Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
lifting power
نیروی بالابری
lifting power
نیروی خیزش
Other Matches
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
lifting
برداشتن
lifting
ترفیع اسانسور
lifting
بالارو
lifting
جر ثقیل بالا بر
lifting
اسانسور
lifting
حمل کردن
lifting
پیشرفت
lifting
سرقت ترقی
lifting
دزدی
lifting
یک وهله بلندکردن بار
lifting
بالابری
lifting
مرتفع بنظرامدن بلندی
lifting
بالارفتن
lifting
سرقت کردن
lifting
بلند کردن
lifting
رفع کردن
lifting
حمل و نقل هوایی
lifting
فرفیت
lifting
بلند کردن شریک رقص اززمین
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
از جاکندن
lifting
وسیله اوج گرفتن هواپیمای بی موتور کندن وزنه از زمین
lifting
دزدیدن
lifting
بالا بردن
lifting
برا
lifting
بالارو دامنه بالابری
lifting
مقدورات هوایی
lifting
بالابر
lifting
بار زدن
lifting
جرثقیل
lifting
بالابردن
lifting
بالا دادن
lifting platform
صفحه بالابر
lifting megnet
اهنربای بلندکننده بار اهنربای باربردار
lifting magnet
اهنربای بارکش
lifting jack
جک بالابر
lifting body
هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
face lifting
تعمیر
face lifting
جراحی و از بین بردن چین وچرک صورت
lifting bridge
پل بالارو
shop lifting
دزدی از مغازه ها
lifting link
اتصالدنده
lifting lever
دیلم
lifting hook
قلاببالابر
lifting device
ابزار بالا بر
without lifting a finger
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
without lifting a finger
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
lifting cart
جرثقیل دستی
[یا برقی]
با دو شاخه
weight lifting
وزنه برداری
lifting handle
دستهبلندکننده
lifting chain
زنجیربالابر
blade lifting mechanism
بلندکنندهتیغه
brake lifting magnet
ترمز مغناطیسی اسانسور
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
will-power
اراده
will power
<idiom>
قدرت
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
power saw
دستگاه اره
power
قوه
[ریاضی]
power
توان
[ریاضی]
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
will-power
قدرت اراده
will-power
عزم راسخ
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
in power
صاحب مقام
in power
دارای اختیارات
power down
قطع نیرو
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
power on
روشن کردن
e. power
نیروی اجرایی
will-power
تصمیم
power down
قطع برق خاموش کردن
will to power
قدرت خواهی
useful power
توان مفید
useful power
قدرت مفید
power up
روشن کردن
power up
برق
power saw
اره ماشینی
e. power
قوه مجریه
outside power
جریان خارجی
power
دولت
power
انرژی
power
اقتدار و اختیار
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
برقی
power
دستگاه برقی
power
توانایی
power
شدت
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
قدرت نیرو
power
قوه
power
راندن
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
قوه یا توان
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
خاموش کردن یک وسیله
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
توان
power
توان از دست رفته
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
قدرت دیدذره بین
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
زور بکاربردن
power
توان برقی
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
نیرو
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
برق
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
حذف توان کامپیوتر
power
زور
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
قدرت
power
برتری
power
توان نیرو
power rammer
زمین کوب مکانیکی
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
power shovel
بیل مکانیکی
power shovel
ماشین خاک کش
power structure
ساخت قدرت
power surge
برق ناگهانی
rated power
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
r f power supply
منبع توان بسامد رادیویی
reactive power
توان هرز
reactive power
توان غیر فعال
reactive power
توان واکنشی
radiant power
شاره تابان
tractive power
نیروی کشش
power supply
تامین کننده برق
power supply
مبدل برق
power system
شبکه نیرو
power system
سیستم قدرت سیستم انرژی
power test
ازمون قدرت
power transformer
مبدل تغذیه
power turret
برجک برقی
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transmission
انتقال انرژی
power transmission
انتقال قدرت
power supply
منبع انرژی
power supply
منبع تغذیه
pulling power
نیروی کشش
power source
منبع قدرت
power spectrum
طیف توانی
predictive power
قدرت پیش بینی
power volleyball
والیبال قدرتی
power steering
فرمان خودکار
power stroke
مرحله قدرت
power user
کاربر پیشرفته
power supplay
منبع قدرت
power supplay
منبع تغذیه
power traverse
مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
power consumption
مصرف قدرت
power dive
با استفاده از نیروی موتور طیاره
power function
تابع توان
power function
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
power function
تابع توانی
power function
تابع قدرت
power hacksaw
اره کمانهای
power hacksaw
کمان اره
power head
سر موتور
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
power house
کارخانه برق
power fuel
سوخت
power forward
مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power forward
فوروارد قوی
power consumption
مصرف برق
power dissipation
اتلاف قدرت
power distribution
پخش قدرت
power dive
شیرجه رفتن هواپیما
power dive
شیرجه
power endurance
توان استقامت
power factor
ضریب توان
power factor
ضریب قدرت
power form
تیراندازی ایستاده با تیر وکمان
power struggle
مبارزه برای صاحب مقام شدن
power installation
تاسیسات جریان قوی
power outege
قطع قدرت
power outege
قطع برق
power output
توان خروجی
power pack
دستگاه تنظیم برق
power pack
جعبه تغذیه
power play
نقشه تهاجمی
power play
حمله دسته جمعی
power play
وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
power politics
سیاست زور
power politics
سیاست جبر زور طلبی
power of the keys
اختیارات کلیسای پاپ
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com