Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
line reactance
راکتانس خط
Other Matches
reactance
مقاومت واکنشی
reactance
مقاومت کور
reactance
مقاومت فاهری خازنها
reactance
واکنش
reactance
واکنش برق
reactance
راکتانس
reactance
مقاومت القایی یاخازنی
inductive reactance
راکتانس القایی
magnetic reactance
مقاومت کور القایی
input reactance
راکتانس اولیه
asynchronous reactance
راکتانس ناهمزمان
capacitive reactance
مقاومت خازنی
electrode reactance
راکتانس الکترد
cyclic reactance
راکتانس حلقهای
net reactance
راکتانس خالص
reactance factor
ضریب راکتانس
inductive reactance
راکتانس سلفی
synchronous reactance
راکتانس همزمان
inductive reactance
مقاومت القائی
capacitive reactance
راکتانس فرفیتی
capacitive reactance
راکتانس خازنی
input reactance
مقاومت کور اولیه
condensive reactance
راکتانس خازن
inductive reactance
اندوکتانس مقاومت کور القائی
reactance tube
لامپ راکتانس
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
تماس خطوط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
فرز کردن سطری
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line of d.
حد فاصل
line up
به خط شدن
line up
به ترتیب ایستادن
line up
ردیف ایستادن تیم
line-up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
به خط شدن
down line
بار کردن پایین خطی
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
on line
در خط
on line
داخل رده
on line
مورداستعمال
on line
درون خطی
on line
متصل
on line
مستقیم
line of d.
مرز
line
در سمت
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
down the line
ضربه از کنار زمین
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
all along the line
درامتدادهمه خط
all along the line
در همه جا
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
line by line
سطر به سطر
mean line
خط میان
in line
شمشیر در وضع حمله
in line
همراستا
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
the line
صف
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
to come in to line
موافقت کردن
line out
با خط علامت گذاشتن
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
out of line
خارج از خط جبهه
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
on the line
هواپیمای اماده پرواز
down the line
<idiom>
درآینده
on line help
کمک مستقیم
old line
محافظه کار
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line
خط دیدبانی سپاه
o o line
خط تقسیم دیدبانی
to come in to line
در صف امدن
line
صفی در خط
line
خط
line
پوشاندن
line
استرکردن
line
ترازکردن
line
اراستن
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
بخط کردن
line
خط دار کردن
line
خط انداختن در
line
شعبه
line
محصول
line
لاین
line
جبهه جنگ
line
خط صف
line
طناب خط
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
نسب
line
خط زدن
line
حدود رویه
line
طرز
line
سیم
line
رشته
line
: خط کشیدن
by line
خط دوم یافرعی
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line
ردیف
off line
قطع
line
: خط
line
دهنه
line
جاده
line
طناب سیم
line
سطر
line
رسن
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
ریسمان
line
رشته بند
off line
برون خطی
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
لجام
by line
خط فرعی راه اهن
off line
منفصل
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
off line
غیر متصل
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
lyman line
خط لیمان
mason's line
ریسمان کار
line voltage
ولتاژ شبکه
marriage line
گواهینامه ازدواج
mooring line
سیم مهار
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
marline or line
طناب کوچک دولا
lumber's line
خط سینه ناو
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line
خط بار
lubber's line
نشانگر سینه
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
out of line coding
کدگذاری برون خطی
line width
پهنای خط
line voltage
ولتاژ خط
mach line
موج ضربهای ضعیف
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
loop line
دوراهی
phase line
خط خیز
overhead line
خط هوایی
overhead line
سیمکشی هوایی
outhaul line
برون کش
possibilities line
خط بودجه
poverty line
خط فقر
price line
خط قیمت
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
private line
خط خصوصی
percolation line
خط نفوذ
out line font
قلم متغیر
pass a line
رد کردن طناب
peaked line
خط چین
peaked line
خط پاره پاره
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
penny a line
ارزان نویس بی مایه
phantom line
خط سری
penny a line
پست
phantom line
خط فرضی
pipe line
خط لوله
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line
خط امکانات
penny a line
ارزان
out line font
فونت متغیر
orienting line
خط توجیه
on line system
سیستم درون خطی
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line
طناب مهار مین
message line
خط مخابره
new line character
دخشه تعویض سطر
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
no fire line
خط منع اتش
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
on line database
پایگاه داده درون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line storage
حافظه برون خطی
off line operation
عملکرد برون خطی
nonswitched line
خط غیر گزینشی
non switched line
خط گزینه نشده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com