Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
left defence	دفاعچپ
Other Matches
She was left out in the cold . she was left high and dry .	سرش بی کلاه ماند
He was sitting on my left (left side)	طرف چپ من نشسته بود
I am left out . I am left out in the cold .	کلاهم پ؟ معرکه است
defence	دفاع کردن استحکامات
defence	دفاع
defence	پدافند
in self defence	خود
in self defence	برای دفاع
defence	بک
defence	defense
in defence of somebody [something]	برای دفاع از کسی [چیزی]
the right of self-defence	حق دفاع از خود
defence third	دفاعسوم
self defence	دفاع مشروع
right of self defence	حق دفاع مشروع
self-defence	دفاع از خود
right defence	دفاعمستقیم
legitimate defence	دفاع مشروع
stack the defence	ارایش دفاعی
gothic defence	دفاع گوتیک در بازی سه اسب شطرنج
grunfeld's defence	دفاع گرونفلد شطرنج
french defence	دفاع فرانسوی شطرنج
marshall defence	دفاع مارشال در گامبی وزیرشطرنج
meran defence	دفاع مران
coast defence	پدافند ساحلی
coast defence	سازمان پدافنداز ساحل
cozio defence	دفاع کوتسیو در روی لوپس
czech defence	دفاع چک
czech defence	نام منسوخ دفاع اسلاو
damiano's defence	دفاع دامیانو
defence station	readiness of degree third
dory defence	دفاع دوری
ego defence	دفاع خود
statement of defence	لایحه دفاعیه
staunton defence	دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
summetrical defence	دفاع متقارن
two knights' defence	دفاع دو اسب
westphalia defence	دفاع وستفالی در گامبی وزیرشطرنج
indian defence	دفاع هندی شطرنج
yogoslav defence	دفاع یوگوسلاو
yogoslav defence	دفاع پیرک
lasker's defence	دفاع لاسکر در گامبی وزیرشطرنج
zone defence	دفاع منطقهای
antimissile self-defence	پوششضدتابش
janisch defence	دفاع شلیمان
goal defence	دفاعگل
old indian defence	دفاع هندی قدیم شطرنج
wing defence	دفاعگوشه
civil defence	موسسهآموزشدهندهمهارتهایرزمی
tchigorin defence	دفاع چیگورین در گامبی وزیرشطرنج
tarrasch defence	دفاع تاراش در گامبی وزیرشطرنج
janisch defence	دفاع یانیش
secretary of defence	وزیر دفاع
prevent defence	جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
polish defence	دفاع لهستانی
to act in self-defence	دفاع از خود اقدام [حرکت] کردن
pirc defence	دفاع پیرک
pillsbury defence	دفاع کمبریج اسپرینگز
pillsbury defence	دفاع پیلزبری
defence mechanism	مکانیزم دفاعی
primeter defence	دفاع دور تا دور
primeter defence	پدافند دورتا دور
defence [British E]	دفاع [قانون] [ورزش] [ارتش]
schleman defence	دفاع شلیمان در روی لوپز دفاع یانیش
scandinavian defence	دفاع متقابل مرکزی
scandinavian defence	دفاع اسکاندیناویایی
russian defence	دفاع پتروف نام قدیمی دفاع اسلاو
russian defence	دفاع روسی
robatsch defence	دفاع روباتش
defence mechanisms	ساز و کاردفاعی
defence mechanism	ساز و کاردفاعی
defence mechanisms	مکانیزم دفاعی
close defence	سه مدافع
modern defence	دفاع مدرن شطرنج
morphy's defence	دفاع مورفی در روی لوپس شطرنج
national defence	دفاع ملی
national defence	پدافند ملی
slav defence	دفاع اسلاو در گامبی وزیرشطرنج
budapest defence	دفاع بوداپست در پیاده وزیرشطرنج
box defence	تشکیل یک مربع برای دفاع ازدروازه
bord's defence	دفاع برد در روی لوپس
sicilian defence	دفاع سیسیلی شطرنج
philidor's defence	دفاع فیلیدور
alekhine's defence	دفاع الخین
orthodox defence	دفاع ارتودکس در گامبی وزیرشطرنج
becker's defence	دفاع بکر در گامبی شاه شطرنج
closed defence	دفاع بسته در روی لوپس
benoni defence	دفاع بنونی
berlin defence	دفاع برلین در گشایش فیل شطرنج
ministry of national defence	وزارت دفاع ملی
mistake of law is no defence	اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
queen's fianchetto defence	دفاع فیانکتوی وزیر
ministry of national defence	وزارت پدافند ملی
nimzo indian defence	دفاع نمیزو هندی در پیاده وزیر شطرنج
queen's indian defence	دفاع هندی وزیر شطرنج
queen's fianchetto defence	گشایش لارسن شطرنج
franco baenoni defence	دفاع بنونی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
bogoliubov indian defence	دفاع بوگولیوبوف- هندی درپیاده وزیر شطرنج
king's indian defence	دفاع هندی شاه شطرنج
kevitz trajkovic defence	دفاع کویتس- تراکوویچ
cambridge springs defence	دفاع کیمبریج اسپرینگزدرگامبی وزیر شطرنج
classical bononi defence	دفاع بنونی کلاسیک
secretary of state for defence	وزیر دفاع
caro kann defence	دفاع کارو- کان
ignorance of the law is no defence	جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
franco indian defence	دفاع هندی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
centre counter defence	دفاع متقابل مرکزی
civil defence service	خدمات کشوری
ignorance of the face is a good defence	جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
mistake of fact is a good defence	اشتباه حکمی دفاع محسوب میشود
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.	در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
on the left	در سمت چپ
left d.	نظام به چپ
KEEP LEFT	از سمت چپ حرکت کنید.
