English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
life is not all rose culour در زندگی نوش ونیش باهم است
Other Matches
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
the rose باد مبارک
under the rose نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
rose گل سرخ
rose رنگ گلی سرخ کردن
the rose حمره
rose of may نرگس سفید
the rose بادسرخ
rose chafer سوسک علفخوار سوسک تغذیه کننده از گل سرخ
red rose گل سرخ
rose cheeked گلعذار
rose cheeked گلچهره
rose hip نوعیمیوهنارنجییاسرخرنگ
rose colored گلی
rose bush گلبن
rose bud دخترزیبا غنچهای
He rose against the regime. بر ضد دولت قیام کرد
rose bud غنچه گل سرخ
rose box الک ته لوله پمپ خن ناو
rose bay گل معین التجاری
rose bay خر زهره
rose mallow گل پنیرک
rose of jericho کف مریم
rose colored گلگون
rose colour رنگ گلی
rose coloured گلگون
damask rose گل محمدی
dog rose نوعی از گل نسرین
rose gall برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
rose mallow گل خطمی
rose lipped دارای لبهای گلگون
rose lipped یاقوت لب
wind rose نمودار وضع هوا ومیزان وزش بادها وجهت انها
rose leaf برگ گل
yellow rose گل زرد
rose fever تب بهاره
rose diamond الماس فلامک
rose coloured مبنی برخوش بینی
china rose خطمی مجلسی
compass rose صفحه جهت یاب
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
compass rose شمال نما
rose cut دارای تراش فلامک
corn rose گل خشخاش
corn rose شقایق
wind rose شقایق اگرمون
rose window پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
rose red گل سرخی
rose coloured گلی
the rose of tehran زیباترین زن یادختردرتهران ملکه وجاهت تهران
rose red سرخ
mallow rose گل خطمی
rose motif نگاره گل رز [در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
European rose طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
cabbage rose طرح گل رز کلمی که بیشتر بصورت گل های توپر و در نقشه های اروپایی و طرح گل فرنگ دیده می شود
rose red رنگ سرخ
rose vinegar خیسانده گل سرخ در سرکه
rose water گلاب
monthly rose خطمی درختی
monthly rose خطمی مجلسی
tea rose گل چای
rose water گلاب زدن
rose water لطیف احساساتی
musk rose گل مشکیجه
no rose without thorn گل بیخارنچیده است کسی
rose water لطافت
rose bush بته گل سرخ
as fresh as a rose <idiom> مثل هلوی پوست کنده
rose rash بدل سرخک
he rose from the ranks از پایه سربازی باینجارسید از رتبه سربازی ترقی کرد
rose rash سرخچه
rose preserve گلفند
rose preserve گل انگبین
rose of sharon بامیه شامی
There is no rose without thorn . <proverb> هیچ گلى بى خار نیست .
red rose گل سوری
guelder rose بداغ
rose rash کاذب
as fair as a rose <idiom> مثل ماه
The smoke rose straight up. دود راست رفت بالا
crumpled rose leaf چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
rose-coloured spectacles عینک خوش بینی
look at the world through rose-colored glasses <idiom> خیلی مثبت بودن
I planted the garden with rose – bushes . درباغ بوته های گل سرخ کاشتم
see the world (things) through rose-colored glasses <idiom> فقط خوبیهای یکچیز را دیدن
for one's life از بیم جان
take one's own life خودکشی کردن
useful life عمر مفید
the a of life شام عمر
to g. out life مردن
for one's life برای حفظ جان
to g. out life جان دادن
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
to the life با کمال دقت
for life مادام العمر
life right حق عمری
still life تصاویراشیاء بی جان
life عمر رمق
life نفس
life موجودات حبس ابد
life موجود
life دوران زندگی
life مدت
life حیات
life زندگی
life جان
life شور و نشاط
mean life عمر متوسط
mean life عمر میانگین
That's (just) the way it [life] goes. زندگی حالا اینطوریه. [اصطلاح روزمره]
still life نقش اشیاء
still life طبیعت بیجان
Way of life. راه ورسم زندگی
To do well in life . در زندگی ترقی کردن
way of life فعالیتهای روزانه
life دوام
life like واقع نما
life less بی ابادی
life less بیروح
life less بیجان
Not on your life ! هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
Not on your life. <idiom> مطمئنا نه
restore to life احیا کردن
public life زندگی در سیاست
public life زندگی سیاسی
safe life عمر مطمئن
satiety of life بیزاری یا سیری از عمر [چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
scheme of life رویه زندگی
scheme of life نقشه زندگی
sequestered life گوشه نشینی
sequestered life زندگی مجرد
prime of life عنفوان جوانی
prime of life بهار عمر
right of benefit for life حق عمری
restore to life زنده کردن
pon my life بجان خودم
life the hound <idiom> زندگی مثل سگ تازی
restoration to life احیا
restoration to life زنده سازی
planetary life زندگی دربدر
phases of life مراحل یاشئون زندگی
pond life جانوران بی مهره [که دراستخرها و حوض ها زیست می کنند.]
servicae life عمر خدمتی وسایل
to claim somebody's life جان کسی را ستاندن
(the) high life <idiom> زندگی تجملاتی
for dear life <idiom> دست کشیدن از زندگی
facts of life <idiom> حقایق زندگی
life sciences علوم زیستی
Life and property . جان ومال
She paid for it with her life . بقیمت جانش تمام شد
To be fed up with life . اززندگی سیر شدن
To embitter ones life. زندگی رازهر کردن
To wreck some ones life . روزگار کسی راسیاه کردن
Life and soul. جان وروان
He is in fear of his life. ترس جانش رادارد
social life زندگی اجتماعی
quality of life کیفیتزندگی
life-sized بهاندازهاصلی
life-and-death موقعیتحیاتی - موقعیتمرگوزندگی
life sentence حکم زندان
fact of life حقیقتزندگی
life of Riley <idiom> زندگی بی دغدغه
time of one's life <idiom> زمان عالی
walk of life <idiom> طرز زندگی کردن
to claim somebody's life کسی را هلاک کردن
to claim somebody's life کسی را قتل کردن
to claim somebody's life کسی را کشتن
to lose one's life فوت کردن
to lose one's life جان دادن
to lose one's life درگذشتن
to lose one's life مردن
tree of life درخت زندگی [این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
life of privation زندگی در سختی
attempt on somebody's life قصد کشتن کسی
life boad قایق نجات
While there is life there is hope . <proverb> تا زندگى هست امید هست.
within an inch of one's life <idiom> نفسهای آخر را کشیدن
love life زندگی عشقی و جنسی
life sciences علوم طبیعی
to give one's life to please خوش گذرانی کردن
to give one's life to please عیاشی کردن
to fret away ones life جان خودرافرسودن یاگداختن
the pride of life بهار عمر
the pilgrimage of life زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
the pilgrimage of life سفرزندگی
the life of a contract مدت یک قرارداد
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
tenant for life شخص دارای حق عمری
temporal life زندگی موقت
staff of life مایه حیات
staff of life نان یا چیزی شبیه ان
single life تجرد
single life انفرادی
single life زندگی مجردی
short life با عمر قانونی کم
short life کم دوام
to give one's life to please درعیاشی زیستن
to restor to life زنده کردن
to restor to life جان دادن
life sciences دانش زیستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com