English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
lever bridge پل باز شو
lever bridge پل بالا رو
Other Matches
lever اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
lever لور
lever اهرم دستک
lever میله اهرم دسته
lever میله
lever شاهین
lever تبدیل به اهرم کردن
lever پرچم عقب روی دارحلقه
lever دستگیره
lever اهرم
lever دیلم
lever دسته
lever watch سود مکانیکی اهرم دستگاه اهرمی
lever watch کارراهرم
blade lever سطحبرش
firing lever اهرم چکاننده
firing lever ضارب
firing lever چکش ضارب
adjusting lever اهرم متحرک
brake lever سطحترمز
latch lever ماکو
lifting lever دیلم
lever watch شیوه بکار بردن
lever cover پوششدربازکن
key lever سطحکلید
handbrake lever اهرم ترمزدستی
gearchange lever اهرم تعویضدنده
feed lever اهرم دندانهچرخ
damper lever محوردمبر
contact lever اهرم اتصال
cocking lever نوارمسطحکننده
clutch lever سطحکلاج
change lever اهرم تغییر دهنده
bucket lever سطحزبانه
control lever اهرم فرمان
control lever اهرم کنترل
righting lever اهرم راست کننده
righting lever اهرم راست کن
locking lever سطحقفل
firing lever چخماق دستگیره اتش
first class lever اهرم نوع اول
third class lever اهرم نوع سوم
gas lever میله گاز
lever bolt کشو کلنگی
safety lever اهرم ضامن
safety lever دستگیره ضامن
starting lever اهرم راه اندازی
second class lever اهرم نوع دوم
shifting lever دسته دنده
lever switch کلید اهرمی
shifting lever اهرم دسته دنده اهرم حرکت در سمت
fork lever اهرم دوشاخه
tire lever اهرم نصب لاستیک
lever of the second order اهرم نوع دوم
action lever اهرم حرکتدستگاه
lever watch اهرم
lever stater راه انداز اهرمی
twin lever اهرم دوبل
tumbler lever اهرم واسطه
lever ratchet چرخ ضامن دار
lever punch منگنه اهرمی
lever handle دستگیره اهرم
lever control کنترل اهرمی
lever arm بازوی اهرم
interrupter lever اهرم پلاتین
steering lever اهرم فرمان
release lever سطحآزادسازی
lever shear قیچی اهرمی
lever shears قیچی اهرمی
gear lever دسته دنده اتومبیل
operating lever اهرم عملکرد
thread take-up lever اهرم بالا-پائینبرندهنخ
pivoted lever اهرم گردان
adjustable lever اهرم قابل تنظیم
clamp lever سطحگیره
operating lever دستگیره عامل کولاس
lever corkscrew اهرم دربازکن
operating lever اهرم عامل اهرم کولاس
manceuvring lever سطحتنظیم
hand lever اهرم دستی
operating lever اهرم گرداننده
pierce lever سطحسوراخ
piston lever سطحپیستول
points lever اهرم پلاتینی
wedge lever سطحگوه
drop worm lever اهرم حلزونی سقوطی
throttle hand lever اهرم دستی گازی
lever kitchen-tap اهرم شیرآشپزخانه
hand brake lever اهرم ترمز دستی
push and pull lever اهرم دوبل
weaving pattern lever اهرم مجموعهموجدار
venturi fastening lever اهرم بستلوله
lateral-adjustment lever سطح تنظیم جانبی
main control lever اهرم کنترل اصلی
front brake lever اهرم ترمزجلو
disc spacing lever نمایشمقدارفضا
brake actuating lever اهرم ترمز
manual lever control کنترل اهرم دستی
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
paper release lever محوررهاکنندهورقه
push and pull lever اهرم پوش پول
breechblock operating lever assembly سطحبازکنندهگلنگدنتفنگ
paper bail release lever محوررهاکنندهضامنورقه
hand brake winding lever سطحپیچاپیچترمزدستی
lower guard retracting lever سطحانقباضحافظتحتانی
front headlock and leg lever in knee خیمه زدن
hand lever operated grease gun تلمبه دستی گریس
bridge برامدگی بینی
bridge پل زدن
bridge بازی ورق
bridge compassplatform : syn
bridge پل فرماندهی
bridge پل فرماندهی کشتی
bridge جسر
bridge سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridge پل ساختن
bridge اتصال دادن
bridge دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge پل
bridge وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
salt bridge پل نمک
oxygen bridge پل اکسیژنی
rise of a bridge خیز طاق پل
pontoon bridge پل موقت
railroad bridge پل راه اهن
signal bridge پل مخابره ناو
ribbon bridge پل کرکرهای
pontoon bridge پل شناور قایقی
slab bridge پل دالو
road bridge پل خیابان
ribbon bridge پل تاشونده
road bridge راه پل
road bridge پل راه
operating bridge پل کارگاهی
railway bridge پل راه اهن
truss bridge پل با تیر مشبک
through arch bridge پلکمانسراسری
portal bridge پلدروازهای
lift bridge پلبالارو
compass bridge قطبنمایعرشهکشتی
bridge of nose برآمدگیبینی
bridge assembly برآمدگیسیمها
beam bridge پلمیلهای
bass bridge پایهباس
transporter bridge پلانتقال
treble bridge پلصدایزیر
cross that bridge when you come to it <idiom> [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
lattic-bridge تیر حمال مشبک
lattic-bridge پل نرده ای
bridge finance وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
bridge loan وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
water under the bridge <idiom> همه چیز عوض شده
cross a bridge before one comes to it <idiom> درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
arch bridge پلقوسدار
wien bridge پل وین
wheatstone bridge مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
that bridge has openings ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
swing bridge پل نوسان دار
swing bridge پل گردان
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
spar bridge پل ساخته شده ازگرده چوب
spar bridge پل الواری
slab bridge پل تاوه
skew bridge پل کج
the instability of a bridge نا استواری پل
the pier of a bridge پایه پل
weigh bridge قپان تخت قنطار کش
weatstone bridge پل ویتستن
truss bridge پل اسکلت فلزی
truss bridge پل خرپایی
truss bridge پل دارای اسکلت اهنی
trestle bridge پل پایه خرپایی
treadway bridge پل دوخطه
treadway bridge پل عبور موقتی پیاده
the span of a bridge چشمه یا دهانه پل
signal bridge پل مخابرات ناو
operating bridge پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
float bridge پل شناور
capacitance bridge نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
cantilever bridge پل کنسول
cantilever bridge پل طرهای
cantilever bridge پل بازودار
cantilever bridge پایه پل
cantilever bridge ستون پل
cantilever bridge پل قپانی
cantilever bridge پل معلق
canal bridge پل کیالی
canal bridge پل کانال
bridge shoe زیره پل
bridge shoe پاشنه
chain bridge پل زنجیری
chain bridge پل معلق
clapper bridge پل سنگی
flag bridge پل پرچم
flag bridge پل تیمساران
fixed bridge پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed bridge پل ثابت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com