Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
English
Persian
leisure centre
مرکزتفریحیورزشی
Other Matches
leisure
تن اسایی
at leisure
فارغ
at leisure
بیکار
at leisure
سرفرصت
at leisure
بی شتاب
at one's leisure
سر فرصت
at one's leisure
هنگام فراغت
at leisure
فرصت دار
leisure
در رفاه
leisure
اسودگی
leisure
فرصت مجال
leisure
وقت کافی
leisure
فراغت
leisure
آسودگی
leisure class
طبقه مرفه
to wait one's leisure
پی فرصت گشتن
leisure hours
ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
He is a man of leisure.
مردراحت طلبی است
leisure time
اوقات فراغت
leisure time
زمان اسودگی
quantity of leisure
مقدار فراغت
quantity of leisure
مقدار ساعات بیکاری
to wait one's leisure
منتظرفرصت محال بودن
centre
سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre third
سومینخطمیانی
right centre
مرکزقائم
right-of-centre
جناحراست محافظهکاران
off centre
لنگ زدن
centre
محل
centre
میان
centre
محل نقاط سوراخ شده اطراف مرکز نواز کاغذی
centre
شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre
درمرکز قرارگرفتن
centre
وسط
centre
تمرکز یافتن
centre
مرکز
off-centre
لنگی
centre
قرار دادن یک متن در مرکز کاغذ یا صفحه نمایش
centre
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centre
نقط ه میانی چیزی
off-centre
لنگ زدن
off centre
لنگی
centre
وسط ونقطه مرکزی
centre half
نیمهمیانی
centre spot
خالوسط
centre forward
مرکز
centre lane
بیندوخط
centre span
مرکزپل
centre post
قسمتبدونآرایش
centre hole
مرکزگودال
centre point
نقطهمرکزی
centre pocket
مرکزی
centre Keelson
مرکزالوارکیل
centre mark
نقطهمرکزی
centre line
خطمرکزی
centre pocket
گودال
centre strap
نوارمیانی
Take me to the city centre?
مرا به مرکز شهر ببرید.
How far is it to city centre?
تا مرکز شهر چقدر راه است؟
shopping centre
مرکزخرید
remand centre
بازداشتگاهموقت
reception centre
مکانیکهبرایافرادبیخانماناقامتگاهموقتیفراهممیآورد
left-of-centre
معتقدبهسوسیالیزم
health centre
مرکز سلامتی
garden centre
مکاندفنزباله
detention centre
پذیرشهتل
community centre
محلاجتماعات
left centre
مرکزچپ
conference centre
مرکزکنفرانس
centre-stage
شرائطبسیار حساسو مهم
centre-back
میانیعقب
centre-aisle
راهرویمیانی
centre wheel
چرخهمیانی
centre fielder
بازیکنمرکزی
centre flag
پرچموسطی
centre of gravity
گرانیگاه
fluid centre
مرکز سیال
cost centre
مرکز هزینه یابی
civic centre
میانگاه شهر
centre of mass
مرکز ثقل
civic centre
مرکز شهر
centre plate
keel drop
centre pawns
پیادههای مرکزی شطرنج
centre of pressure
مرکز فشار
centre of mass
گرانیگاه
centre of activities
مرکز عملیات
centre game
بازی مرکزی
centre castle
پل فرماندهی
centre of gravity
مرکز ثقل
profit centre
مرکز سود
profit centre
واحد دخل و خرج کننده
centre field
مرکززمین
centre electrode
الکترودمرکزی
centre court
حیاطمیانی
centre console
میزفرمانمرکزی
centre circle
دایرهمرکزی
centre chief
مهاجممیانی
centre base
ستونمرکزی
off centre load
بار خارج از مرکز
centre back
نیمهعقب
nerve centre
مرکز فرمان
surrending the centre
تفویض مرکز
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
centre face-off circle
دایرهمرکزیمحلروبروشدنحریفها
centre holding variation
واریاسیون حفظ مرکز درجوئوکو پیانو
centre counter defence
دفاع متقابل مرکزی
centre back vent
پیلیپشت
centre of crest circle
مرکز خمیدگی
What's the fare to city centre?
نرخ کرایه تا مرکز شهر چقدر است؟
principal centre of affairs
مرکز مهم امور
in the centre near the railway station
در مرکز شهر نزدیک ایستگاه قطار
Which bus goes to the town centre?
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
urban centre of a community
مرکز شهرک
centre service line
خطسویسزنیمیانی
retail centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
Can I drive to the centre of town?
آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
centre of crest circle
مرکز انحنای ستیغ
runway centre line markings
خطوسطخیابان
He was spending money right,left and centre.
چپ وراست پول خرج می کرد
retail shopping centre
[British]
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com