English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
line engraving گراور سازی با خطوط کوتاه وبلند
line engraving گراور مخطط
Other Matches
engraving گراور
engraving خان کشی
engraving خان کشی کردن گود کردن
engraving حکاکی
steel engraving گراورفولادی
engraving chisel قلم عکس
steel engraving گراور سازی با فولاد
wood engraving گراور سازی روی چوب باسمه کاری با چوب
die sinking and engraving machine دستگاه فرز حدیده و حکاکی
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault تماس خطوط
line-up به ترتیب ایستادن
down the line ضربه از کنار زمین
on line در خط
line-up ردیف ایستادن تیم
on line داخل رده
on line مورداستعمال
on line درون خطی
on line متصل
on line مستقیم
along line در امتداد خطوط
line-up به خط شدن
line up ردیف ایستادن تیم
to come in to line موافقت کردن
to come in to line در صف امدن
down line بار کردن پایین خطی
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line برون خطی
off line غیر متصل
off line قطع
out of line <idiom> ناصحیح
off line منفصل
line up به خط شدن
line up به ترتیب ایستادن
line of d. حد فاصل
line of d. مرز
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
the line صف
in line همراستا
in line شمشیر در وضع حمله
line by line سطر به سطر
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
on line help کمک مستقیم
along line در خط
mean line خط میان
line out با خط علامت گذاشتن
o o line خط تقسیم دیدبانی
o o line خط دیدبانی سپاه
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line خارج از خط جبهه
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
on the line هواپیمای اماده پرواز
in line <idiom> با محدودیت متداول
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
old line محافظه کار
down the line <idiom> درآینده
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line اراستن
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line نسب
line ترازکردن
line خط زدن
line حدود رویه
line طرز
line رشته
line لاین
line محصول
line شعبه
line دهنه
line لجام
line استرکردن
line پوشاندن
line خط
line طناب خط
line خط صف
line بخط کردن
line خط دار کردن
line صفی در خط
line در سمت
line سیم
line خط انداختن در
line : خط کشیدن
line جبهه جنگ
line جاده
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line ریسمان
line : خط
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line رسن
line طناب سیم
line رشته بند
by line کار یاشغل اضافی وزائد
line سطر
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line ردیف
by line خط دوم یافرعی
by line خط فرعی راه اهن
marriage line عقدنامه سند ازدواج
marriage line گواهینامه ازدواج
marline or line طناب کوچک دولا
mason's line ریسمان کار
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
message line خط مخابره
median line میانه
line synchronization همزمانی سطور
line telegraphy تلگراف خطی
line terminal ترمینال خط
profile line نیمرخ زمین
line tester ازمایش کننده خط
private line خط خصوصی
lyman line خط لیمان
mach line موج ضربهای ضعیف
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
peaked line خط چین
line width پهنای خط
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line خط بار
local line خط محلی
loop line دوراهی
lumber's line خط سینه ناو
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
line voltage ولتاژ شبکه
line transformer مبدل خط
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
line voltage ولتاژ خط
mooring line طناب مهار مین
penny a line ارزان
possibilities line خط امکانات
overhead line سیمکشی هوایی
possibilities line خط بودجه
poverty line خط فقر
price line خط قیمت
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
outhaul line برون کش
out of line coding کدگذاری برون خطی
penny a line پست
out line font قلم متغیر
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
overhead line خط هوایی
peaked line خط پاره پاره
penny a line ارزان نویس بی مایه
percolation line خط نفوذ
phase line خط خیز
phase line خط مبداء حرکت جنگی
pass a line رد کردن طناب
phantom line خط سری
phantom line خط فرضی
pipe line خط لوله
out line font فونت متغیر
orienting line خط توجیه
on line system سیستم درون خطی
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
on line operation عملکرد درون خطی
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line خط منع اتش
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
lubber's line نشانگر سینه
on line database پایگاه داده درون خطی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
off line storage حافظه برون خطی
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
mooring line سیم مهار
line of regression خط براورد
line of fire خط اتش
line of fire خط تیر
line of fall خط فرود گلوله به زمین
line of fall خط فرود
line of engagement ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com