English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (6 milliseconds)
English Persian
limitation of actions مرور زمان دعاوی
limitation of actions در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
Other Matches
limitation تحدید
limitation حد
limitation محدودیت
limitation شرط
limitation تحدید محدودسازی
limitation مرورزمان
limitation clause عبارت تعیین حدود
appropriation limitation محدودیت بودجه
appropriation limitation محدودیت تخصیص اعتبار
words of limitation الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
statutory limitation قانون مرور زمان
statute of limitation مرور زمان
limitation period مدت مرور زمان
limitation period دوره محدودیت
limitation clause شرط محدود کردن مسئوولیت
limitation clause ماده تعیین حدود
limitation of armament تحدید تسلیحات
limitation act قانون مرور زمان
actions حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
actions کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
actions لیست امکانات
actions پیامی که به کاربر نشان داده میشود که اعلام کند یک عمل یا یک ورودی نیاز است
actions شی که کاربر باید به آن عمل را اعمال کند
actions انجام کاری
actions خط اول صفحه نمایش که نام منوها را نشان میدهد
actions در حقیقت آن منو انتخاب میشود
actions وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
actions تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
actions عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
actions که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
actions عمل انجام شده
actions نبرد
actions کنش
actions اشغال نیروهای جنگی
actions گزارش وضع
actions طرز عمل
actions اقامهء دعوا
actions جریان حقوقی تعقیب
actions بازی
actions تمرین
actions سهم سهام شرکت
actions پیکار
actions تاثیر اثر جنگ
actions اشاره
actions کردار
actions کار
actions عمل
actions فعل اقدام
actions رفتار
actions جدیت
actions جنبش حرکت
actions جریان
actions اژیرش
actions جنگ
actions اقدام
actions اثر
actions جنبش
actions عامل
actions فرمان حاضر به تیر
actions کار اقدام
actions جنگ عملیات
actions عملیات جنگی
harassing actions عملیات ایذایی
to intensify one's actions برشدت اقدامات خود افزودن
to intensify one's actions کردن
to intensify one's actions اقدامات خودراسخت
to i.a person for his actions کسیرا ازمسئولیت قانونی دربرابر کرده هایش رهاکردن
preventative actions اعمال بازدارنده
Actions speak louder than words . دو صد گفته چونیم کردار نیست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com