Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
line discipline
نظم خط
Other Matches
self discipline
انضباط نفس تادیب
discipline
انضباط
discipline
انتظام
discipline
نظم
discipline
تادیب ترتیب
discipline
تحت نظم و ترتیب دراوردن
discipline
تادیب کردن
self discipline
تادیب نفس
self-discipline
تادیب نفس
self-discipline
خویشتنداری
discipline
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
تادیب
discipline
رشته علمی
formal discipline
اموزش صورت گرا
sound discipline
انضباط صدا یا جلوگیری ازسر و صدا
stern discipline
انضباط سخت و محکم
sound discipline
انضباط صوتی
mental discipline
پرورش ذهنی
road discipline
مقررات عبور و مرور روی جاده
fire discipline
انضباط اتش
circuit discipline
نظم وترتیب در مدار
circuit discipline
رعایت انضباط مدار
discipline and adjustment board
هیئت تدوین مقررات انضباطی
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line spacing
فاصله سطور
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line fault
تماس خطوط
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
down the line
ضربه از کنار زمین
line up
به خط شدن
line up
به ترتیب ایستادن
line up
ردیف ایستادن تیم
to come in to line
موافقت کردن
line of d.
مرز
line-up
به ترتیب ایستادن
on line
در خط
on line
داخل رده
on line
مورداستعمال
line-up
به خط شدن
line of d.
حد فاصل
on line
درون خطی
on line
متصل
on line
مستقیم
line-up
ردیف ایستادن تیم
line
سیم
down line
بار کردن پایین خطی
o o line
خط تقسیم دیدبانی
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
all along the line
درامتدادهمه خط
all along the line
در همه جا
along line
در خط
line by line
سطر به سطر
line out
با خط علامت گذاشتن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
mean line
خط میان
in line
شمشیر در وضع حمله
in line
همراستا
the line
صف
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
o o line
خط دیدبانی سپاه
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line
محافظه کار
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line
خارج از خط جبهه
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
along line
در امتداد خطوط
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
on the line
هواپیمای اماده پرواز
down the line
<idiom>
درآینده
on line help
کمک مستقیم
to come in to line
در صف امدن
line
بخط کردن
line
خط زدن
line
استرکردن
line
طرز
line
رشته
line
لاین
line
محصول
line
خط صف
line
شعبه
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
نسب
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
اراستن
line
ترازکردن
line
پوشاندن
line
خط
line
طناب خط
line
خط دار کردن
line
خط انداختن در
line
صفی در خط
line
در سمت
line
رسن
line
جبهه جنگ
line
: خط کشیدن
line
لجام
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
off line
قطع
by line
خط دوم یافرعی
off line
غیر متصل
line
ریسمان
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
رشته بند
line
ردیف
line
سطر
line
: خط
off line
منفصل
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line
برون خطی
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
طناب سیم
line
جاده
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
دهنه
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
خط دوم یافرعی
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
حدود رویه
by line
خط فرعی راه اهن
median line
میانه
marline or line
طناب کوچک دولا
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
profile line
نیمرخ زمین
local line
خط محلی
lubber's line
نشانگر سینه
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line
سیم مهار
mooring line
طناب مهار مین
message line
خط مخابره
line voltage
ولتاژ شبکه
load line
خط بار
mason's line
ریسمان کار
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
line voltage
ولتاژ خط
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
mach line
موج ضربهای ضعیف
line transformer
مبدل خط
lumber's line
خط سینه ناو
lyman line
خط لیمان
pass a line
رد کردن طناب
marriage line
گواهینامه ازدواج
line width
پهنای خط
overhead line
خط هوایی
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line
خط امکانات
possibilities line
خط بودجه
poverty line
خط فقر
price line
خط قیمت
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
private line
خط خصوصی
outhaul line
برون کش
phantom line
خط سری
pipe line
خط لوله
phantom line
خط فرضی
peaked line
خط چین
peaked line
خط پاره پاره
penny a line
ارزان
penny a line
پست
overhead line
سیمکشی هوایی
penny a line
ارزان نویس بی مایه
percolation line
خط نفوذ
phase line
خط خیز
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
out of line coding
کدگذاری برون خطی
out line font
قلم متغیر
out line font
فونت متغیر
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
on line system
سیستم درون خطی
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
no fire line
خط منع اتش
no fire line
خط منع اتش توپخانه
non switched line
خط گزینه نشده
orienting line
خط توجیه
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
on line database
پایگاه داده درون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line storage
حافظه برون خطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com