Dictiornary-Farsi | letter press | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
letter press	مواد چاپی
letter press	نوشته وابسته به عکسها


Other Matches

i wrote letter a letter	چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
Get the letter to him . Have the letter handed to him.	نامه را بدستش برسان
i wrote letter a letter	هی کاغذ نوشتم
Read out the letter. Read the letter aloud.	نامه را بلند بخوان
in the press	تحت طبع
press	فشاراوردن
press	عصاره گرفتن
press	قفسه
press	فشار دادن با انگشتان
press up	از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press-up	از حالت زاویه به بالانس کشیدن
to press up	با فشار بالابردن
to press up	سوی بالافشار دادن
in the press	زیر چاپ
press	فشردن
press	له کردن
press	فشار دادن
press	فشار
press	چاپ فشار
press	دستگاه پرس
press	ازدحام
press	ازدحام کردن اتوزدن
press	فشردن زور دادن
press	وارداوردن
press	جمعیت
press	مطبوعات جراید
press	مطبعه
press	ماشین چاپ
press	دادن
press	مطبوعات
press	چاپ
press	بالا زدن وزنه از روی سینه به بالای سر
press	فشار روی دفاع
press	قاب راکت تنیس
press	تاکتیک دفاعی فشرده
press	دستگاه فشار
press	عامل موثر
press	ماشین فشار
drill press	دستگاه مته
drawing press	پرس کششی
drill press	متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
to send to the press	برای چاپ فرستادن
to press ahead with	با زور ادامه دادن
filter press	صافی فشاری
folding press	پرس خم کاری
yellow press	مطبوعات جنجالی
forging press	پرس چکش کاری
extrusion press	اشترانق پرسه
to press the button	دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
straightening press	پرس مستقیم کنی
copying press	منگنه سوادبرداری
hot press	اهار زدن
cutting press	پرس قطع کننده [مهندسی]
tiger press	حرکت از بالانس ساق دست به روی کف دست
press report	گزارش خبری
die press	فشردن
to press against any thing	بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
to press back	با فشار عقب بردن
to press for an answer	با صرار یا فشار پاسخ خواستن
solids press down	اجسام جامد سوی
treadle press	ماشین چاپ پایی
lithographic press	چاپزغالی
to press charges against someone	ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
pollen press	فشارگرده
press bar	دستهفشار
press chamber	حفرهفشار
legg press	تمرین تقویت عضلههای پا بافشار دادن وزنه به بالا با پاخوابیده به پشت
press key	تکمه فشاری
press wheel	چرخفشار
press corps	گروهیازخبرنگارانکهباهمکارمیکنند
press cutting	برش دهنده فشاری
To press ones luck .	لگد به بخت خود زدن
press officer	سخنگوییکارگانیاموسسه
stop press	خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
in the press conference	در مصاحبه مطبوعاتی
freedom of the press	ازادی مطبوعات
freedom of the press	ازادی نگارش
wine press	چرخشت
etching press	ماشینچاپقلمزن
garlic press	سیرخودکن
hot press	برق انداختن
hot press	جلادادن
hot press	مهره کشیدن
hot press	منگنه ماشین اهار
hot press	مهره
hot press	پرس کردن گرم
hydraulic press	پرس هیدرولیکی
hydrostatic press	منگنه ابی
drop press	پتک خودکار اهنگری
printing press	ماشین چاپ
punching press	پرس سوراخ کننده
punch press	پرس منگنه
press vice	منگنه
press part	بخش فشرده
press mark	علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
screw press	قید
press hot	فشردن گرم
press gallery	لژ نمایندگان مطبوعات
press gallery	جای ویژه مخبرین جراید درمجلس
press fit	پرس شده
press casting	ریخته گری فشاری
press law	قانون مطبوعات
press cast	ریختن تحت فشار
crank press	پرس کششی اهرم
press conferences	مصاحبه مطبوعاتی
press conference	مصاحبه مطبوعاتی
press release	مطلب مطبوعاتی
press releases	مطلب مطبوعاتی
gutter press	نگارش هایامطبوعات پست
press-ups	از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press box	لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press boxes	لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press gang	دسته مامور جلب مشمولین
press gangs	دسته مامور جلب مشمولین
press-gang	دسته مامور جلب مشمولین
press-ganged	دسته مامور جلب مشمولین
press-ganging	دسته مامور جلب مشمولین
press-gangs	دسته مامور جلب مشمولین
rolling press	الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
press campaign	مبارزه مطبوعاتی
press brake	پرس خمشی
percussion press	پرس ضربهای
oil press	دستگاه عصاری
oil press	چرخ روغن گیری
need press theory	نظریه نیاز- فشار
briquetting press	پرس متعادل یا بالینگ پرس
c frame press	پرس با قالب "سی " شکل
cabbaging press	پرس هیدرولیک
moulding press	منگنه
power press	پرس
clean and press	حرکت پرس وزنه برداری
clothes press	گنجه جا رختی
mechanical press	پرس
liberty of the press	ازادی مطبوعات
sewing press	ماشین کتابدوزی
bench press	پرس میزی
screw press	منگنه
press board	مقوای فشرده
press bed	بخش زیرین پرس
press attache	وابسته مطبوعاتی
press agent	مامور اگهی و تبلیغ
solids press down	دج ها سوی پایین فشار می اورند
pneumatic press	پرس بادی
plate press	پرس صفحه باتری
baling press	پرس متعادل
baling press	بالینگ پرس
press campaingn or stunt	مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
stretch press die	قالب انبساطی
press of sail or canvas	ان مقداربادبان که باد اجازه دهد
press of sail or canvas	بادبان بفراخور باد
the press of modern life	فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
to correct yhe press	چیز چاپ شده غلط گیری کردن
pressing: standing press	پایهفشار
press copy book	دفتر کپیه
press cast process	فرایند ریخته گری فشاری
multi stage press	پرس چند طبقه
rotating table press	پرس مدور
power press extrusion	طریقه اشترانق پرس
column screw press	پرس پیچی ستونی
dial feed press	پرس میزی گردان
dial feed press	پرس رولور
i gave it a slight press	انرا کمی فشار دادم
die stamping press	پرس حدیده
die stamping press	پرس قالب گیری حدیدهای
Press the elevator button.	تکمه آسانسور رافشار بدهید
hand screw press	پرس پیحی دستی
double action press	پرس دو واکنشی
double accentric press	پرس خارج از مرکز بایاطاقان دوبل
drill press vise	گیره ماشینی
drop forging press	پرس اهنگری حدیدهای
gap frame press	پرس "سی " شکل
beam bending press	پرس خم کننده میله
press (push) one's luck <idiom>	به شانس بستگی داد
air operated press	پرس بادی پنوماتیکی
concrete tile press	پرس صفحهای بتن
to the letter <adv.>	کلمه به کلمه
to the letter <adv.>	نکته به نکته
to the letter	طابق النعل بالنعل
letter	نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter	نویسه
letter for letter <adv.>	نکته به نکته
letter for letter <adv.>	کلمه به کلمه
letter for letter <adv.>	مو به مو
letter	اثارادبی
to the letter <adv.>	مو به مو
d. letter	حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
to a. letter	فرستادن
to a. letter	روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
letter	حروف ارسالی به چندین آدرس با نام بدون تغییر در متن
letter	مراسله
to the letter <idiom>	طبق قانون
letter	حرف چاپی
letter	حرف
letter	حرف الفباء
letter of a	اطلاع نامه
letter of a	اگاهی نامه
letter no	نامه شماره 5
letter	نامه
letter	کاغذ ادبیات
letter	سند