Dictiornary-Farsi | lift axis | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
lift axis	محور برا


Other Matches

y axis	محور y
axis	خط محور
axis	محورهای مختصات
axis	خط طولی یا عرضی
axis	محور طولی
axis	میله
axis	محور چرخ
axis	محور تقارن مهره اسه
axis	قطب
axis	محور
x axis	محور ایکس ها
x axis	محور افقی مختصات یا محورطولها
x axis	محور ایکس
x axis	بردار افقی گراف
axis	مهره دوم گردن مهره محوری
y axis	بردار عمودی گراف
y axis	محور ایگرگ ها
y axis	محور عرضی مختصات
y axis	محور عرضها
y axis	محور وای
y axis	محور ایگرگ
y axis	محور عمودی
y axis	محور عمودی روی یک صفحه مختصات
x axis	محور افقی روی یک صفحه مختصاتی
x axis	محور x
axis	1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
axis	برای مختصات افقی در گراف
axis	برای مختصات عمودی در گراف
x axis	محور طولها
axis	آسه
z axis	محور "زد"
z axis	محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
z axis	بردار عمق در گراف سه بعدی
z axis	محور z
earth's axis	محور زمین
declination axis	محورنقصان
axis of rotation	محور دوران
improper axis	محور نامتعارف
axis of rotation	محور چرخش
inclined axis	محور مورب
axis of coordinates	محورهای مختصات
cordinate axis	محورهای مختصات
axis of earth	محور زمین
imaginary axis	محورموهومی
imaginary axis	محور انگاری
inclined axis	محور مورب
refrence axis	محور مبداء
polar axis	محورقطبی
flexural axis	محور خمش
drag axis	محور پسا
z axis amplifier	تقویت کننده محور "زد"
axis of symmery	محور تقارن
symmetry axis	محور تقارن
axis of symmetry	محور تقارن
axis of the bore	محور لوله
axis of trunnions	محور قبضیتن توپ
y axis amplifier	تقویت کننده محور ایگرگ
camera axis	محور دوربین عکاسی
cartesial axis	محور دکارتی
axis of the bore	محور مرکزی لوله
celestrial axis	محور عالم
command axis	محور حرکت یکان
crystal axis	محور کریستال
dam axis	محور سد
elastic axis	محور الاستیک
command axis	محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
signal axis	محورارتباطات
optical axis	محور اپتیکی
vertical axis	محور قائم
visual axis	محور بینایی
normal axis	محور عمودی
normal axis	محور قائم
paradigmatic axis	محور جانشینی
paradigmatic axis	درزبانشناسی
signal axis	محور مخابرات
roll axis	محور غلطش
transverse axis	محور عرضی
principle axis	محور اصلی
rotary axis	محور دوار
principal axis	محور مبداء
principal axis	محور اصلی
neutral axis	میان تار بی تنش
neutral axis	محور بی تنش تار خنثی
magnetic axis	محور مغناطیسی
x axis amplifier	تقویت کننده محور ایکس
axis of advance	محور پیشروی
wing axis	محور بال
longitudinal axis	محور طولی
magnetic axis	محور قطب مغناطیسی
magnetic axis	محورمغناطیسی
main axis	محور اصلی
major axis	محور کانونی
mass axis	محور جرم
neutral axis	محور خنثی
axis of control	محورکنترل خودکار هواپیما
x axis defelection	انحراف- ایکس
axis of control	محور کنترل هواپیما
vertical axis	محور عمودی
minor axis	قطر اقصر
rotational reflection axis	محور چرخش انعکاس
simple axis of symmetry	محور ساده تقارن
dual y axis graph	نمودار با دو محور y
alternating axis of symmerty	محور تقارن متناوب
principal axis of inertia	محور اصلی ماند
center of gravity axis	محور ثقل مرکزی
axis of signal communication	محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
coordinate system of axis	سیستم محورهای مختصات
blade span axis	محور تغییر گام ریشه تیغه
cerebro spinal axis	محور مغزی- نخاعی
vertical-axis wind turbine	توربینبادیمحورعمودی
horizontal-axis wind turbine	توربینافقیبامحوربادی
axis of earth magnetic field	محور میدان مغناطیسی زمین
lift	از جاکندن
lift	بلند کردن شریک رقص اززمین
lift	برا
lift	سرقت کردن
lift	بالارو دامنه بالابری
lift	بالابردن
lift	وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lift	دزدیدن
lift well	چاه بالابر
lift-off	تخلیه کشتی توسط جرثقیل
lift-off	جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
lift	رفع کردن
lift	برداشتن
lift	بالابر
lift	بالا بردن
lift	جرثقیل
lift	بار زدن
lift	بالارفتن
lift	مرتفع بنظرامدن بلندی
lift	بالابری
lift	یک وهله بلندکردن بار
lift	دزدی
lift	سرقت ترقی
lift	پیشرفت
lift	ترفیع اسانسور
lift	بالارو
lift	جر ثقیل بالا بر
lift	اسانسور
useful lift	اختلاف بین وزن ثابت ایروستات و وزن کل
lift	حمل کردن
lift	حمل و نقل هوایی
lift	فرفیت
lift	مقدورات هوایی
lift well	چاه اسانسور
lift on	بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lift off	جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
Where is the lift?	آسانسور کجاست؟
to get a lift with somebody	سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a lift from somebody	سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
lift	سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
lift	بلند کردن
lift	بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift	آسانسور
lift	بالا دادن
lift off	بلند شدن هواپیما یا موشک
You can lift the piano alone.	تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
face lift	عملجراحیکشیدنپوستصورت
translational lift	برای انتقالی
Lift up the table.	سرمیز رابلند کن
total lift	برای کل
to lift one's hand	دست به سوگند برداشتن
to lift up one's hand	دست بدعا برداشتن
to lift up one's heel	لگد زدن
to lift up one's horn	جاه طلب بودن
to lift up one's horn	مغرور بودن
top lift	طبقه زیرین پاشنه پا
topping lift	مهار بالایی
topping lift	طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
scenery lift	چشماندازآسانسور
lift a blockade	محاصره را پایان دادن
lift span	پلبالارو
to not lift a finger <idiom>	دست به سیاه و سفید نزدن [اصطلاح]
to give somebody a lift	کسی را سوار کردن
to offer somebody a lift	به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
lift arm	دستهبالابر
lift [of a pump]	مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
valve lift	کل حرکت خطی سوپاپ لایهای
to give somebody a lift	به کسی سواری دادن
lift [of a pump]	مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump]	مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
lift bridge	پلبالارو
lift cord	طناببالابر
to not lift a finger <idiom>	اصلا هیچ کاری نکردن
to lift one's hand	سوگند خوردن
ski lift	دستگاه حمل اسکی بازان ویاتماشاچیان به قله کوه تلسکی
heavy lift	حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
hydraulic lift	بلند کردن اب به نیروی اب
j bar lift	تله اسکی میلهای دونفره
jet lift	استفاده از تراست موتورجت
lift coefficient	ضریب برا
lift control	کنترل اسانسور
lift cruise	توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
dead lift	کوشش بیهوده
lift engine	توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
lift curve	منحنی برا
lift dumper	کاهنده برا
lift fan	توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
lift fire	بلند کردن اتش