Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
line switching
راه گزینی خطی
line switching
خط گزینی
Other Matches
switching
خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند
switching
راه گزینی
switching
سویچینگ
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
switching
نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
switching
بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
switching network
شبکه راه گزینی
switching kit
جعبه کلید تلفن
switching kit
جعبه اتصال
switching function
تابع راه گزین
switching circuit
مدار گزینشی
switching circuit
مدار راه گزین
switching theory
تئوری سوئیچینگ
switching variable
متغیر راه گزینی
context switching
راه گزینی قرینه
circuit switching
راه گزینی مداری
brand switching
تغییر مصرف از یک نام به نام تجارتی دیگر
circuit switching
مدارگزینی
circuit switching
انتخاب مدار
lobe switching
کلید زنی انتن
packet switching
ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
faulty switching
سوئیچینگ ناقص
head switching
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
aerial switching
کلیدزنی انتن
switching central
مرکز تلفن خودکار
no load switching
سوئیچینگ بی باری
beam switching
کلیدزنی انتن
packet switching
راه گزینی بسته کوچک
bank switching
راه گزینی محدوده
switching device
تجهیزات سوئیچینگ
switching center
مرکز راه گزینی
message switching
پیام گزینی
switching algebra
جبر گزینشی
automatic mode switching
راه گزینی حالت خودکار
automatic message switching
انتخاب خودکار پیام
automatic message switching
راه گزینی خودکار پیام
automatic message switching
switching message
telephone switching technique
اصول اتصالات تلفنی
message switching center
مرکز گزینش پیام
telephone switching technique
تکنیک مراکز تلفن خودکار
telephone switching technique
فن سوئیچینگ تلفن
international switching center
مرکز سوئیچینگ بین المللی
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
on line
متصل
down the line
ضربه از کنار زمین
on the line
هواپیمای اماده پرواز
out of line
خارج از خط جبهه
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line-up
ردیف ایستادن تیم
line up
<idiom>
به صف کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line
<idiom>
ناصحیح
on line
در خط
on line
مورداستعمال
on line
داخل رده
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
on line
درون خطی
on line
مستقیم
down line
بار کردن پایین خطی
on line help
کمک مستقیم
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line
محافظه کار
in line
شمشیر در وضع حمله
in line
همراستا
mean line
خط میان
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
o o line
خط تقسیم دیدبانی
the line
صف
to come in to line
موافقت کردن
line by line
سطر به سطر
along line
در خط
down the line
<idiom>
درآینده
o o line
خط دیدبانی سپاه
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line out
با خط علامت گذاشتن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
all along the line
درامتدادهمه خط
all along the line
در همه جا
along line
در امتداد خطوط
to come in to line
در صف امدن
line-up
به ترتیب ایستادن
line
ترازکردن
line
بخط کردن
line
اراستن
line
استرکردن
line
پوشاندن
line
خط
line
طناب خط
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
خط صف
line
صفی در خط
line
در سمت
line
خط دار کردن
line
خط انداختن در
line
رسن
line
طناب سیم
line
جاده
line
دهنه
line
لجام
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
: خط کشیدن
line
: خط
line
سیم
line
جبهه جنگ
line
حدود رویه
line
طرز
line
رشته
line
لاین
line
محصول
line
شعبه
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
نسب
line
خط زدن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
خط دوم یافرعی
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
by line
خط فرعی راه اهن
by line
خط دوم یافرعی
line
ریسمان
line up
به ترتیب ایستادن
off line
منفصل
off line
غیر متصل
off line
قطع
line
سطر
line up
به خط شدن
line up
ردیف ایستادن تیم
line of d.
مرز
line
ردیف
line-up
به خط شدن
line of d.
حد فاصل
line
رشته بند
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line
برون خطی
penny a line
پست
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lumber's line
خط سینه ناو
mach line
موج ضربهای ضعیف
lyman line
خط لیمان
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
penny a line
ارزان نویس بی مایه
marline or line
طناب کوچک دولا
percolation line
خط نفوذ
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
phase line
خط خیز
marriage line
گواهینامه ازدواج
phantom line
خط فرضی
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
ready line
خط انتظار
profile line
نیمرخ زمین
loop line
دوراهی
lubber's line
نشانگر سینه
private line
خط خصوصی
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
price line
خط قیمت
poverty line
خط فقر
possibilities line
خط بودجه
possibilities line
خط امکانات
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pipe line
خط لوله
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
penny a line
ارزان
on line operation
عملکرد درون خطی
out line font
فونت متغیر
no fire line
خط منع اتش توپخانه
no fire line
خط منع اتش
out line font
قلم متغیر
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
orienting line
خط توجیه
on line system
سیستم درون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line storage
حافظه برون خطی
on line operation
عمل درون خطی
off line operation
عملکرد برون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
nonswitched line
خط غیر گزینشی
non switched line
خط گزینه نشده
line man
خط اهن
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
message line
خط مخابره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com