English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
Other Matches
re route ارسال در یک متفاوت
route به خاک نشاندن تثبیت کردن
route به زمین نشاندن
route جاده
route رهنامه
route تعیین خط مسیر
route فرمان حرکت دادن
route مسیر
re-route ارسال در یک متفاوت
route مسیر چیزیرا تعیین کردن
en route در راه
route راه جریان معمولی
route کانال
route خط سیر
route مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
route راه
route marches راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
approach route مسیر تقرب به باند
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
logistic route فن امادکردن یکانهادر عملیات
approach route مسیرفرود به باند
artificial route مسیر مصنوعی
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
trunkair route مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
lateral route جاده عرضی
alternative route گزینش مسیر دیگر
air route مسیر هوایی
logistic route امورلجستیکی
coastal route مسیر ساحلی
logistic route مسیرهای لجستیکی تدارکات
logistic route امورلجستیکی یکانها
logistic route تدارک کردن
coastal route راه ابی ساحلی
lateral route جاده هایی که به موازات خط لجمن قرارداشته باشند
logistic route راههای تدارکاتی
scenic route مسیرنمایشی
route board تختهتعیینمسیر
route march راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
overland route راه سفر به هندوستان از دریای مدیترانه
route transposition نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
route step قدم راه رو قدم راه رفتن
route step فرمان قدم راه
route selection انتخاب مسیر
route reconnaissance شناسایی مسیر
route reconnaissance شناسایی جاده
route order فرمان ستون راه رو
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
route column ستون راه
route column ستون راهپیمایی
overland route راه خشکی
operational route جاده رزمی
operational route جاده حاضر به کار
open route جاده باز
operational route جاده عملیاتی
supply route خط تدارکات راه اماد
supply route مسیر اماد
supply route اماد راه
delay en route تاخیر در حین راه
delay en route تاخیر درحین حرکت در مسیر
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
open route جاده بدون کنترل وبازرسی
operational route مسیر عملیاتی
signed route جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
route classification طبقه بندی جاده ها
link route segments راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
The route runs across this country. خط مسیر از این کشور می گذرد.
great circle route کمان دایره عظیمه
main supply route اماد راه اصلی
main supply route مسیر اصلی اماد
main supply route راه اصلی تدارکات
convention merchandies per route قرارداد بین المللی جهت حمل کالا
great circle route مسیرقوس دایره عظیمه سماوی
double flow route جاده دو خطه
double flow route جاده دوطرفه
freight route order ترتیب حمل و نقل درجاده ها
double flow route مسیر دو طرفه
freight route order ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
We took the scenic route from Oslo to Bergen. ما در مسیر خوش منظر اسلو به برگن راندیم.
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line spacing فاصله سطور
down line بار کردن پایین خطی
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
down the line ضربه از کنار زمین
out of line خارج از خط جبهه
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
down the line <idiom> درآینده
line up <idiom> به صف کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line <idiom> ناصحیح
in line <idiom> با محدودیت متداول
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
on the line هواپیمای اماده پرواز
on line help کمک مستقیم
to come in to line در صف امدن
to come in to line موافقت کردن
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
line by line سطر به سطر
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
line out با خط علامت گذاشتن
the line صف
old line محافظه کار
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line خط دیدبانی سپاه
o o line خط تقسیم دیدبانی
in line شمشیر در وضع حمله
in line همراستا
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
mean line خط میان
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
line اراستن
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line نسب
line خط زدن
off line منفصل
off line قطع
off line غیر متصل
line حدود رویه
line جبهه جنگ
line سیم
line در سمت
line ترازکردن
line up به ترتیب ایستادن
line استرکردن
line پوشاندن
line up به خط شدن
line خط
line طناب خط
line خط صف
line صفی در خط
off line برون خطی
line طرز
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line of d. مرز
line of d. حد فاصل
by line خط دوم یافرعی
by line خط فرعی راه اهن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line شعبه
line محصول
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line رشته
line لاین
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
line طناب سیم
line دهنه
line جاده
line سطر
line رسن
line ریسمان
line لجام
on line مورداستعمال
line رشته بند
line ردیف
on line درون خطی
on line متصل
on line مستقیم
line : خط
line : خط کشیدن
on line در خط
line خط انداختن در
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به ترتیب ایستادن
on line داخل رده
line-up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line بخط کردن
line خط دار کردن
multicore line خط چند رشتهای
mach line موج ضربهای ضعیف
line of attack هدف
multipoint line خط چند نقطهای
mooring line سیم مهار
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
line telegraphy تلگراف خطی
phantom line خط فرضی
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
line of attack سینه شمشیرباز
lyman line خط لیمان
message line خط مخابره
marline or line طناب کوچک دولا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com