nothing was left over	چیزی زیادنیامد
from right and left	از چپ وراست
left$	تابع $LEFT در زبان BASIC
keep to the left	دست چپ بروید
left over	باقی مانده
left over	زیاد امده
nothing was left over	چیزی باقی نماند
i took up where he left	از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
from right and left	از هر سو
to the left <adv.>	سمت چپ
outside left	گوش چپ
to be left	زیاد امدن
on the left <adv.>	سمت چپ
to be left	ماندن
My name has been left out .	اسم من از قلم افتاده است
She just left ( went ) . off she went .	گذاشت ورفت
right and left	ازهرسوبهرسو
left <adv.>	سمت چپ
left	: چپ درطرف چپ
left inner	بازیکنمهاجمچپ
left	جناح چپ
left	: زمان ماضی فعل leave
left	ضربه چپ
left parenthesis (	پرانتز باز
I left my hat , a new one at that .	کلاهم را که نوهم بود جاگذاشتم
to be left in disbelief <idiom>	باور نکردنی بودن
to be [left] stranded	سرگردان شدن
to be left in disbelief <idiom>	قابل فهم نبودن
soon after he left for paris	چندی
to be [left] stranded	دربدر شدن
left handedness	ریا
to jink right [left]	ناگهان مسیر را به راست [چپ] تغییر دادن
Please turn left now.	لطفا حالا شما به چپ بپیچید.
left half	نیمهچپ
left halfback	هافبکچپ
left lung	ریهچپ
left outside linebacker	مهرهنطآخریبیرونیچپ
left safety	مهرهمفمنچپ
left tackle	دفاعچپ
left valve	لبهچپ
left ventricle	ونتریکلچپ
I arrived as soon as he left ( went ) .	همین که رفت من آمدم
hard left	اعضایتندرویحزبسیاسی
left-of-centre	معتقدبهسوسیالیزم
Since I left school.	ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
He left just before you arrived.	درست پیش پای شما رفت
The first line is left out.	سطر اول جا افتاده است
The would left a mark.	جای زخم باقی ماند
When it comes to me there is no more food (left).	به من که می رسد غذا تمام شده
He got all dressed up and left .	شال وکلاه کردورفت
left guard	محافظچپ
out in left field <idiom>	از جواب صحیح دورشدن
left forward	فورواردچپ
soon after he left for paris	سوی پاریس رهسپار شد.
No left [right] turn!	گردش به چپ [راست] ممنوع!
straight left	چپ مستقیم در بوکس
There is no time left .	دیگر وقتی نمانده
to turn left [right]	به چپ [راست] پیچیدن
we left a card on him	کارتی در خانه اش گذاشتیم
we left for paris	عازم پاریس شدیم
Left parting	جداشونده چپ
left atrium	آتریوم چپ
left centre	مرکزچپ
left channel	بلندگویسمتچپ
left cornerback	مهرهگوشهعقبچپ
the parting on the left	فرق سر به چپ
left field	سمتچپزمین
left fielder	دفاعچپزمین
He left for good . And away he went .	رفت که رفت
left flank	جناح چپ
left wing	مربوط به جناح چپ
left face	بچپ چپ
left-wing	مربوط به جناح چپ
left-hander	ادم چپ دست
left-hander	چپ دست
left-hander	پیچ به سمت چپ
left-handers	ادم چپ دست
left-handers	چپ دست
left wing	شخص دست چپی
left handed	چپ دست
left-handed	دورو مشکوک
left-wing	شخص دست چپی
left-handed	با دست چپ بازی کردن
left-handed	دست چپ
left handed	چپ گرد
left handed	واقع در سمت چپ ناشی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com