English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
line noise اختلال
line noise پارازیت خط
Other Matches
what noise is that? این چه صدایی است
noise اوا
noise سر و صدا
noise نوفه
noise سیگنال تصادفی آماده اضافه بر هر سیگنال درخواستی
noise توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise پارازیت
noise عامل مخل
noise صدا
noise سر وصدا
noise قیل وقال
noise طنین
noise صدا راه انداختن پارازیت
noise خش
noise اختلال
noise شایعه و تهمت
noise همهمه
noise منبع تغذیه
noise استاتیک یا حرارت ایجاد شده است و نیز از ستاره ها یا خورشید
noise اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noise شلوغ
noise انتشار دادن
noise که از طریق میدان الکتریکی یا مغناطیسی
noise سر و صدا
noise سروصدا
noise نویز
noise limiter همهمه کاه
induced noise نویزجریان قوی
induced noise پارازیت القاء شده
indistinct noise صدای اهسته و نامعلوم
grid noise نویز شبکه
to make noise سر و صدا کردن
quantization noise اختلال تدریج
grid noise پارازیت شبکه
he makes most noise میکند
picture noise پارازیت روی تمام صفحه نمایش
he makes most noise او از همه بیشتر صدا یا
shot noise اثر ساچمهای
humming noise اغتشاش صوتی
The noise died down. سروصدا ها خوابید
i am unused to that noise من به ان صدا اشنا نیستم
ambient noise نوعی صدای زیرابی
ambient noise صدای اطراف
big noise آدم مهمدریکارگان
impluse noise نویز ضربه جریان
background noise همهمه
The noise kept me awake . سروصدا نگذاشت بخوابم
schottky noise همهمه شوتکی
galactic noise تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
noise pollution الودگی صدا
noise pollution نوف الایی
to make a noise پهن شدن
noise level سطح پارازیت
noise level میزان خش
to make a noise منتشر شدن
noise immunity مصونیت از اختلال
noise generator خش زا
noise filter صافی همهمه
white noise نویز سفید
white noise نوفه سفید
make a noise شلوغ کردن
magnetic noise نویز مغناطیسی
noise transmitter فرستنده پارازیت
they make much noise خیلی صدا می کنند
they make much noise زیاد شلوق می کنند
noise potential پتانسیل نویز
to make a noise شلوق کردن
to make a noise صدا کردن
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
background noise صدای پس زمینه
background noise اصوات مزاحم
intensity of noise شدت پارازیت
background noise اختلال پس زمینه
noise margin تفاوت خش
noise suppression پارازیت گیری
noise silencer خاموشگر همهمه
noise suppression جلوگیری ازپارازیت
input noise پارازیت ورودی
noise suppressor صدا خفه کن
input noise پارازیت اولیه
make a noise سر و صدا کردن
background noise پارازیت
singal to noise ratio نسبت سیگنال به اغتشاش
to make a noise in the world مشهور شدن
The noise distracts my attention . سروصد ا حواسم را پرت می کند
signal to noise ratio نسبت پیام به همهمه
Dont make so much noise. اینقدر سروصدانکن
magnetic fluctuation noise اثر برکهاوزن
input noise voltage ولتاژ پارازیت اولیه
noise reducing antenna system انتن ضد همهمه
His invevtion made a noise in the world. اختراعش دردنیا سروصدائی براه انداخت
He is a bih shot ( noise ) in this town . جزو کله گنده های شهر است
I hear a strange noise ( voice , sound ) . صدای غریبی به گوشم می رسد
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault تماس خطوط
line to line spacing فاصله سطور
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
on the line هواپیمای اماده پرواز
line by line سطر به سطر
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line <idiom> ناصحیح
on line help کمک مستقیم
to come in to line در صف امدن
old line محافظه کار
line up <idiom> به صف کردن
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
to come in to line موافقت کردن
o o line خط دیدبانی سپاه
in line همراستا
down line بار کردن پایین خطی
down the line ضربه از کنار زمین
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
in line شمشیر در وضع حمله
the line صف
mean line خط میان
along line در خط
along line در امتداد خطوط
all along the line در همه جا
all along the line درامتدادهمه خط
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out با خط علامت گذاشتن
down the line <idiom> درآینده
o o line خط تقسیم دیدبانی
by-line خط دوم یافرعی
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by line خط فرعی راه اهن
by line خط دوم یافرعی
line استرکردن
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
by-line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line بخط کردن
line اراستن
line ترازکردن
line of d. مرز
line of d. حد فاصل
line شعبه
line پوشاندن
line خط
line طناب خط
line خط صف
line جبهه جنگ
line سیم
line در سمت
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line محصول
line لاین
line رشته
line طرز
line حدود رویه
line خط زدن
line نسب
line صفی در خط
out of line خارج از خط جبهه
line لجام
on line مستقیم
on line متصل
on line درون خطی
on line مورداستعمال
on line داخل رده
on line در خط
line جاده
line طناب سیم
line رسن
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line : خط
line سطر
line ردیف
line up به خط شدن
line رشته بند
line ریسمان
line دهنه
line-up ردیف ایستادن تیم
line-up به ترتیب ایستادن
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line برون خطی
off line غیر متصل
off line قطع
off line منفصل
line خط دار کردن
line خط انداختن در
line up ردیف ایستادن تیم
line : خط کشیدن
line up به ترتیب ایستادن
line-up به خط شدن
poverty line خط فقر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com