Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (11 milliseconds)
English	Persian
light transmission	انتقال نور
Search result with all words
maximum light transmission	انتقال نور حداکثر
Other Matches
transmission	ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
transmission	ارتباط فیزیکی بین در نقط ه که امکان ارسال داده را فراهم میکند.
transmission	وسایل ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دویی یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسال شده با سیگنال ساعت سنکرون شده است
transmission	تراگسیل
transmission	اندازه گیری مقدار داده در زمان مشخص
transmission	وسایل ارسال داده مثل رادیو , نور ,..
transmission	خطای ناشی از اختلال در خط
transmission	ارسال داده یک بیت در هر زمان
transmission	که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmission	مجموعه خط وط داده که تمام بیتهای کلمه داده را همزمان اجرا می کنند
transmission	مخابرات ارسال
transmission	فرافرستی
transmission	سخن پراکنی
transmission	ارسال پیام
transmission	فرا فرستی
transmission	سرایت اسبابی که بوسیله ان نیروی موتور اتومبیل بچرخهامنتقل میشود
transmission	ارسال
transmission	مخابره
transmission	مخابره مخابرات
transmission	عبور
transmission	گیربکس
transmission	فرافرستادن
transmission	جعبه دنده
transmission	مخابره کردن
transmission	ارسال کردن
transmission	انتقال
analog transmission	مخابره قیاسی
transmission security	تامین ارسال
digital transmission	انتقال دیجیتالی
transmission security	تامین مخابره
asynchronous transmission	اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
asynchronous transmission	انتقال غیرهمزمان
asynchronous transmission	مخابره ناهمگام
asynchronous transmission	مخابره غیرهمزمان
duplex transmission	مخابره دورشتهای
digital transmission	انتقال رقمی
digital transmission	مخابره دیجیتال
electricity transmission	انتقالالکتریسیته
baseband transmission	روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
video transmission	ارسال ویدئویی
data transmission	مخابره داده
data transmission	ارسال داده
data transmission	مخابره داده ها
wireless transmission	انتقال بی سیم
duplex transmission	مخابره دو رشتهای
end of transmission	انتهای مخابره
transmission cable	کابلانتقال
transmission shaft	محور انتقال
transmission shaft	شفت گیربکس
afferent transmission	هدایت اورانی
transmission system	شبکه انتقال
transmission system	سیستم انتقالی
transmission system	دستگاه انتقالی
transmission tower	برج انتقال
error transmission	ارسال خطا
analog transmission	انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
epicyclic transmission	یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
epicyclic transmission	جعبه دنده اپی سیکلیک
energy transmission	انتقال انرژی
asymmetric transmission	روش ارسال داده که در مودم های سریع استفاده میشود
worm transmission	گیربکس با چرخ دنده حلزونی
negative transmission	پخش منفی
synchronous transmission	انتقال همزمان
synchronous transmission	مخابره همزمان
isochronous transmission	ارسال داده آسنکرون روی خط سنکرون
transmission case	جعبه دنده
transmission case	گیربکس
information transmission	انتقال اطلاعات
transmission dynamometer	توان سنج انتقالی
transmission error	خطای مخابره
transmission facility	وسیله انتقال
synchronous transmission	مخابره همگام
social transmission	انتقال اجتماعی
simplex transmission	مخابره ساده
neutral transmission	مخابره خنثی
parallel transmission	مخابره موازی
parallel transmission	انتقال موازی
parallel transmission	ارسال موازی
polar transmission	مخابره قطبی
positive transmission	پخش مثبت
power transmission	انتقال انرژی
serial transmission	ارسال سری
serial transmission	مخابره سری مخابره نوبتی
transmission factor	ضریب عبور
transmission gear	چرخ دنده انتقال
heat transmission	انتقال گرما
transmission line	سیم انتقال
transmission rate	نرخ مخابره
transmission ratio	نسبت تبدیل جعبه دنده
transmission rate	سرعت مخابره
four speed transmission	گیربکس چهاردور
transmission of sound	انتقال یاعبورصدا
transmission oil	روغن جعبه دنده
transmission line	خط انتقال
image transmission	انتقال تصویر
transmission grease	گریس جعبه دنده
power transmission	انتقال قدرت
