Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
light sensitive layer
لایه یا قشر حساس در برابرنور
Other Matches
sensitive to light
حساس نسبت به روشنایی
light sensitive
با حساسیت نوری
light sensitive resistor
مقاومت حساس در برابر نور
light sensitive cell
سلول حساس در برابر نور
sensitive
حساس
sensitive
آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
sensitive
حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
sensitive
مهم
sensitive
دارای حساسیت
sensitive
نفوذ پذیر
graze sensitive
ماسوره مخصوص تیر کمانه
sensitive plant
حساسه
sensitive plant
گیاه حساس
context sensitive
حساس نسبت به متن
coloring sensitive
حساسیت رنگ
sensitive zone
منطقه حساس
context sensitive help
کمک حساس به قرینه
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
case sensitive
حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
graze sensitive
ماسوره مخصوص ترکش کمانهای
sensitive clay
رس حساس
a sensitive subject
[topic]
موضوعی حساس
case sensitive search
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
context sensitive help key
کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
touch sensitive tablet
تابلو حساس به تماس
pressure sensitive pen
قلم حساس به فشار
touch sensitive panel
صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen
صفحه حساس به تماس
touch sensitive display
صفحه نمایش حساس لمسی
pressure sensitive keyboard
صفحه کلید حساس به فشار
He is jealous . He is sensitive on matters of honor .
غیرتی است
layer
چینه
e layer
طبقه هویساید
the inner layer
لایه درونی
the inner layer
چینه درونی
layer
طبقه بندی کردن
layer
لا
layer
بوش جازم
layer
رگه شاخه خوابانده
layer
مطبق کردن ورقه ورقه
layer
ورقه
layer
پوسته
layer
لایی
layer
طبقه
layer
قشر
layer
لایه
layer
لایهای که درباره مسیرهای استفاده شونده و هزینه و... تصمیم گیری میکند
layer
ل تصحیح خطا باشد
layer
لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که قوانین نرخ بیت . توان و رسانه ارسال سیگنال را معرفی میکند
layer
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layer
برنامهای که تقاضای ارسال کند
layer
استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
layer
لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer
لایهای که کیفیت اتصال را بررسی میکند
filter layer
لایه پالایش
blocking layer
لایه سدی
bolster layer
بالش گیاهی
bolster layer
بالش نهائی
heaviside layer
طبقه هویساید
embryonic layer
غشاء جنینی غشاء سلولی
filter layer
لایه صافی
bursting layer
لایههای سقفی پناهگاه
drainage layer
بالایسد
depletion layer
تهی لایه
depletion layer
ناحیه تخلیه
ash layer
لایهخاکستری
basaltic layer
لایهپازالت
brike layer
بنا
brick layer
بنای درجه دو
brick layer
اجر چین
boundary layer
لایه مرزی
aluminium layer
لایهآلومینیومی
ozone layer
لایهی اوزون
bottom layer
لایه مشترک
stabilized layer
قشر تثبیت شده
concrete layer
لایه بتنی
concrete layer
قشر بتنی
confining layer
لایه فشارزا
bursting layer
لایههای منفجر کننده
transition layer
منطقه یا حدود انحراف درارتفاع پرواز
tracked layer
ریل گذار
layer of rock
طبقه سنگی
layer tints
هاشورهای نشان دهنده لایههای مختلف اب دریا هاشور لایه نما
silt layer
لایه لای
mantle layer
غشاء جنینی مخ
sand layer
لایه ماسه
reversing layer
لایه واگردان
reversing layer
لایه نازکی در قسمت پایینی اتمسفر خورشید
protective layer
لایه یا روکش محافظ
priming layer
لایه استری
presentation layer
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
presentation layer
ششمین لایه شبکه استاندارد ISO/OSI که روی فرمت ها
porous layer
لایه روزنهای
magnetic layer
لایه مغناطیسی
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
pipe layer
لوله کش
layer of rock
لایه سنگی
layer line
خط لایه
top layer
لایه فوقانی
germ layer
یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
hard layer
لایه سخت
hard layer
لایه سفت
impermeable layer
لایه غیرقابل نفوذ
insulated layer
لایه عایق
insulated layer
ماده ایزوله کننده
intermediate layer
لایه میانی
intermediate layer
قشر واسطه
isothermal layer
لایههای ایزوترمال
isothermal layer
سطوح هم حرارت اب دریا
stabilized layer
لایه تثبیت شده
layer binding
دورپیچی سفرهای
layer depth
عمق لایه اول اب دریا
layer depth
که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
mine layer
کشتی مین گذار
granitic layer
لایهگرانیتی
barrier layer
بند الکترونی
medial layer
لایه میانی
[پزشکی]
middle layer
قشر میانی
barrier layer
لایه سدی
lava layer
لایهگدازه
multi layer coil
سیم پیچی چند لایه
laminar boundary layer
لایه مرزی خطی
deep scattering layer
لایههای منعکس کننده عمق دریا
insulated intermediate layer
لایه میانی عایق
kennelly heaviside layer
طبقه هویساید
surface boundary layer
لایه مرزی سطح
thin layer chromatography
کروماتوگرافی لایه نازک
electrical double layer
لایه مضاعف الکتریکی
double layer winding
سیم پیچی دوطبقه
kennelly heaviside layer
طبقه کنلی هویساید
secure sockets layer
پروتکل ارسالی رمزگذاری شده طراحی شده توسط Netscape که ارتباط امن بین جستجوگر و وب سرور روی اینترنت برقرار میکند
magnetic barrier layer
لایه سدکننده مغناطیسی
barrier layer cell
سلول لایه سدی
multi layer weld
جوشکاری چند لایه
railway track layer
ریل گذر راه اهن
barrier layer capacitance
فرفیت بند الکترونی
one layer twisted wool
پشم یک لا تاب
barrier layer detector
اشکارساز لایه سدی
depletion layer capacitance
فرفیت بند الکترونی
barrier layer cell
پیل نور برقی مجاورتی
to s e the light
زاییده شدن
in the light of
بشکل
in light of
<idiom>
به علت
light
چراغ برق
light
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
to s e the light
بدنیا امدن
to i. light from anything
حائل نورشدن
to come to light
معلوم شدن
Something light, please.
لطفا یک چیز سبک.
to s e the light
توی خشت افتادن
to i. light from anything
گذر کردن روشنایی
to come to light
روشن شدن
in the light of
نظریه
in the light of
از لحاظ
light
<adj.>
رنگ روشن
light
نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
inward light
نور داخلی
light
سبک
light
روشن
light
روشنایی
light
نور
light
بچه زاییدن
one's light s
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
light come light g
باد اورده را باد
light
روشن کردن
light
نوردادن
light
پرتوافکندن نور
inward light
نور باطنی
inward light
اشراق
light
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
light
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light value
مقدار نور
light
منبع نور سیگنال نور
light
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light
چراغ راهنمایی
light come light g
میبرد
see the light
<idiom>
متوجه اشتباه شدن
light-well
[حیاط کوچک برای عبور نور]
first light
سپیده دم
first light
افق نجومی
first light
فلق صبح
first light
اولین طلیعه خورشید
on/off light
خاموش
on/off light
چراغروشن
light out
بسرعت ترک کردن
light-well
[فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
very light
خیلی روشن یا کم رنگ
very light
خیلی سبک
light out
ناگهان رفتن
come to light
<idiom>
آشکارشدن
at first light
در اولین روشنایی روز
out like a light
<idiom>
(زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
course light
روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
light up
<idiom>
ناگهان شادوخوشحال شدن
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
light piece
سوار سبک شطرنج
light passing
گذر نور
light or lighted
رسیدن
light or lighted
پائین امدن واردامدن
lime light
روشنایی سفیدی که از داغ کردن اهک حاصل میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com