Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
line printer
چاپگر سطری
line printer
وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
line printer
چاپگر خطی
Search result with all words
line at a time printer
چاپگر خطی
line printer controller
کنترل کننده چاپگر خطی
Other Matches
printer
چاپ کننده
printer
صاحب چاپخانه
printer
مطبعه
printer
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer's d.
پادوی چای خانه
printer
چاپگر
character printer
چاپگرعلامتی
character printer
چاپگر دخشهای
character printer
چاپگر کاراکتری
color printer
چاپگر رنگی
chain printer
چاپگر زنجیری
printer driver
برنامه راه انداز چاپگر
matrix printer
چاپگر ماتریسی
thermal printer
چاپگر حرارتی
thimble printer
چاپگر کامپیوتری که از نوک چاپ مشابه wheel-daily استفاده میکند ولی به شکل انگشتانه است
thimble printer
چاپگر انگشتانهای
magnetic printer
چاپگر مغناطیسی
magnetic printer
پرینتر
console printer
چاپگر کنسول
chain printer
چاپگرزنجیرهای
bar printer
چاپگر میلهای
band printer
چاپگر نواری
band printer
چاپگری که حروف آن روی قوپ فلزی متحرک قرار دارد
ball printer
چاپگر توپی
ball printer
چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
contact printer
اتصالچاپگر
printer port
قسمتاتصالبهچاپگر
printer table
میزچاپگر
bar printer
چاپگری که در آن حروفی که روی بازو هستند به کاغذ می چسبند یا چاپ می شوند
printer stand
پایه چاپگر
wheel printer
چاپگر چرخ دوار
bidirectional printer
چاپگر دو طرفه
xerographic printer
چاپگر
xerographic printer
که جوهر باردار جذب میشود به محل تصویر باردار
barrel printer
نوعی چاپگر که حروف روی لوله چرهان آن قرار دارند
laser printer
چاپگر لیزری
barrel printer
چاپگر بشکهای
non impact printer
چاپگر
printer font
فونت چاپگر
optical printer
چاپگر نوری
electrothermal printer
چاپگرحرارتی برقی
electrostatic printer
چاپگر الکترواستاتیکی
electrosensitive printer
چاپگر حساس الکترونیکی چاپگر با حساسیت الکترونیکی
electronic printer
چاپگر الکترونیکی
electrothermal printer
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
drum printer
چاپگر طبله
drum printer
چاپگراستوانهای
drum printer
چاپگر طبلهای
image printer
چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد
xerographic printer
چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
printer font
قلم چاپگر
printer machine
ماشین چاپ
printer machine
دستگاه چاپ
printer's ink
مرکب چاپ
record printer
اشاره گر رکورد
graphics printer
چاپگر گرافیکی
parallel printer
چاپگر موازی
page printer
چاپگر صفحهای
serial printer
چاپگر نوبتی
serial printer
چاپگر سری
spark printer
چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند
non impact printer
که حالت حرف ریبون روی کاغذ را گرم نمیکند
impact printer
چاپگر ضربهای
impact printer
چاپگرتماسی
nonimpact printer
چاپگر غیر تماسی
nonimpact printer
چاپگر غیربرخوردی
electrothermal printer
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
impact printer
چاپگر برخوردی
daisy wheel printer
چاپگرچرخشی
daisy wheel printer
چاپگر چرخ دوار
dot matrix printer
چاپگر با ماتریس نقطهای
type bar printer
چاپگر میلهای تایپ
dot matrix printer
چاپگر یا ماتریس نقطهای
write black printer
چاپگری که تونر آن نقط های که توسط لیزر گرم شده است در هنگام اسکن کردن تصویر می چستد
high speed printer
چاپگر سریع
letter quality printer
چاپگر با کیفیت حروف خوب چاپگر با کیفیت عالی
daisy wheel printer
چاپگر اصلی ضربهای
dye sublimation printer
چاپگر رنگی باکیفیت بالا که تصاویری با پاشیدن قط عات رنگی روی کاغذ ایحاد میکند
ink ject printer
چاپگرجوهری
ink ject printer
چاپگر با فوران جوهر
postscript laser printer
چاپگر لیزری پست اسکریپت
letter quality printer
چاپگرکیفیت حروف
ink ject printer
چاپگر با پرتاب مرکب
wire matrix printer
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
hit on the fly printer
چاپگری که در ان کاغذ و یامکانیزم چاپ در حالت ثابتی هستند به نحوی که شروع وتوقفی مورد نیاز نمیباشد
ink jet printer
دستگاه خروجی که بوسیله پاشیده شدن لایه نازکی ازجوهر چاپ میکند
tractor feed printer
چاپگر تغذیه شده تراکتوری
thermal wax transfer printer
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
multi strike printer ribbon
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line spacing
فاصله سطور
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
line out
با خط علامت گذاشتن
old line
محافظه کار
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
to come in to line
در صف امدن
down line
بار کردن پایین خطی
along line
در خط
along line
در امتداد خطوط
down the line
ضربه از کنار زمین
all along the line
در همه جا
all along the line
درامتدادهمه خط
line by line
سطر به سطر
to come in to line
موافقت کردن
o o line
خط دیدبانی سپاه
in line
همراستا
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
on the line
هواپیمای اماده پرواز
o o line
خط تقسیم دیدبانی
the line
صف
in line
شمشیر در وضع حمله
mean line
خط میان
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line
خارج از خط جبهه
on line help
کمک مستقیم
down the line
<idiom>
درآینده
line
استرکردن
line
جبهه جنگ
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
نسب
line
خط زدن
line-up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
به خط شدن
line up
ردیف ایستادن تیم
line up
به ترتیب ایستادن
line
سیم
line
در سمت
line
پوشاندن
line
خط
line
طناب خط
line
خط صف
on line
مستقیم
line
صفی در خط
on line
متصل
on line
درون خطی
on line
مورداستعمال
on line
داخل رده
on line
در خط
line
حدود رویه
line
طرز
off line
برون خطی
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
by line
خط دوم یافرعی
by line
خط فرعی راه اهن
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط دوم یافرعی
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line of d.
مرز
off line
غیر متصل
off line
قطع
line
رشته
line
لاین
by-line
خط فرعی راه اهن
line
محصول
off line
منفصل
line
شعبه
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line of d.
حد فاصل
line
لجام
line
خط دار کردن
line
خط انداختن در
line
: خط کشیدن
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
line
: خط
line
سطر
line
دهنه
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line
جاده
line
بخط کردن
line
ردیف
line
طناب سیم
line up
به خط شدن
line
ترازکردن
line
اراستن
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
line
ریسمان
line
رشته بند
line up
<idiom>
به صف کردن
line
رسن
new line character
دخشه تعویض سطر
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line
خط منع اتش
no fire line
خط منع اتش توپخانه
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com