transmission limit	محدوده فرافرستی
transmission line	خط مخابرهای
transmission grating	شبکه عبور
transmission security	تامین ارسال پیام
velocity of energy transmission	سرعت انتقال انرژی
line transmission error	خطای انتقال
digital data transmission	ارسال دیجیتالی داده
main transmission shaft	محور انتقال اصلی
transmission of the electric current	انتقالفوریالکتریکی
microwave transmission lines	خطوط انتقال ریزموج
overhead transmission line	خط انتقال هوایی
oil hydraulic transmission	گیربکس هیدرولیکی
variable speed transmission	گیربکس پلهای
transmission oil pump	پمپ روغن جعبه دنده
transmission level meter	دستگاه اندازه گیری سطح انتقال پگل مسر
integrate transmission line	خط انتقال مجتمع
integrate transmission system	سیستم انتقال مجتمع
tubular transmission shaft	لوله کاردان
tubular transmission shaft	محور انتقال لولهای
high frequency transmission	انتقال فرکانس بالا
half duplex transmission	مخابره دو نیم رشتهای
end of transmission block	خاتمه ارسال بلاک
end of transmission block	انتهای بلاک مخابره
start stop transmission	مخابره قطع و وصلی
internal transmission factor	ضریب انتقال داخلی
gear transmission ratio	نسبت دنده گیربکس
transmission electron micrograph	ریزنگار انتقال الکترون
asymmetrical sideband transmission	پخش باند جانبی مانده
balanced transmission line	سیم انتقال متقارن
Hertzian wave transmission	انتقالموجافقی
automobile gear transmission	گیربکس اتومبیل
transmission/reception of messages	انتقالپیام
transmission/reception of messages	دریافت
vestigial sideband transmission	پخش باند جانبی مانده
high tension transmission tower	دکل انتقال فشار قوی
high voltage transmission line	خط انتقال فشار قوی
high tension transmission line	خط انتقال فشار قوی
transmission of the rotary motion to the rotor	ناقلحرکتدواریبهقسمتگردندهماشین
high-tension electricity transmission	امتدادبلندناقلالکتریسیته
d.c. high tension power transmission	انتقال فشار قوی دی . سی .
piv variable speed transmission	جعبه دنده با سرعت متغیر گیربکس "پی ای وی "
light-well	[فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
light	بچه زاییدن
in light of <idiom>	به علت
in the light of	نظریه
to come to light	روشن شدن
light-well	[حیاط کوچک برای عبور نور]
in the light of	از لحاظ
light	سبک
light	روشنایی
see the light <idiom>	متوجه اشتباه شدن
out like a light <idiom>	(زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
light up <idiom>	ناگهان شادوخوشحال شدن
light	روشن
come to light <idiom>	آشکارشدن
in the light of	بشکل
inward light	نور داخلی
inward light	نور باطنی
to come to light	معلوم شدن
to i. light from anything	حائل نورشدن
to i. light from anything	گذر کردن روشنایی
light value	مقدار نور
to s e the light	زاییده شدن
to s e the light	توی خشت افتادن
light	هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
light	روشن کردن
light	چراغ برق
light	نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
light	امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
light	دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light	منبع نور سیگنال نور
light	چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light	چراغ راهنمایی
light	پرتوافکندن نور
light	نوردادن
to s e the light	بدنیا امدن
course light	روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
on/off light	خاموش
on/off light	چراغروشن
Something light, please.	لطفا یک چیز سبک.
light <adj.>	رنگ روشن
inward light	اشراق
one's light s	نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
at first light	در اولین روشنایی روز
very light	خیلی سبک
very light	خیلی روشن یا کم رنگ
light out	ناگهان رفتن
first light	اولین طلیعه خورشید
first light	فلق صبح
light come light g	میبرد
light come light g	باد اورده را باد
light	نور
light out	بسرعت ترک کردن
first light	افق نجومی
first light	سپیده دم
lantern-light	پنجره فانوسی
owl light	تاریکی
angel light	نورگیر کوچک
lime light	روشنایی سفیدی که از داغ کردن اهک حاصل میشود
lantern-light	نورگیر کلاهی
owl light	تیره گی
owl light	هوای گرگ و میش
light vessel	شناوه چراغدار

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com