English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
levelling head سرترازیابی
Search result with all words
levelling head level مقطعدهانهیتراز
levelling head locking knob دکمهقفلسرترازیاب
Other Matches
levelling course لایه تسطیح کننده
levelling ارتفاع یابی
levelling ترازیابی
levelling تعدیل
levelling تسطیح
levelling هموارسازی
levelling f سطحپایه
levelling straightedge خط کش تراز
levelling instrument وسیله ترازیابی
levelling monument نشان ترازیابی
levelling monument ریپرترازیابی
levelling screw پیچ تنظیم
levelling monument انگپایه ترازیابی
levelling rod دستک
levelling rod دستک مساحی
continuous levelling تراز یابی پیوسته
levelling rod زمین پیمایی
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
levelling staff میر
precision levelling ترازیابی دقیق
levelling staff شاخص تراز
levelling foot سطح پایه
staff levelling میر ترازیابی
marked levelling staff میر مدرج
marked levelling staff میر ترازگیری
levelling drag scrapers اسکریپر تیغه دار
head to head polymer بسپار سر به سر
head-first سربجلو
head well چاه پیشکار
to head off عازم شدن [گردش]
head-first از سر سراسیمه
Off with his head ! سرش را ببرید !
go head ادامه بدهید بفرماید
keep one's head دست پاچه نشدن
to go off one's head دیوانه شدن
over one's head <idiom> به مقام بالاتری رفتن
to get anything into ones head چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
head well مادر چاه
head for به سمت معینی در حرکت بودن
with head on سربه پیش سر به جلو
go to one's head <idiom> مغرور شدن
get it through one's head <idiom> فهمیدن ،باورداشتن
go head پیش بروید
R/W head وسیله
per head متوسطمیانگین
off with his head سرش را از تن جدا کنید
over head هزینه سربار
R/W head HEAD WRITE/READ
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
from head to f. ازسرتاپا
one way head سریکجهته
go to head of مست کردن
head to head رقابت شانه به شانه
head off <idiom> به عقب برگشتن
head way پیشروی
head way بلندی طاق سرعت
head way پیشرفت
head way بجلو
over one's head <idiom> خیلی سخت برای درک
on/upon one's head <idiom> برای خودش
keep one's head <idiom>
head up <idiom> رهبر
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
well head سر چشمه
head out <idiom> ترک کردن
head-on <idiom> برعلیه کسی بودن
head-on <idiom> فرجام مواجه شدن با
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
to keep one's head ارام یاخون سردبودن
head-first باکله
head سر
head رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head پیش رو
head عناصر اولیه ستون
head سرفشنگ
head دربالا واقع شدن
head ریاست داشتن بر رهبری کردن
head سرپل توالت ناو
head عازم شدن سرپل گرفتن
head نوک پیکان
head دستشویی قایق بالای بادبان
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head انتهای میز بیلیارد
head هد
head ضربه با سر
head توپی کامل و سایر متعلقات
head مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head دارای سرکردن
head : سرگذاشتن به
head موضوع
head سالار عنوان
head رئیس
head دهانه
head انتها دماغه
head نوک
head راس عدد
head کله
head منتها درجه موی سر
head فهم
head مهم
head عمده
head اصلی
head سردرخت
head سرستون
head ابتداء
head فرق سرصفحه
head خط سر
head on از طرف سر
head first باکله
head first سربجلو
head first از سر سراسیمه
head اولین عنصر داده در لیست بودن
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
head-on نوک به نوک
head on از سر
head on شاخ بشاخ
head on روبرو
head on نوک به نوک
head-on شاخ بشاخ
head-on از سر
keep one's head خونسردبودن
head-on از طرف سر
head-on روبرو
head دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head دهنه ابزار
head ارتفاع ریزش سر رولور سر
head موضوع در راس چیزی واقع شدن
head عنوان مبحث
head افت
head ارتفاع فشاری
head دماغه
head بخش بالایی وسیله
head شبکه یا بدنه
head وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head راس
head رهبری کردن مقاومت کردن
head phone گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره بر روی گوش ثابت میشود
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
recording head نوک ضبط
record head نوک ضبط
raise its head پیدا شدن
raise its head پدید امدن
raw head نوک خواندن
read head هد خواندن راس خواندن
read head نوک خواننده
read head نوک خواندن
raw head نوک خواننده
round head برگردان
rivet head کله پرچ
spindle head سر هرزگرد
splash head پاشش گیر
to bob one's head کوتاه کردن موی سر کسی
static head فشار ایستایی
swelled head خودخواه
swelled head دارای عقاید بزرگ خود فروش
t head bolt پیچ چکشی شکل " T "
tension head بار کشش
the crown of the head فرق سر
to gather head نیروگرفتن
poppy head خشخاش ارایش گلدسته واردربالای صندلیهای کلیسا
to gather head قوت گرفتن سرپیداکردن
spear head گروه نوک درحمله یا سر جلودار
round head سر گرد
running head خط عنوان هرصفحه در متن
scald head کچلی
sculptured head پیکره سر ادمی
sculptured head سردیس
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
shock head انبوه گیسو
shock head دارای موی فراوان
to hit someone on the head بر سر کمی زدن
spear head گروه جلودار
ti lift one's head نیرو گرفتن
knock on the head خنثی کردن
lunk head ادم کله خر
magnetic head نوک مغناطیسی
magnetic head هد مغناطیسی
manufactured head سر ساخته شده
mast head نوک دکل کشتی
movable head با نوک متحرک
moving head با نوک متحرک
navigation head بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
lost head افت بار
lose one's head دیوانه شدن
long head زیرکی
knock on the head باطل کردن
knock on the head نقش بر اب کردن
knock one on the head مشت بر کله کسی زدن
lapping head سمبه توپ
lapping head سمبه فلزی
letter head سر کاغذ
letter head کاغذیکه نشان چاپی دارد
knurled head سر عدسی اج دار
long head دوراندیشی
net head ارتفاع موثر
output per head تولید سرانه
output per head بازده سرانه
poppet head طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com