English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
line tester ازمایش کننده خط
Other Matches
tester ازمایش کننده
tester ممتحن ازمونگر
tester ازماینده
tester دستگاه ازمایش
nozzle tester دستگاه ازمایش نازل
spring tester دستگاه ازمایش فنری
tube tester لامپ سنج
insulation tester دستگاه ازمایش عایق بندی
tube tester دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
tester screwdriver پیچگوشتیآزمایشکننده
hardness tester ازمایش کننده یا تستر سختی
armature tester ارمیچرازما
cell tester ولت سنج باتری
continuity tester آزماندهیاتصال
cell tester تسترباطری
cell tester ازمایشگر باطری
potential tester فازمتر
magnet tester دستگاه ازمایش اهنربا
integrate circuit tester دستگاه ازمایش ای سی تستر ای سی
high-voltage tester تسترفشارالکتریکیبالا
scratch hardness tester ازمایشگر سختی خراش
flash point tester ازمایش کننده نقطه اشتعال
abel closed tester دستگاه ابل
grid current tester ازمایش کننده جریان شبکه
drop point tester دستگاه اندازه گیری نقطه قطران
vicker's diamond hardness tester دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing فاصله سطور
line to line fault تماس خطوط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling فرز کردن سطری
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
on line مستقیم
line up ردیف ایستادن تیم
line up به ترتیب ایستادن
line up به خط شدن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
line up <idiom> به صف کردن
line of d. مرز
down the line <idiom> درآینده
line of d. حد فاصل
out of line <idiom> ناصحیح
in line <idiom> با محدودیت متداول
line-up به خط شدن
on line متصل
on line درون خطی
on line مورداستعمال
on line داخل رده
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
on line در خط
line-up ردیف ایستادن تیم
line-up به ترتیب ایستادن
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line out با خط علامت گذاشتن
in line همراستا
in line شمشیر در وضع حمله
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line خط تقسیم دیدبانی
o o line خط دیدبانی سپاه
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
down line بار کردن پایین خطی
down the line ضربه از کنار زمین
on the line هواپیمای اماده پرواز
out of line خارج از خط جبهه
mean line خط میان
the line صف
to come in to line در صف امدن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
to come in to line موافقت کردن
line by line سطر به سطر
on line help کمک مستقیم
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
old line محافظه کار
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line : خط کشیدن
line لجام
line دهنه
line جاده
line طناب سیم
line طناب خط
line رسن
line ریسمان
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line رشته بند
line خط صف
line ردیف
line سطر
line صفی در خط
line خط انداختن در
line خط
by line خط دوم یافرعی
by line خط فرعی راه اهن
line اراستن
line ترازکردن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
line استرکردن
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line در سمت
line بخط کردن
line پوشاندن
line خط دار کردن
line : خط
line محصول
line رشته
off line قطع
line طرز
line حدود رویه
line خط زدن
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line نسب
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line لوله منفردی در سیستم سیالات
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line برون خطی
off line غیر متصل
off line منفصل
line لاین
line سیم
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line شعبه
line جبهه جنگ
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
local line خط محلی
loop line دوراهی
line width پهنای خط
lumber's line خط سینه ناو
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line segment پاره خط
median line میانه
message line خط مخابره
mason's line ریسمان کار
marriage line عقدنامه سند ازدواج
line voltage ولتاژ شبکه
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
load line خط بار
mach line موج ضربهای ضعیف
lubber's line نشانگر سینه
lyman line خط لیمان
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
marriage line گواهینامه ازدواج
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
marline or line طناب کوچک دولا
percolation line خط نفوذ
penny a line ارزان نویس بی مایه
penny a line پست
penny a line ارزان
peaked line خط پاره پاره
line length طول خط
peaked line خط چین
pass a line رد کردن طناب
overhead line خط هوایی
overhead line سیمکشی هوایی
outhaul line برون کش
out of line coding کدگذاری برون خطی
phase line خط خیز
phase line خط مبداء حرکت جنگی
private line خط خصوصی
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
price line خط قیمت
poverty line خط فقر
possibilities line خط بودجه
possibilities line خط امکانات
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pipe line خط لوله
line length طول سطر
phantom line خط فرضی
phantom line خط سری
line link خط اصلی
out line font قلم متغیر
no fire line خط منع اتش
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
no fire line خط منع اتش توپخانه
non switched line خط گزینه نشده
out line font فونت متغیر
orienting line خط توجیه
on line system سیستم درون خطی
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com