English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
English Persian
leading sectors بخشهای پیشرو
leading sectors بخشهای پیشگام
Other Matches
sectors منطقه واگذاری
sectors قطاع
sectors ناحیه
sectors منطقه
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
sectors تقسیم دیسک به شیارهای آدرس پذیر
sectors منطقه ماموریت قطاع اتش
sectors جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد
sectors شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sectors سوراخ در لبه دیسک برای نشان دادن محل اولین شیار
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors جزء تقسیم کردن
sectors کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
in other sectors در قسمتهای دیگر جبهه
sectors بخش
sectors تقسیم دیسک به شیار رهایی
sectors قطاع دایره
sectors قسمتی ازجبهه
sectors خط کش ریاضی ناحیه
sectors محله
sectors دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند
leading zero رقم صفر برای نمایش شروع عدد ذخیره شده
in leading در مرحله شاگردی یا نوچگی
leading zero صفر مقدم
leading راهنمایی
leading هدایت
leading نفوذ
leading عمده برجسته
leading مقدم
leading پیشتاز
leading عمده
leading فضای بین خط وط متن چاپ شده یا نمایش داده شده
leading فاصله خطوط
leading جداکردن سطرها
leading seaman مهناوی یکم
leading region نواحی پیشرو
leading point نقطه نشانه روی در جلوی هدف متحرک
leading point نقطه نشانه روی
leading nations ملتهای بزرگ
leading marks نشانههای هدایت
leading man هنرپیشه مرد اول نمایش یافیلم سینمایی
leading line خط بستن زاویه سبقت به توپ
leading lights شمع محفل
leading ship ناو نوک
leading lights عضو مهم
leading light چشم و چراغ
leading light شمع محفل
leading light عضو مهم
leading zeros صفرهای مقدم
leading lights چشم و چراغ
Car no. 6 is leading. اتوموبیل شماره 6 ازهمه جلوتر حرکت می کند (درمسابقات )
leading diagonal قطر اصلی [ریاضی]
leading line خط هدایت هواپیما
leading line خط هادی
leading article سرمقاله
desired leading سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
desired leading مسیر مطلوب
leading official سرداور
leading questions پرسش راهنمایی کننده
leading questions سوال تلقینی
leading question پرسش راهنمایی کننده
leading question سوال تلقینی
leading articles کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading articles سرمقاله
leading article کالایی که ارزان می فروشندتاخریداران رابکالاهای دیگرجلب کند
leading in wire سیم انشعاب
leading string ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
leading case نمونه یاسابقه قضائی
leading lady ستاره زنی که نقش اول رادرنمایش یا سینما بعهده دارد
leading insurer بیمه گر اصلی
leading indicators شاخصهای اساسی شاخصهای پیشرو
leading edge لبه راهنما
leading edge اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading current شدت پیش افتاده
leading edge لبه مقدم
leading edge لبه حمله
men of light and leading مردانی که بواسطه قوه رهنمایی صاحب نفوذمیشوند
leading edge flap لبهبرجستهباله
leading edge tube لاستیکلبهپیشتاز
leading edge model IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
leading lady or man بازیگر عمده
By international standards Germany maintains a leading role. در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
blind leading the blind <idiom>
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com