	لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
sense of pressure	حس فشار
pressure sense	حس فشار
pressure regulator	شیر فشار شکن
pressure regulator	شیر تنظیم
pressure points	نقطههای گیرنده فشار
pressure of speech	فشار تکلم
pressure control	کنترلفشار
pressure lamp	چراغ تلمبهای
pressure hull	بدنه ضد فشار
pressure head	ارتفاع فشار
pressure gradient	گرادیان فشار
pressure gaverner	تنظیم کننده فشار
pressure gaverner	ناطم فشار
pressure altitude	ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
gage pressure	فشار گیج
direct pressure	تعاقب کردن مستقیم دشمن
direct pressure	فشار مستقیم
differential pressure	اختلاف فشار بین دو سیستم یادو حجم
diastolic pressure	فشار دیاستولی
diastolic pressure	فشار خون انبساطی
deflationary pressure	فشار ضدتورمی
deflationary pressure	فشار انقباضی
critical pressure	فشار بحرانی
contact pressure	فشار تماس
contact pressure	فشار تماسی
constant pressure	فشار ثابت
compression pressure	فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
collapse pressure	حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
center of pressure	مرکز فشار
discharge pressure	فشار تخلیه