Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
lift valve
سوپاپ بالارونده
Search result with all words
valve lift
کل حرکت خطی سوپاپ لایهای
Other Matches
Where is the lift?
آسانسور کجاست؟
useful lift
اختلاف بین وزن ثابت ایروستات و وزن کل
lift well
چاه اسانسور
lift well
چاه بالابر
lift-off
تخلیه کشتی توسط جرثقیل
lift-off
جدا شدن یک هواپیما یا هررسانگر دیگر از زمین یا ازرسانگر مادر
lift
رفع کردن
lift
برداشتن
lift
بالابر
lift
بالا بردن
lift
آسانسور
to get a lift with somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a lift from somebody
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
lift
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
lift off
بلند شدن هواپیما یا موشک
lift off
جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
lift on
بارگیری کشتی توسط جرثقیل
lift
دزدیدن
lift
بلند کردن
lift
بالارو
lift
مقدورات هوایی
lift
فرفیت
lift
حمل و نقل هوایی
lift
یک وهله بلندکردن بار
lift
حمل کردن
lift
اسانسور
lift
جر ثقیل بالا بر
lift
ترفیع اسانسور
lift
پیشرفت
lift
سرقت ترقی
lift
دزدی
lift
بالابری
lift
مرتفع بنظرامدن بلندی
lift
بالارفتن
lift
سرقت کردن
lift
بار زدن
lift
جرثقیل
lift
بالا دادن
lift
بالارو دامنه بالابری
lift
بالابردن
lift
برا
lift
بلند کردن شریک رقص اززمین
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lift
از جاکندن
to give one a lift
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
face lift
عملجراحیکشیدنپوستصورت
ti lift one's head
نیرو گرفتن
t bar lift
تله اسکی دونفره یا کلنگی
heavy lift
حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
to lift one's hand
سوگند خوردن
to lift one's hand
دست به سوگند برداشتن
hydraulic lift
بلند کردن اب به نیروی اب
translational lift
برای انتقالی
to not lift a finger
<idiom>
اصلا هیچ کاری نکردن
lift arm
دستهبالابر
topping lift
طناب وصل به دکل برای نگهداری تیر اصلی افقی
lift bridge
پلبالارو
topping lift
مهار بالایی
lift cord
طناببالابر
lift span
پلبالارو
scenery lift
چشماندازآسانسور
top lift
طبقه زیرین پاشنه پا
to lift up one's horn
مغرور بودن
total lift
برای کل
to lift up one's heel
لگد زدن
to lift up one's hand
دست بدعا برداشتن
to lift up one's horn
جاه طلب بودن
shoe lift
پاشنه کش
lift the seizure
رفع توقیف
lift the ban on
رفع توقیف کردن
lift strut
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift shaft
محور بالابر
lift pump
تلمبه کششی
lift pass
پاس عمقی
poma lift
تله اسکی میلهای برای انتقال نفر بنفر
lift helicopter
هلی کوپترحمل و نقل
lift thrust
نسبت برا به تراست
lift truck
خودرو دارای جرثقیل
olympic lift
کنده یک چاک
opportune lift
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
lift wire
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
lift vector
بردار برا
lift van
صندوقچه محکم
lift van
یخدان
lift truck
لیفتراک
lift helicopter
هلی کوپتر باری
lift frequency
تعداددفعات حمل بار
lift coefficient
ضریب برا
lift axis
محور برا
static lift
برای استاتیک
suction lift
ارتفاع مکش
jet lift
استفاده از تراست موتورجت
j bar lift
تله اسکی میلهای دونفره
suction lift
ارتفاع نظیر مکش در پمپ
suction lift
بلندی مکش
lift control
کنترل اسانسور
lift cruise
توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
lift frequency
تناوب حمل و نقل
lift fire
زیادکردن برد اسلحه
lift fire
قطع کردن اتش از روی یک هدف
lift fire
بلند کردن اتش
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
lift dumper
کاهنده برا
lift curve
منحنی برا
lift engine
توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
olympic lift
بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
air lift
دستگاه ابکش با هوای فشرده
to not lift a finger
<idiom>
دست به سیاه و سفید نزدن
[اصطلاح]
to offer somebody a lift
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
assault lift
ترابری هجومی
assault lift
حمل و نقل هوایی هجومی
asymmetrical lift
برای نامتقارن
center of lift
مرکز برا
lift
[of a pump]
مقدار حمل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
lift
[of a pump]
مقدار تحویل
[تلمبه ای]
[مهندسی]
lift
[of a pump]
مقدار انتقال
[تلمبه ای]
[مهندسی]
back lift
حرکت چوب کریکت به عقب پیش از ضربه
dead lift
کوشش بیهوده
ski lift
دستگاه حمل اسکی بازان ویاتماشاچیان به قله کوه تلسکی
to give somebody a lift
به کسی سواری دادن
airborne lift
تناژیکان هوابرد
airborne lift
بار هوابرد
ski lift
تله اسکی
to give somebody a lift
کسی را سوار کردن
ski lift
تخت روان
amphibious lift
ترابری اب و خاکی
amphibious lift
حمل ونقل اب خاکی
false lift
برای کاذب
dissymmetry of lift
ناهم اندزگی برا
You can lift the piano alone.
