Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
leading in wire
سیم انشعاب
Other Matches
leading
راهنمایی
leading zero
صفر مقدم
leading zero
رقم صفر برای نمایش شروع عدد ذخیره شده
in leading
در مرحله شاگردی یا نوچگی
leading
جداکردن سطرها
leading
فاصله خطوط
leading
هدایت
leading
نفوذ
leading
عمده برجسته
leading
مقدم
leading
پیشتاز
leading
عمده
leading
فضای بین خط وط متن چاپ شده یا نمایش داده شده
leading string
ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
leading current
شدت پیش افتاده
Car no. 6 is leading.
اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
leading edge
لبه مقدم
desired leading
سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
leading diagonal
قطر اصلی
[ریاضی]
leading edge
لبه حمله
leading edge
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading lights
شمع محفل
leading question
سوال تلقینی
leading question
پرسش راهنمایی کننده
leading case
نمونه یاسابقه قضائی
leading official
سرداور
desired leading
مسیر مطلوب
leading lights
چشم و چراغ
leading lights
عضو مهم
leading light
چشم و چراغ
leading light
شمع محفل
leading light
عضو مهم
leading questions
پرسش راهنمایی کننده
leading questions
سوال تلقینی
leading edge
لبه راهنما
leading line
خط بستن زاویه سبقت به توپ
leading man
هنرپیشه مرد اول نمایش یافیلم سینمایی
leading marks
نشانههای هدایت
leading nations
ملتهای بزرگ
leading point
نقطه نشانه روی
leading point
نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
leading region
نواحی پیشرو
leading seaman
مهناوی یکم
leading sectors
بخشهای پیشرو
leading sectors
بخشهای پیشگام
leading ship
ناو نوک
leading zeros
صفرهای مقدم
leading line
خط هدایت هواپیما
leading articles
سرمقاله
leading article
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading articles
کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading article
سرمقاله
leading indicators
شاخصهای اساسی شاخصهای پیشرو
leading insurer
بیمه گر اصلی
leading lady
ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
leading line
خط هادی
leading lady or man
بازیگر عمده
men of light and leading
مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
leading edge model
IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
leading edge tube
لاستیکلبهپیشتاز
leading edge flap
لبهبرجستهباله
By international standards Germany maintains a leading role.
در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
wire to wire
از اغاز تا فرجام
by wire
بوسیله تلگراف
he sent me a wire
تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
by wire
باتلگراف
wire
سیم
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
down to the wire
<idiom>
به آخر خط رسیدن
wire
هادی فلزی نازک
wire
ارتباط باسیم
wire
سیم کشی کردن
wire
مخابره کردن
wire
سیم تلگراف سیم کشی کردن
wire
مفتول
to go down to the wire
<idiom>
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
wire
خط اغاز یا پایان مسابقه
wire
وایر
wire
چاپگر Matrix-dot
wire
روش ساده اتصال الکتریکی قط عات ترمینال , هم با استفاده از سیمهای عایق که دور هم پیچیده شده اند در هرترمینال و سپس وارد یک محل می شوند با استفاده از سیستمهای نمونه
wire
کامپیوتر به همراه برنامه نوشته در سخت افزار که قابل تغییر نیست
wire
تلگراف کردن تلگراف زدن
wire
نصب سیم بندی
wire locking
بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
