Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
line printers
چاپگر سطری
line printers
وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
line printers
چاپگر خطی
Other Matches
printers
چاپگر
printers
مطبعه
printers
صاحب چاپخانه
printers
وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers
چاپ کننده
laser printers
چاپگر لیزری
dot matrix printers
چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printers
چاپگر با ماتریس نقطهای
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line spacing
فاصله سطور
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
on line
مورداستعمال
on line
درون خطی
on line
متصل
line up
به ترتیب ایستادن
on line
مستقیم
line of d.
حد فاصل
down line
بار کردن پایین خطی
on line
داخل رده
on line
در خط
off line
برون خطی
off line
غیر متصل
off line
قطع
off line
منفصل
down the line
ضربه از کنار زمین
line up
به خط شدن
line up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به خط شدن
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
ردیف ایستادن تیم
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line
خارج از خط جبهه
line of d.
مرز
on the line
هواپیمای اماده پرواز
all along the line
در همه جا
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
line by line
سطر به سطر
line out
با خط علامت گذاشتن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
in line
شمشیر در وضع حمله
in line
همراستا
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
the line
صف
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line
در صف امدن
mean line
خط میان
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line
خط تقسیم دیدبانی
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
all along the line
درامتدادهمه خط
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
on line help
کمک مستقیم
old line
محافظه کار
down the line
<idiom>
درآینده
o o line
خط دیدبانی سپاه
to come in to line
موافقت کردن
line
نسب
line
خط زدن
line
حدود رویه
line
طرز
line
دهنه
line
رشته
line
لاین
line
محصول
line
شعبه
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
خط
line
پوشاندن
line
استرکردن
line
ترازکردن
line
اراستن
line
بخط کردن
line
خط صف
line
خط دار کردن
line
خط انداختن در
line
صفی در خط
line
در سمت
line
: خط کشیدن
line
سیم
line
لجام
line
جبهه جنگ
line
جاده
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
خط دوم یافرعی
line
سطر
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
ردیف
line
رشته بند
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
ریسمان
line
رسن
line
طناب خط
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
طناب سیم
line
: خط
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
by line
خط دوم یافرعی
by line
خط فرعی راه اهن
mach line
موج ضربهای ضعیف
private line
خط خصوصی
line switching
راه گزینی خطی
lyman line
خط لیمان
line switching
خط گزینی
line synchronization
همزمانی سطور
line telegraphy
تلگراف خطی
line terminal
ترمینال خط
line tester
ازمایش کننده خط
profile line
نیمرخ زمین
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
marriage line
گواهینامه ازدواج
marline or line
طناب کوچک دولا
lumber's line
خط سینه ناو
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line
خط بار
line width
پهنای خط
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage
ولتاژ شبکه
line voltage
ولتاژ خط
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
line transformer
مبدل خط
loop line
دوراهی
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber's line
نشانگر سینه
mason's line
ریسمان کار
peaked line
خط چین
out of line coding
کدگذاری برون خطی
pipe line
خط لوله
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line
خط امکانات
possibilities line
خط بودجه
poverty line
خط فقر
price line
خط قیمت
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
out line font
قلم متغیر
out line font
فونت متغیر
phantom line
خط فرضی
outhaul line
برون کش
peaked line
خط پاره پاره
penny a line
ارزان
penny a line
پست
penny a line
ارزان نویس بی مایه
percolation line
خط نفوذ
pass a line
رد کردن طناب
overhead line
خط هوایی
phase line
خط خیز
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
phantom line
خط سری
overhead line
سیمکشی هوایی
orienting line
خط توجیه
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line
سیم مهار
mooring line
طناب مهار مین
message line
خط مخابره
new line character
دخشه تعویض سطر
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
on line database
پایگاه داده درون خطی
local line
خط محلی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line storage
حافظه برون خطی
off line operation
عملکرد برون خطی
nonswitched line
خط غیر گزینشی
non switched line
خط گزینه نشده
no fire line
خط منع اتش توپخانه
no fire line
خط منع اتش
median line
میانه
line surge
جریان سریع و غیرعادی خط
line of regard
خط دید
line of fire
خط تیر
line of fall
خط فرود گلوله به زمین
line of fall
خط فرود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com