Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
letter carrier
نامه رسان پستچی
letter carrier
چاپار
Other Matches
i wrote letter a letter
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
i wrote letter a letter
هی کاغذ نوشتم
Get the letter to him . Have the letter handed to him.
نامه را بدستش برسان
Read out the letter. Read the letter aloud.
نامه را بلند بخوان
carrier
مشابه 1595
carrier
ارسال داده ساده
carrier
داده ارسالی موج مانند
carrier
1-هر رسانه یا وسیلهای که قادربه ذخیره سازی داده است . 2-سیگنالهای دادهارسالی موج مانند
T carrier
استاندارد آمریکا برای خط وط ارسال داده دیجیتال مثل T, TC و استانداردهای سیگنال مربوط DS, DSC
carrier
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carrier
فرکانس سیگنال پیش از تقسیم شدن
carrier
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carrier
حالت موج پیاپی و با فرکانس بالا که توسط یک سیگنال قابل تقسیم است
carrier
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
carrier
سیگنال RSC از مودم به کامپیوتر برای بیان دریافت یک موج داده ارسالی
carrier
روش ارسال سیگنالهای متفاوت روی یک کانال با داده ارسالی با فرکانسهای مختلف
carrier
موسسه حمل و نقل
carrier
حامل غلطک حمال
carrier
نامه بر
carrier
باربر
carrier
ناو هواپیمابر
carrier
دستگاه کاریر
carrier
برنامه حامل میکرب
carrier
موج حام-ل
carrier
حامل
carrier
carrier aircraft
carrier
ترک بند
carrier
مکاری
carrier
متصدی حمل و نقل
carrier
وسیله حمل و نقل
carrier
فرستنده بار شرکت حمل و نقل
carrier
حمل کننده
carrier system
سیستم حامل
carrier wave
موج حامل
carrier sense
detect collision accesswith multiple دستیابی چندتایی با کشف تلاقی
carrier handle
دستگیره حمل
carrier gas
گاز حامل
carrier frequency
فرکانس موج حامل
carrier frequency
فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier frequency
فرکانس حامل
carrier handle
دسته حمل
ball carrier
بازیگری که با توپ میدود
battery carrier
شاسی باتری
image carrier
حامل تصویر
carrier company
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
carrier detect
کشف حامل
carrier detect
تشخیص حامل
carrier frequency
بسامد حامل
carrier wave
موج حامل امواج رادار یا بی سیم
helicopter carrier
ناو هلیکوپتر بر
fuse carrier
فیوزگیر
fuse carrier
نگهدارنده فیوز
contracting carrier
موسسه حمل و نقل موردقرارداد
free carrier
یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
free carrier
تحویل به حمل کننده کالا
destination carrier
کشتی حامل ناو تعمیراتی بمقصد یاتعمیرگاه
data carrier
حامل داده
data carrier
داده بر
common carrier
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی
common carrier
مکاری
carrier's lien
در گرو شرکت حمل
carrier's risk
خطرات به عهده حمل کننده
hod carrier
ناوه کش
color carrier
حامل رنگ
combination carrier
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
common carrier
گاراژ دار
common carrier
متصدی حمل ونقل حامل مشترک
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
common carrier
متصدی حمل ونقل
data carrier
حامل داده ها
attack carrier
ناو هواپیمابر افندی
bulk carrier
کشتی که کالای فله حمل مینماید
oxygen carrier
اکسیژن بر
personnel carrier
نفربر
personnel carrier
خودرو نفربر
puck carrier
گوی دار
sound carrier
حامل صوت
carrier's risk
ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
troop carrier
نیرو بر
video carrier
حامل ویدئو
water carrier
دلو
weapon carrier
حامل جنگ افزار
lumber carrier
کشتی تیر بر
luggage carrier
ترک بند موتورسیکلت
bulk carrier
وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
carrier pigeon
کبوتر نامه بر
carrier pigeon
کبوتر قاصد
carrier pigeons
کبوتر نامه بر
carrier pigeons
کبوتر قاصد
aircraft carrier
ناو هواپیمابر
aircraft carrier
carrier : syn
weapon carrier
کامیون حامل جنگ افزار کامیون حامل توپ
air carrier
شرکت ترابری هوایی
ammunition carrier
مهمات بیار
ammunition carrier
خودرو مهمات کش
charge carrier
حامل بار
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
actual carrier
موسسه حمل و نقل واقعی
negative carrier
محلقرارگیرینگاتیو
suit carrier
پوششکتوشلوار
piton-carrier
میخحامل
log carrier
حاملچوبگرد
breech block carrier
الات متحرک