wire laying
سیم کشی کردن
wire laying
تیم سیم کشی
wire hinge
لولای سیمی
wire head
قسمت مقصد سیم کشی ایستگاه جلویی سیم کشی
wire mesh
شبکه فلزی
wire mesh
اهنبندی مشبک
wire net
شبکه با سیم
wire net
شبکه تلفنی
wire netting
بافت توری سیمی
wire netting
تور سیمی
wire roll
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
twisted wire
سیم پیچ
wire guage
اندازه سیم
wire grip
بست سیم
wire glass
شیشه دارای شبکه سیمی در متن ان
wire core
مغزی سیمی
wire communication
ارتباط با سیم
wire coil
سیم پیچ
wire coil
حلقه سیم
wire cloth
تور سیمی پارچه سیمی پرده سیمی
waterproof wire
سیم نم ناپذیر
two wire circuit
مدار دوسیمه
two wire circuit
مدار دو سیمه
trolley wire
سیم ترن برقی
trip wire
سیم کشش
trip wire
سیم ضامن مین
to draw wire
سیم را ازسیمکش گذرانیدن سیم کشیدن
tinned wire
سیم قلع اندود
three wire system
دستگاه سه سیمی
three wire generator
دینام سه سیمی
wire ropeway
سیم نقاله
stranded wire
سیم بهم تابیده
wire cutler
سیم بر
wire cutter
قیچی میخچین
wire cutter
قیچی سیمبر
wire gauze
توری سیمی
wire gauze
تور فریف سیم مانند
wire gauge
معیار ضخامت سیم
wire gauge
مقیاس اندازه گیری ضخامت سیم یا ورق فلز
wire fuse
فیوز ذوب شونده
wire finder
سیم یاب
wire entanglement
مانع سیم خاردار
wire entanglement
با سیم خاردار محصور کردن حصار سیم خاردار
wire entanglement
سیم خاردار کشیدن
wire drawer
سیمکش
wire drag
لاروب سیمی
wire dispenser
چرخ سیم کشی
wire dispenser
سیم بازکن
wire dancer
بندباز
wire dancer
کسیکه که روی سیم میرقصد و بازی میکند
wire dancer
سیم باز
wire cutter
سیم چین
stranded wire
کابل تک لایی
wire-taps
گوشیازیتلفنی کردن
wire-tapped
نیوشه کردن
body wire
سیماصلی
wire-tapped
استراقسمع تلفنی کردن
wire-tapped
نیوشه
wire-tapped
نهان گوشی تلفنی
cutting wire
سیم برش
[مهندسی]
wire-tapped
گوشیازی تلفنی
wire-tapped
استراقسمع تلفنی
wire-tap
وسیلهی استراقسمع تلفنی
wire-tap
نیوشه کردن
wire-tap
گوشیازیتلفنی کردن
wire-tap
استراقسمع تلفنی کردن
wire-tap
نیوشه
wire-tap
نهان گوشی تلفنی
wire-tapped
وسیلهی استراقسمع تلفنی
wire-tapping
استراقسمع تلفنی
wire-taps
استراقسمع تلفنی کردن
wire-taps
نیوشه
wire-taps
نهان گوشی تلفنی
wire-taps
گوشیازی تلفنی
wire-taps
استراقسمع تلفنی
wire-tapping
وسیلهی استراقسمع تلفنی
wire-taps
نیوشه کردن
wire-taps
وسیلهی استراقسمع تلفنی
bead wire
سیملبهگرد
wire-tapping
نیوشه کردن
wire-tapping
گوشیازیتلفنی کردن
wire-tapping
استراقسمع تلفنی کردن
wire-tapping
نیوشه
wire-tapping
گوشیازی تلفنی
wire-tap
گوشیازی تلفنی
wire-tap
استراقسمع تلفنی
wire ropes
طنابهای سیمی
wire rope
طناب سیمی
wire nut
سیممهره
wire ribbon
گلابتون سرمه
wire pulling
گربه رقصانی تحریک سیاست بازی
wire puller
شخص اب زیرکاه و مرموز
wire puller
سیم کش
wire sling
تسمهسیمی
wire pike
دوشاخه سیم کشی
wire stripper
سیمچین
live wire
سیم زنده
wire wool
سیمفرفشوئی
wire pike
راهنمای سیم دستک سیم کشی
wire shears
قیچی سیم بری
wire sweep
مین جمع کنی با استفاده ازکابل برق مین جمع کنی باکابل
live wire
آدم پر حرارت و با پشتکار
earth wire
سیماتصالبهزمین
live wire
سیم برقدار
input wire
سیمداخلی
point wire
سرسیم
rigging wire
سیمنگهدارندهدکل
sioning wire
سیمضهیون
tuning wire
سیمصدا
wire beater
همزن سیمی
high wire
سیم بندبازی
wire wrap
سیم پیچ کردن
wire worm
کرم ریش
wire brush
برسسیمی
wire frame
قالبفلزی
wire-tapped
گوشیازیتلفنی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com