English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
leakage water نشتاب
Other Matches
leakage افت
leakage هدررفتگی
leakage گریز
leakage ترشح
leakage مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
leakage به خزانه وارد نمیشود
leakage پراکندگی
leakage نفوذ
leakage تراوش
leakage رخنه
leakage تراوش کردن
leakage مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
leakage فاش شدگی
leakage کسری
leakage کمبود کسر
leakage چکه
leakage کمبود
leakage نشت
leakage نشست
leakage کمبود و کسری
leakage current جریان نشتی
surface leakage نشت سطحی
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
leakage current جریان ایزولاسیون
leakage or breakage نشت
leakage resistance مقدار مقاومت نشت
leakage path مسیر خزش
leakage path مسیر نشت
leakage or breakage کسری
leakage or breakage خروج
leakage current جریان تراوشی
magnetic leakage نشت مغناطیسی
magnetic leakage پراکندگی مغناطیسی
leakage flux شاره هرز
leakage of information نشت اطلاعات
income leakage نشت درامد
data leakage جابجایی غیر قانونی داده ازامکانات کامپیوتری
income leakage کسر درامد
leakage drop افت نشتی
magnetic leakage پراکندگی فوران مغناطیسی
zigzag leakage flux شار پراکنده زیگزاگ
magnetic leakage flux فوران پراکنده نشتی مغناطیسی
earth leakage current جریان نشتی زمین
earth leakage indicator دستگاه نشاندهنده نشتی زمین
collector emitter, leakage current جریان نشستی کلکتور- امیتر
She let the water out . آب را ول کرد
water course حق المجری
water course حق الشرب
water course مجرای اب
to water آب ریختن
of the first water بهترین
water down <idiom> ضعیف شدن
by water از راه دریا
on the water در کشتی
to water آب دادن
water still دستگاه تقطیر اب
water way مسیل
water way ابراهه
water way راه ابی
first water بالاترین مقام
first water درجه اول
above water <adj.> روی آب
by water با کشتی
by water از راه رودخانه
above water <adj.> شناور
to water something آب دادن [گیاه]
water آب
water ابگونه
f.water عرق رازیانه
to p something with water اب روی چیزی پاشیدن چیزیراخیس کردن
to keep ones he above water از زیر بدهی بیرون آمدن
water اب دادن
water مایع
water پیشاب
mean water میان اب
water اب
water pepper فلفل ابی
water pipe لوله اب
water pipe تنبوشه
water fowl مرغ ابی
water pipe لوله مخصوص لوله کشی اب
water plate بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
water point نقطه تقسیم اب
water fowl پرنده ابی
water lowering زهکشی
water mill اسیاب ابی
water filter صافی اب
water melon هندوانه
water guage فشار سنج اب
water meter کنتور اب
water meter اب سنج
water loss ابکاهی
water jump مانع ابی
water pepper زنجبیل سگ
water nymph الهه دریایی
water logging ابسیری
water mill اسیاب
water moccasin مار سمی ابزی جنوب امریکا
water hammer ضربت قوچ
water hardening سختگردانی با اب
water hazard مانع ابی در مسیر گوی گلف
water heater فرف ابگرم کن
water heater ابگرم کن
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
water hole چاله اب
water jacket صندوق اب
water hyacinth سنبل ابی
water nymph حوری دریایی
water hyacinth وردالنیل
water injection پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
water hammer ضربت قوج
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water level تراز اب
water front جبهه رطوبتی
water gas گاز اب
water gauge اندازه اب نما
water gauge اب پیم
water glass شیشه محلول
water line خط ابخور ناو
water glass اب شیشه
water glass لیوان اب
water lily نیلوفر ابی
water level سطح اب
water glass شیشه مایع
water level سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
water jacket ابدان
water car ارابه اب فروشان
undermining by water اب شستگی
undermining by water اب رفتگی کف
up to the middle in water تا کمر در اب
voidance water منجلاب
voidance water زیر اب
wade into the water راه رفتن در اب
waste water فاضلاب
water aspirator خرطوم ابی
water bag کیسه اب
water bailiffs مامور تفتیش کشتیها در بندر
water bailiffs مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
water balance بیلان اب
water bearer دلو
water bearer ساکب الماء
underground water اب درون زمین
in hot water <idiom> در دردسر
surface water اب سطحی
surplus water ابهای اضافی
surplus water ابهای مازاد
swimming with water پرازاب
swimming with water غرق اب
table water سفره اب زیر زمینی
tap water اب شیر
water paint رنگ لعابی
the water was overknee اب از زانو میگذشت
to drink water اب خوردن
to drink water اب اشامیدن
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
to sniff up water اب رابه بینی کشیدن
to soften a water سبک ترکردن یاشیرین کردن اب
to splash into water به اب زدن
unavailable water رطوبت غیر قابل استفاده
water bearer ریزنده اب ابریز
water bed تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
water bed تشک ابی
water cooling خنک کردن بااب
water cress شاهی اتی
water cure اب درمان
water cure علاج بااب معالجه بااب
water damage خسارت اب دیدگی
water displacement زهکشی کردن
water displacement زهکشی سیستم زهکشی مهمات نوعی روش پر کردن خرج فسفرسفید در داخل گلوله
water disposal فاضلاب
water disposal اگوکشی
water disposal ساختن اگو
water dog سگ ابی
water dog شناگر ماهر
water dog سگ تربیت شده برای اوردن مرغ ابی
water driver مقنی
water fast رنگ نرو
water fast غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water cooling خنک کنندگی اب
water content درصد رطوبت
water bonded اب بند شده
water boy بچه سقا
water boy سقا
water buffalo گاو میش اهلی شده اسیایی
water canteen قمقمه
water car ارابه اب پاش
water carriage حمل از راه اب
water carrier دلو
water circulation گردش اب
water coiour ابرنگ
water colour ابرنگ
water colour رنگاب
water bailiff میراب
water colour نقاشی ابرنگی
water container فرف اب
water fast پارچه شورنرو
surface of the water سطحآب
head above water <idiom> آشکاری مشکل
hold water <idiom>
hot water <idiom>
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com