Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
line of impact
خط اصابت گلوله
Other Matches
impact
اصابت گلوله
impact
اثر ترکش انفجار
impact
برخورد کردن
impact
ضربه زدن
impact
اثر گذاشتن یا اهمیت دادن به چیزی
impact
چاپگری که متن ها و نشانه ها را با قرار دادن ریبون جوهر در کاغذ با یک حرف فنری چاپ می گیرد. مثل چاپبگر wheel-Duisy.
impact
برخورد
impact
بهم فشردن
impact
پیچیدن
impact
زیرفشار قرار دادن
impact
با شدت اداکردن
impact
فشار
impact
با شدت اصابت کردن ضربت
impact
تماس
impact
اصابت اثر شدید
impact
ضربه
impact
نشانزد
impact test
ازمایش ضربه
electron impact
تصادم الکترونها
impact pressure
فشار اصابت
impact parameter
پارامتر برخورد
impact point
نقطه اصابت
impact shipment
کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
impact sound
صدای برخورد
impact strength
استحکام برخورد
impact strength
استحکام ضربهای
impact test
ازمون برخورد
impact transducer
مبدل فرایندهای ضربهای
surface of impact
سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
surface of impact
سطح اصابت
impact registration
ثبت مرکز اصابت
impact registration
ثبت تیر بروش مرکز اصابت
impact printer
چاپگر ضربهای
impact point
محل اصابت گلوله
impact point
نقطه پیاده شدن باچتر
impact point
نقطه فرود
impact point
نقطه بارریزی
impact point
نقطه ترکش گلوله
impact pressure
نیروی اصابت فشار ترکش
impact printer
چاپگر برخوردی
impact printer
چاپگرتماسی
center of impact
مرکز ترکش گلوله مرکزاصابت
impact parameter
پارامتر ضرب شونده
point of impact
محل اصابت گلوله
impact burst
ترکش سطحی
impact basin
حوضچه بار شکن
impact basin
حوضچه ارامش
impact area
منطقه اصابت گلوله ها
impact area
محل اصابت
impact coefficient
ضریب ضربه
impact action
عمل انفجار نیروی ترکش
impact action
عمل ترکش
impact action
اثر انفجار
impact acceleration
شتاب ضربه ای
electron impact
برخورد الکترونها
environmental impact
نشانزد زیست محیطی
multiplier impact
اثر بهم فزایندگی
non impact printer
چاپگر
non impact printer
که حالت حرف ریبون روی کاغذ را گرم نمیکند
point of impact
نقطه اصابت
impact burst
ترکش ضربتی
impact chisel
قلم ضربه ای
impact force
نیروی ضربهای
impact force
نیروی برخورد
impact hardness
سختی برخورد
impact loss
افت انرژی در اثر برخورد
impact ionization
ایونیزاسیون ضربهای یونیزاسیون ضربهای
impact load
بار ضربهای
impact factor
ضریب برخورد
impact factor
ضریب تشدید
impact crusher
سنگ شکن ضربهای
impact drill
مته کوبشی
impact effect
اثر ضربه
impact effect
اثر برخورد
impact exitation
تحریک ضربهای
impact factor
ضریب ضربه
izod impact strength
استحکام ضربه ایزوتوپ
bomb impact plot
بردن محل اصابت بمب روی نقشه
center of impact registration
ثبت مرکز اصابت
tensile impact test
ازمایش کشش ضربهای
bending impact test
ازمایش ضربه خمشی
notched bar impact test
ازمایش میله فاق دار
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
تماس خطوط
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
the line
صف
along line
در امتداد خطوط
all along the line
در همه جا
all along the line
درامتدادهمه خط
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out
با خط علامت گذاشتن
down the line
ضربه از کنار زمین
down line
بار کردن پایین خطی
down the line
<idiom>
درآینده
line up
<idiom>
به صف کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line
<idiom>
ناصحیح
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
along line
در خط
mean line
خط میان
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
out of line
خارج از خط جبهه
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
in line
همراستا
on the line
هواپیمای اماده پرواز
on line help
کمک مستقیم
to come in to line
در صف امدن
to come in to line
موافقت کردن
in line
شمشیر در وضع حمله
old line
محافظه کار
o o line
خط دیدبانی سپاه
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line by line
سطر به سطر
o o line
خط تقسیم دیدبانی
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
line of d.
مرز
by line
خط دوم یافرعی
line
ترازکردن
line
پوشاندن
line
خط
line
اراستن
line
بخط کردن
line
خط دار کردن
line of d.
حد فاصل
line-up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
به خط شدن
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
خط دوم یافرعی
line up
ردیف ایستادن تیم
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by line
خط فرعی راه اهن
line
طناب خط
line
خط صف
line
طرز
line
رشته
line
لاین
line
محصول
line
شعبه
line
حدود رویه
line up
به ترتیب ایستادن
line
صفی در خط
line
در سمت
line
سیم
line
جبهه جنگ
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
نسب
line
خط زدن
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
off line
منفصل
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
دهنه
line
جاده
line
طناب سیم
line
رسن
line
ریسمان
on line
متصل
on line
مستقیم
line
رشته بند
line
ردیف
line
سطر
line
: خط
line up
به خط شدن
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
استرکردن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
on line
درون خطی
off line
قطع
on line
مورداستعمال
on line
داخل رده
on line
در خط
line
خط انداختن در
off line
غیر متصل
line
: خط کشیدن
off line
برون خطی
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line
لجام
lumber's line
خط سینه ناو
line of approach
راه وصول
mach line
موج ضربهای ضعیف
lyman line
خط لیمان
line of attack
هدف
line of approach
مسیر تقرب یا فرود
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
line man
سیم کش
line number
شماره خط
line length
طول سطر
line loss
میرایی خط
line loss
تلف خط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com