Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 57 (5 milliseconds)
English	Persian
limited edition	چاپ محدود
limited edition	کالای محدود
limited edition	فرآوردهی محدود
Other Matches
edition	ویرایش
edition	چاپ
revised edition	چاپ اصلاح شده
revised edition	چاپ تازه
pocket edition	چاپ جیبی کتاب
edition [ed.] [of a book]	ویرایش [کتابی]
edition [ed.] [of a book]	چاپ [کتابی]
updated edition	ویرایش به روز آمده
unrevised edition	چاپ تازه [از نسخه اصلی بدون اصلاح]
polyglot edition	ویرایش چند زبانه
pirated edition	نسخه سرقت شده
pirated edition	نسخه غیر قانونی چاپ شده
lebrary edition	چاپی از کتاب که در خورکتابخانه باشد
library edition	چاپی که درخودکتابخانه باشد
edition de luxe	چاپ فریف یا تجملی
paper edition of a book	ویرایش با جلد کاغذی
pc limited	IBریزکامپیوتر کم قیمت وسازگار با AT
limited	محدود
limited	مقید
limited	مشروط
limited	منحصر
limited editions	کالای محدود
limited editions	فرآوردهی محدود
limited access	دراری محدودیت مدارک محدود
limited access	محدود
input limited	ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
limited power	اختیارات محدود
limited editions	چاپ محدود
limited partnership	شرکت مختلط غیر سهامی مضاربه
limited integrator	انتگرال محدود
limited divorce	طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
limited war	جنگ محدود وموضعی
limited train	قطارمحدود
limited train	قطاریکه یک عده محدودی مسافر می پذیرد
limited partnership	شرکت مختلط غیر سهامی
limited objective	هدف نزدیک به جبهه دشمن
limited objective	هدف محدود
limited monarchy	مشروطه
limited divorce	طلاق محدود
sex limited	محدود به جنس
limited company	شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
your vocabulary is limited	شما محدود است
your vocabulary is limited	وسعت لغت
limited denied war	جنگ محدود
limited distance modem	وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
limited liability company	شرکت با مسئولیت محدود
limited access road	راه با ورودی محدود
limited denied war	جنگ ناخواسته محدود
maximum limited stress	تنش حداکثر
limited liability company	شرکت با مسئوولیت محدود
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal.	مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
run length limited recording	ثبت محدود طول اجرا
run length limited encoding	روش سریع و کارای ذخیره سازی داده روی دیسک که تغییرات روی بیتهای داده ذخیره می شوند
space charge limited current state	رژیم بار پیرامونی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com