English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
lift truck خودرو دارای جرثقیل
lift truck لیفتراک
Search result with all words
fork-lift truck نوعیوسیلهحرکتی
Other Matches
truck معامله کردن
truck کلاهک بالای دکل
truck معامله
truck محصول باغ که به بازار حمل شود
truck واگن قطار
truck masthead
truck معامله خرده ریز بارکش
truck مبادله
truck سروکار داشتن با
truck واگن روباز چرخ باربری
truck خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
truck کامیون بارکش
truck کامیون
garbage truck کامیونحملزباله
dumper truck ماشینحملخاک
ladle truck واگن چمچه
truck crane ماشینجرثقیل
toilet truck کامیونبالابر
tipper truck کامیونتخلیهکننده
pickup truck وانتپیکان
free on truck تحویل کالا روی کامیون
dump truck کامیون زباله بر شهرداری
cement truck کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
truck trailer ترایلر کامیون
carryall truck کامیون حمل بار و بسته کامیون اتلیه حمل بار
caterpillar truck خودرو هزارپا
cement truck کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
dump truck کامیون کمپرسی
pallet truck حاملتختهای
forklift truck کامیونبالابردوشاخه
flat truck باریمسطح
panel truck یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
small truck کامیون کوچک
sprinkler truck اتومبیل ابپاش
stake truck کامیون نرده دار
straddle truck نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
tow truck کامیون جرثقیل دار
truck head سکوی نظامی یا بارانداز کنارایستگاه خودروها
truck loading سربار کامیون
truck master مامور یا سرپرست چندکامیون
truck mixer بتن سازی که روی کامیون نصب شده است
truck mixing مخلوط کردن بتن روی کامیون
truck system اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
truck trailer ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
truck vehicle خودرو نظامی
truck vehicle کامیون
boom truck کامیونبالابر
container truck کامیونکانتینردار
panel truck بارکش کوچک موتوری
cement truck تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
forklift truck لیفت تراک
pallet truck جرثقیل دستی [یا برقی] با دو شاخه
forklift truck فورک لیفت ترازو دار
bogie goods truck کامیونحملکالا
platform pallet truck چرخمسطحسکویی
piggyback flat truck کامیونسواربرسطحبرف
hydraulic pallet truck ماشینحملبارهیدرولیکی
aerial ladder truck ماشین آتشنشانی
aircraft maintenance truck کامیونتعمیرهوایی
drinking water truck کامیونآبآشامیدنی
covered bogie truck کامیونواگنتختسرپوشیده
bulkhead flat truck دیوارهسطحکامیون
ready-mix truck تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-agitator truck تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-truck mixer تراک میکسر [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
ready-mix truck کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-agitator truck کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-truck mixer کامیون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
to jackknife truck-trailers تا شدن کامیون در جاده [بیشتر در تصادفات]
high speed truck کامیون پردور
ready-mix truck کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-agitator truck کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-truck mixer کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
to get a lift with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
lift on بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lift آسانسور
to get a lift from somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
Where is the lift? آسانسور کجاست؟
useful lift اختلاف بین وزن ثابت ایروستات و وزن کل
lift-off تخلیه کشتی توسط جرثقیل
lift بالا دادن
lift بالابردن
lift جرثقیل
lift بار زدن
lift برداشتن
lift مقدورات هوایی
lift فرفیت
lift حمل و نقل هوایی
lift بالارو دامنه بالابری
lift برا
lift بلند کردن شریک رقص اززمین
lift-off جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
lift رفع کردن
lift بالابر
lift بالا بردن
lift دزدیدن
lift وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lift از جاکندن
lift off بلند شدن هواپیما یا موشک
lift بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift حمل کردن
lift اسانسور
lift جر ثقیل بالا بر
lift بلند کردن
lift well چاه بالابر
lift well چاه اسانسور
lift سرقت کردن
lift مرتفع بنظرامدن بلندی
lift بالابری
lift یک وهله بلندکردن بار
lift دزدی
lift سرقت ترقی
lift بالارفتن
lift off جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
lift پیشرفت
lift ترفیع اسانسور
lift بالارو
derrick lift کشیدن وزنه به روی سینه باپاهای راست
dissymmetry of lift ناهم اندزگی برا
deal lift بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
center of lift مرکز برا
back lift حرکت چوب کریکت به عقب پیش از ضربه
asymmetrical lift برای نامتقارن
assault lift حمل و نقل هوایی هجومی
dead lift کوشش بیهوده
dynamic lift برای دینامیکی
economic lift عمر قانونی وسیله
hydraulic lift بلند کردن اب به نیروی اب
Lift up the table. سرمیز رابلند کن
You can lift the piano alone. تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
assault lift ترابری هجومی
heavy lift حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
false lift برای کاذب
lift a blockade محاصره را پایان دادن
economic lift عمرقانونی
amphibious lift حمل ونقل اب خاکی
amphibious lift ترابری اب و خاکی
airborne lift بار هوابرد
lift [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
to offer somebody a lift به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to give somebody a lift کسی را سوار کردن
to not lift a finger <idiom> دست به سیاه و سفید نزدن [اصطلاح]
lift [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
to not lift a finger <idiom> اصلا هیچ کاری نکردن
to give somebody a lift به کسی سواری دادن
ski lift دستگاه حمل اسکی بازان ویاتماشاچیان به قله کوه تلسکی
ski lift تخت روان
ski lift تله اسکی
air lift دستگاه ابکش با هوای فشرده
airborne lift تناژیکان هوابرد
ti lift one's head نیرو گرفتن
olympic lift کنده یک چاک
lift strut پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift the ban on رفع توقیف کردن
lift the seizure رفع توقیف
translational lift برای انتقالی
lift valve سوپاپ بالارونده
total lift برای کل
topping lift طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
topping lift مهار بالایی
lift shaft محور بالابر
lift pump تلمبه کششی
lift fire قطع کردن اتش از روی یک هدف
lift fire زیادکردن برد اسلحه
lift frequency تناوب حمل و نقل
lift frequency تعداددفعات حمل بار
lift helicopter هلی کوپتر باری
valve lift کل حرکت خطی سوپاپ لایهای
lift helicopter هلی کوپترحمل و نقل
lift pass پاس عمقی
top lift طبقه زیرین پاشنه پا
to lift up one's horn مغرور بودن
suction lift ارتفاع مکش
lift van صندوقچه محکم
static lift برای استاتیک
lift vector بردار برا
shoe lift پاشنه کش
poma lift تله اسکی میلهای برای انتقال نفر بنفر
lift wire سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
opportune lift فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
suction lift ارتفاع نظیر مکش در پمپ
suction lift بلندی مکش
to lift up one's horn جاه طلب بودن
to lift up one's heel لگد زدن
to lift up one's hand دست بدعا برداشتن
to lift one's hand دست به سوگند برداشتن
to lift one's hand سوگند خوردن
to give one a lift کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
t bar lift تله اسکی دونفره یا کلنگی
lift van یخدان
lift fire بلند کردن اتش
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
lift arm دستهبالابر
lift bridge پلبالارو
lift cord طناببالابر
lift span پلبالارو
lift coefficient ضریب برا
lift engine توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com