brake shoe carrier
نگهدارنده کفشک ترمز
breech block carrier
حامل کولاس
attack nuclear carrier
ناو هواپیمابر افندی هستهای
antisubmarine carrier group
ناو گروه هواپیمابر ضدزیردریایی
telephone carrier current
جریان حامل تلفنی
attack aircraft carrier
ناو هواپیمابر تهاجمی
anti submarine carrier
ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
carrier air group
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
carrier task force
گروه رزمی هواپیمابر دریایی
carrier striking force
نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
three-tier car carrier
حملماشینسهطبقه
carrier color signal
پیام رنگی حامل
carrier color signal
پیام رنگ تابی
color carrier reference
فاز مبنای حامل رنگ
carrier chrominance signal
پیام رنگ تابی
high frequency carrier cable
کابل کاریر فرکانس بالا
automatic carrier landing system
سیستم کنترل فرود خودکاربرای هواپیما
attack carrier striking forces
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
letter of a
اطلاع نامه
to the letter
طابق النعل بالنعل
to a. letter
فرستادن
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
to the letter
<idiom>
طبق قانون
letter no
نامه شماره 5
d. letter
حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
letter
نامه
to the letter
<adv.>
نکته به نکته
to the letter
<adv.>
کلمه به کلمه
letter
حرف چاپی
letter
حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
to the letter
<adv.>
مو به مو
letter for letter
<adv.>
کلمه به کلمه
letter
مراسله
letter
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter
حرف الفباء
letter for letter
<adv.>
مو به مو
letter
اثارادبی
letter for letter
<adv.>
نکته به نکته
letter
حرف
letter
معرفی نامه
letter
سند
letter
نوشته
letter of a
اگاهی نامه
letter
نویسه
letter
کاغذ ادبیات
letter
معرفت دانش
letter
باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
take this letter to the post
این نامه راببرید به پستخانه
to readdress a letter
عنوان نامهای را عوض کردن
the letter is urgent
نامه فوری است
letter of dismissal
انفصال
the letter of the law
لفظ یا نص قانون
letter of dismissal
خاتمه
the original letter
عین نامه
the letter of the law
نص یا لفظ شریعت
the letter of the law
عبارت قانون
referring to your letter of
با اشاره بنامه .......عطف بنامه ....... راجع بنامه .......
small letter
حرف ریز
letter of dismissal
الغا
omission of a letter
انداختن یا حذف یک حرف
nundinal letter
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
near letter quality
خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
letter of dismissal
بطلان
letter writing
نامه نگاری
letter writer
کاغذ نویس
letter writer
نامه نویس
letter of dismissal
انقضا
send a letter
نامهای بفرستید
recredential letter
recredential
send a letter
کاغذ بدهید
sea letter
سند بیطرفی کشتی
scarlet letter
حرف A برنگ سرخ که روی سینه زناکاران نصب میشده
repetitive letter
نوشته شده است
repetitive letter
یات آدرس
registered letter
نامه سفارشی
red letter
مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
red letter
با حروف قرمز
letter writer
نامه نگاری
under cover of letter no
ضمن نامه شماره
The letter is addressed to you .
نامه بعنوان شما نوشته شده است
I had a letter from my father .
از پدرم کاغذ داشتم
The letter is well typed .
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
He signed with the letter
امضاء با حرف او
I read through the letter.
من این نامه را کاملا میخوانم.
letter of reference
توصیه نامه
letter of reference
معرفی نامه
to kern a letter
فاصله دخشه ای را با کاهش منظم کردن
Has a letter arrived for me?
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
letter of attorney
وکالت نامه
letter of attorney
اختیار نامه
This letter has been tampered with .
در این نامه دست برده شده
The letter is in his own handwriting .
نامه بخط خودش است
with reference to letter no
با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
chain letter
نامهی زنجیری
four-letter word
واژهیچهار حرفی
four-letter word
واژهی قبیح
four-letter words
واژهیچهار حرفی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com