English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
line of site خط توپ هدف
line of site خط تراز یا مبنای افق توپ
Other Matches
on site پای کار
site موقعیت
site محل محوطه کار
site زمین ساختمانی
on site در جا
on site در محل
site ایستگاه
site مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
site محلی که پایه چیزی باشد
x site سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
y site نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
x site انبار موقت
site پایه
site محل دستگاه تراز
site پایگاه
site پادگان
site تراز
site موضع
site زمین زیر ساختمان
site کارگاه ساختمانی
site محل
site مکان
site مقر
site قرار داشتن مستقر بودن
site جا
site زمین محل احداث بنا
beta site ن شود
beta site محل بتا
site office دفتر مشاوراملاک
active site موضع فعال
active site محل فعال
This is the site for a new scool . اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
building site عرصه
building site کارگاه ساختمانی
site clearance تخلیه کارگاه
angle of site زاویه تراز
reconstitution site قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
site inspection معاینه محل
site license مجوز درون سازمانی
site manager رئیس کارگاه
site office دفتر ساختمانی
site plan نقشه جایگاه
site plan نقشه محل
site poll قرار دادن تمام ترمینال ها یا وسایل در یک محل
site prefabrication پیش ساختن در پای کار
site engineering مدیر ساختمان
site concrete بتنی که در پای کار ساخته شود
site building زمین ساختمانی
remote site محل دور افتاده
plane of site سطح قائم مار بر سکوی تیر
hardened site پایگاه مقاوم
hardened site حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
height of site ارتفاع ایستگاه
height of site ارتفاع پایگاه
height of site ارتفاع سکوی موشک یاموضع
site building زمین زیربنا
site scale طبله تراز
site scale دستگاه تراز توپ
crossing site محل عبور اجباری
landing site پایگاه فرود
landing site محل فرود
lattice site جایگاه شبکه
launching site سکوی پرتاب موشک
launching site محل پرتاب
loading site محل بارگیری
loading site سکوی بارگیری
crossing site محل گذار
crossing site محل پایاب
dam site بندگاه
site survey برداشت نقشه تکهای از زمین
on site concrete بتن ساخته شده در کارگاه
destruction site منطقه تخریب مهمات محل تخریب
destruction site منطقه تخریب
hot site یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
dam site محل بند
dam site جای بند محل سد
dam site جای سد
central site سایت مرکزی
archeological site منبع [باستان شناسی]
archeological site چشمه [باستان شناسی]
site of the find منبع [باستان شناسی]
site of the find چشمه [باستان شناسی]
complementary angle of site تصحیح تکمیلی تراز
graphical site table خط کش تراز
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house). این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
line to line fault تماس خطوط
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line by line milling فرز کردن سطری
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line out با خط علامت گذاشتن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
by line خط دوم یافرعی
o o line خط تقسیم دیدبانی
o o line خط دیدبانی سپاه
line اراستن
line ترازکردن
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
line خط دار کردن
the line صف
line طرز
line خط زدن
line رسن
line طناب سیم
line جاده
line دهنه
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
by line کار یاشغل اضافی وزائد
line لجام
line : خط کشیدن
line خط انداختن در
along line در خط
by-line خط دوم یافرعی
line جبهه جنگ
line حدود رویه
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line by line سطر به سطر
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
on line help کمک مستقیم
line صفی در خط
old line محافظه کار
in line شمشیر در وضع حمله
in line همراستا
line سیم
line در سمت
line پوشاندن
line خط
down the line ضربه از کنار زمین
down line بار کردن پایین خطی
line طناب خط
by line خط فرعی راه اهن
by-line خط فرعی راه اهن
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
on the line هواپیمای اماده پرواز
line خط صف
line نسب
down the line <idiom> درآینده
off line منفصل
line استرکردن
mean line خط میان
line up به خط شدن
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
on line در خط
on line داخل رده
on line مورداستعمال
on line درون خطی
off line قطع
off line غیر متصل
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line of d. مرز
line رشته
line لاین
line محصول
line شعبه
line of d. حد فاصل
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line برون خطی
on line متصل
on line مستقیم
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
in line <idiom> با محدودیت متداول
out of line خارج از خط جبهه
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
line ردیف
line رشته بند
line ریسمان
line بخط کردن
line : خط
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
to come in to line در صف امدن
line سطر
to come in to line موافقت کردن
marline or line طناب کوچک دولا
marriage line عقدنامه سند ازدواج
mooring line طناب مهار مین
non switched line خط گزینه نشده
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
message line خط مخابره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com