تنهائی نمی توانی پیانو رابلند کنی
Lift up the table.
سرمیز رابلند کن
derrick lift
کشیدن وزنه به روی سینه باپاهای راست
dynamic lift
برای دینامیکی
lift a blockade
محاصره را پایان دادن
economic lift
عمر قانونی وسیله
economic lift
عمرقانونی
deal lift
بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
valve
لامپ سوپاپ
valve
دریچه
valve
شیر
valve
در
valve
سرپوش
valve
بشکل دریچه یا سوپاپ
valve
دریچه ورود و خروج هوا درسیلندر غواصی
valve
شیر فلکه
valve
دریچه خروجی
valve
سوپاپ
valve
لامپ
valve
لوله
valve
شیرفلکه
valve
والو
valve
شیر دریچه
valve
ولو
[شیر صنعتی]
valve
فلکه
[شیر فلکه]
valve
شیر صنعتی
j valve
سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
k valve
شیر ساده روی کپسول هوای غواصی
y valve
شیر تخلیه روغن
valve
شیر فلکه
blade lift cylinder
سیلندربالابرندهتیغه
blade lift fan
تیغهپروانهصعودی
The elevator ( lift ) is out of order .
آسانسور خراب است.
slope of lift curve
شیب منحنی برا
diesel lift engine
موتوردیزلچپ
lift cord lock
قفلطناببالابر
lift-arm cylinder
سیلندردستهیبالابر
Please let me give you a lift (ride).
اجازه بدهید سوارتان کنم
gas lift module
مخزنمرتفعگاز
lift a finger (hand)
<idiom>
کاری بکن ،کمک کردن
[Could I]
give you a lift?
[colloquial]
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to hitch a lift
[ride]
from somebody
سواری شدن
[در خودروی کسی]
to lift a car by jack
خودرویی را جک زدن
fork-lift truck
نوعیوسیلهحرکتی
thumb a lift/ride
<idiom>
اتوزدن
This stone wont lift.
این سنگ از جایش بلند نمی شود ( تکان نمی خورد )
high lift configuration
شکل برای زیاد
lift drag ratio
نسبت برا به پسا
lift is full of troubles
زندگی را سراسر سختی است
direct lift control
کنترل مستقیم برا
vertical lift bridge
پل بالارو
high lift system
سیستم برای زیاد
link lift vehicle
حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
high lift device
وسایل برای زیاد
ammunition lift capability
فرفیت حمل ونقل مهمات
ammunition lift capability
مقدورات حمل مهمات
air lift pump
پمپ حبابی
oxygen valve
شیراکسیژن
inhalation valve
دریچهدرونی
second valve slide
دومیندریچهسرنده
inflator valve
شیرمتورم کننده
flood valve
شیر پر اب کن
first valve slide
اولیندریچهسرنده
exhalation valve
دریچهبیرونی
left valve
لبهچپ
float valve
دریچه شناور
flap valve
شیر یک طرفه
mitral valve
دریچهمیترال
exhaust valve
شیر خروج
delivery valve
سوپاپ تحویل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com