Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
line of most gradient
خط بزرگترین شیب
Other Matches
gradient
شیب دار سالک
gradient
شیبدار
gradient
درصد شیب میزان تغییر درجه حرارت یافشار هوا
gradient
میزان شیب
gradient
مدرج متحرک
gradient
افت حرارت
gradient
درخور راه رفتن
gradient
سطح شیب دار
gradient
خیز
gradient
شیب
gradient
نشیب
gradient
زینه
gradient
گرادیان
[ریاضی]
gradient
گرادیان
gradient
افت
gradient
شیو
[ریاضی]
concentration gradient
گرادیان غلظت
thermal gradient
گرادیان دما
potential gradient
شیب ولت,
avoidance gradient
شیب اجتناب
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
approach gradient
شیب گرایش
concentration gradient
شیب غلظت
potential gradient
گرادیان ولتاژ
hydraulic gradient
شیب ابی
temperature gradient
تغییر درجه حرارت با زیادشدن عمق اب دریا
hydraulic gradient
شیب هیدرولیک
pressure gradient
گرادیان فشار
voltage gradient
شیب پتانسیل
voltage gradient
شیب ولت,
voltage gradient
گرادیان ولتاژ
stimulus gradient
شیب محرک
temperature gradient
گرادیان دما
goal gradient
شیب هدف
geothermal gradient
شیب دمای زمین
geothermal gradient
گرادیان دمای زمین
energy gradient
شیب خط انرژی
physiological gradient
شیب فیزیولوژیکی
potential gradient
شیب پتانسیل
vertical pressure gradient
تغییر فشار اتمسفری در واحدتغییر ارتفاع
gradient elution analysis
تجزیه شویشی گرادیانی
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
تماس خطوط
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line spacing
فاصله سطور
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line up
به خط شدن
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line up
به ترتیب ایستادن
on line
در خط
line-up
ردیف ایستادن تیم
on line
مورداستعمال
on line
درون خطی
on line
متصل
on line
مستقیم
on line
داخل رده
to come in to line
موافقت کردن
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
به خط شدن
line up
ردیف ایستادن تیم
out of line
خارج از خط جبهه
in line
شمشیر در وضع حمله
line out
با خط علامت گذاشتن
all along the line
درامتدادهمه خط
all along the line
در همه جا
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
in line
همراستا
mean line
خط میان
line by line
سطر به سطر
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line
در صف امدن
down the line
<idiom>
درآینده
line up
<idiom>
به صف کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
down the line
ضربه از کنار زمین
down line
بار کردن پایین خطی
on the line
هواپیمای اماده پرواز
on line help
کمک مستقیم
old line
محافظه کار
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line
خط دیدبانی سپاه
o o line
خط تقسیم دیدبانی
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
out of line
<idiom>
ناصحیح
the line
صف
line
صفی در خط
line
بخط کردن
by line
خط فرعی راه اهن
line
خط دار کردن
line
خط انداختن در
line
: خط کشیدن
line
لجام
line
دهنه
line
جاده
line
طناب سیم
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رسن
line
ریسمان
line
نسب
line
اراستن
by line
خط دوم یافرعی
line
خط صف
line
در سمت
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
سیم
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
طناب خط
line
جبهه جنگ
line
خط
line
پوشاندن
line
طرز
line
استرکردن
line
ترازکردن
line
خط زدن
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
ردیف
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
شعبه
line
محصول
line
لاین
line
سطر
off line
منفصل
line
رشته
line
: خط
off line
غیر متصل
off line
برون خطی
off line
قطع
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line
رشته بند
line
حدود رویه
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line of d.
مرز
line of d.
حد فاصل
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
median line
میانه
line width
پهنای خط
mooring line
سیم مهار
load line
خط بار
mooring line
طناب مهار مین
message line
خط مخابره
mason's line
ریسمان کار
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
loop line
دوراهی
line segment
پاره خط
lumber's line
خط سینه ناو
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
mach line
موج ضربهای ضعیف
lyman line
خط لیمان
marline or line
طناب کوچک دولا
marriage line
گواهینامه ازدواج
local line
خط محلی
lubber's line
نشانگر سینه
phase line
خط خیز
percolation line
خط نفوذ
penny a line
ارزان نویس بی مایه
penny a line
پست
penny a line
ارزان
peaked line
خط پاره پاره
peaked line
خط چین
pass a line
رد کردن طناب
overhead line
خط هوایی
overhead line
سیمکشی هوایی
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
phantom line
خط سری
phantom line
خط فرضی
poverty line
خط فقر
line length
طول خط
line link
خط اصلی
line loss
تلف خط
up line loading
انتقال یک کپی از یک برنامه
possibilities line
خط بودجه
possibilities line
خط امکانات
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pipe line
خط لوله
outhaul line
برون کش
out of line coding
کدگذاری برون خطی
no fire line
خط منع اتش
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com