Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
line tester
ازمایش کننده خط
Other Matches
tester
ازمایش کننده
tester
ممتحن ازمونگر
tester
ازماینده
tester
دستگاه ازمایش
nozzle tester
دستگاه ازمایش نازل
spring tester
دستگاه ازمایش فنری
tube tester
لامپ سنج
insulation tester
دستگاه ازمایش عایق بندی
tube tester
دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
tester screwdriver
پیچگوشتیآزمایشکننده
hardness tester
ازمایش کننده یا تستر سختی
armature tester
ارمیچرازما
cell tester
ولت سنج باتری
continuity tester
آزماندهیاتصال
cell tester
تسترباطری
cell tester
ازمایشگر باطری
potential tester
فازمتر
magnet tester
دستگاه ازمایش اهنربا
integrate circuit tester
دستگاه ازمایش ای سی تستر ای سی
high-voltage tester
تسترفشارالکتریکیبالا
scratch hardness tester
ازمایشگر سختی خراش
flash point tester
ازمایش کننده نقطه اشتعال
abel closed tester
دستگاه ابل
grid current tester
ازمایش کننده جریان شبکه
drop point tester
دستگاه اندازه گیری نقطه قطران
vicker's diamond hardness tester
دستگاه ازمایش تعیین سختی فلزات
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
فاصله سطور
line to line fault
تماس خطوط
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
on line
مستقیم
line up
ردیف ایستادن تیم
line up
به ترتیب ایستادن
line up
به خط شدن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
line of d.
مرز
down the line
<idiom>
درآینده
line of d.
حد فاصل
out of line
<idiom>
ناصحیح
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
line-up
به خط شدن
on line
متصل
on line
درون خطی
on line
مورداستعمال
on line
داخل رده
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
on line
در خط
line-up
ردیف ایستادن تیم
line-up
به ترتیب ایستادن
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line out
با خط علامت گذاشتن
in line
همراستا
in line
شمشیر در وضع حمله
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line
خط تقسیم دیدبانی
o o line
خط دیدبانی سپاه
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
down line
بار کردن پایین خطی
down the line
ضربه از کنار زمین
on the line
هواپیمای اماده پرواز
out of line
خارج از خط جبهه
mean line
خط میان
the line
صف
to come in to line
در صف امدن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
all along the line
درامتدادهمه خط
all along the line
در همه جا
along line
در امتداد خطوط
along line
در خط
to come in to line
موافقت کردن
line by line
سطر به سطر
on line help
کمک مستقیم
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
old line
محافظه کار
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
line
: خط کشیدن
line
لجام
line
دهنه
line
جاده
line
طناب سیم
line
طناب خط
line
رسن
line
ریسمان
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
line
رشته بند
line
خط صف
line
ردیف
line
سطر
line
صفی در خط
line
خط انداختن در
line
خط
by line
خط دوم یافرعی
by line
خط فرعی راه اهن
line
اراستن
line
ترازکردن
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
استرکردن
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
در سمت
line
بخط کردن
line
پوشاندن
line
خط دار کردن
line
: خط
line
محصول
line
رشته
off line
قطع
line
طرز
line
حدود رویه
line
خط زدن
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
نسب
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line
برون خطی
off line
غیر متصل
off line
منفصل
line
لاین
line
سیم
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
شعبه
line
جبهه جنگ
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
local line
خط محلی
loop line
دوراهی
line width
پهنای خط
lumber's line
خط سینه ناو
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line segment
پاره خط
median line
میانه
message line
خط مخابره
mason's line
ریسمان کار
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
line voltage
ولتاژ شبکه
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
load line
خط بار
mach line
موج ضربهای ضعیف
lubber's line
نشانگر سینه
lyman line
خط لیمان
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
marriage line
گواهینامه ازدواج
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
marline or line
طناب کوچک دولا
percolation line
خط نفوذ
penny a line
ارزان نویس بی مایه
penny a line
پست
penny a line
ارزان
peaked line
خط پاره پاره
line length
طول خط
peaked line
خط چین
pass a line
رد کردن طناب
overhead line
خط هوایی
overhead line
سیمکشی هوایی
outhaul line
برون کش
out of line coding
کدگذاری برون خطی
phase line
خط خیز
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
private line
خط خصوصی
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
price line
خط قیمت
poverty line
خط فقر
possibilities line
خط بودجه
possibilities line
خط امکانات
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pipe line
خط لوله
line length
طول سطر
phantom line
خط فرضی
phantom line
خط سری
line link
خط اصلی
out line font
قلم متغیر
no fire line
خط منع اتش
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character
دخشه تعویض سطر
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line
سیم مهار
no fire line
خط منع اتش توپخانه
non switched line
خط گزینه نشده
out line font
فونت متغیر
orienting line
خط توجیه
on line system
سیستم درون خطی
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com