Dictiornary-Farsi | line to line voltage | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 212 (12 milliseconds)

English	Persian
line to line voltage	ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage	ولتاژ بین دو خط


Search result with all words

high voltage line	خط فشار قوی
high voltage transmission line	خط انتقال فشار قوی
intermediate high voltage line	خط فشار متوسط
line to neutral voltage	ولتاژ فازی
line voltage	ولتاژ خط
line voltage	ولتاژ شبکه
line voltage	ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage variation	نوسان ولتاژ
line voltage variation	نوسان شبکه
low voltage line	خط فشار ضعیف
Other Matches

line to line fault	تماس خطوط
line to line fault	اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault	اتصال کوتاه دوقطبی
line by line analysis	تجزیه سطر به سطر
line to line fault	اتصال کوتاه خط به خط
line by line milling	فرز کردن سطر به سطر
line by line milling	فرز کردن سطری
line to line spacing	فاصله سطور
on line	درون خطی
on line	مورداستعمال
line-up	به ترتیب ایستادن
on line	داخل رده
on line	در خط
line-up	ردیف ایستادن تیم
line-up	به خط شدن
on line	متصل
line up	ردیف ایستادن تیم
Are you still on the line?	هنوز پشت تلفن هستی؟
down the line	ضربه از کنار زمین
down line	بار کردن پایین خطی
o o line	خط تقسیم دیدبانی
necessary line	خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
off line	وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line	برون خطی
off line	غیر متصل
off line	قطع
off line	منفصل
line up	به خط شدن
line up	به ترتیب ایستادن
o o line	خط دیدبانی سپاه
on line	مستقیم
line of d.	حد فاصل
line of d.	مرز
on the line	هواپیمای اماده پرواز
in line	همراستا
in line	شمشیر در وضع حمله
below the line	درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line	موافقت کردن
to come in to line	در صف امدن
the line	صف
line out	قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
along line	در خط
along line	در امتداد خطوط
all along the line	در همه جا
Which line goes to ... ?	کدام خط راه آهن به ... میرود؟
Which line goes to ... ?	کدام خط به ... میرود؟
in line <idiom>	با محدودیت متداول
mean line	خط میان
out of line <idiom>	ناصحیح
line up <idiom>	سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom>	به درستی میزان کردن
line up <idiom>	به صف کردن
down the line <idiom>	درآینده
all along the line	درامتدادهمه خط
line out	با خط علامت گذاشتن
line	محصول
line	لوله منفردی در سیستم سیالات
line	جبهه جنگ
line	سیم
line	در سمت
line	صفی در خط
line	خط صف
line	طناب خط
line	رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line	نسب
line	لاین
line	رشته
line	طرز
line	حدود رویه
line	خط زدن
line	خط
line	پوشاندن
line	طناب سیم
line	رسن
line	ریسمان
line	رشته بند
line	ردیف
line	سطر
line	: خط
line by line	سطر به سطر
line	جاده
line	دهنه
line	استرکردن
line	ترازکردن
line	اراستن
line	بخط کردن
line	خط دار کردن
line	خط انداختن در
line	: خط کشیدن
line	لجام
by-line	خط دوم یافرعی
old line	محافظه کار
by line	کار یاشغل اضافی وزائد
by line	خط فرعی راه اهن
by line	خط دوم یافرعی
on line help	کمک مستقیم
by-line	خط فرعی راه اهن
out of line	خارج از خط جبهه
out of line	جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
old line	دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
by-line	کار یاشغل اضافی وزائد
line	اتصال فیزیکی به ارسال داده
Are you still on the line?	خط را قطع نکردی؟
line	شعبه
line signal	سیگنال خط
line shot	گلوله در خط
line source	منبع خطی شکل
line squall	مسیر مستقیم تند باد
line source	منبع خطی منبع شبکه
nonswitched line	خط غیر گزینشی
line squall	تندبادمستقیم
no fire line	خط منع اتش
line spectrum	طیف خطی
line spectrum	بیناب خطی
non switched line	خط گزینه نشده
line spectra	طیف خطی
no fire line	خط منع اتش توپخانه
line spacing	سطر جداکنی
line spacing	فاصله خطوط
line spacing	فاصله سطر
line spacing	فاصله سطرها
line selector	سلکتور سطر
line raster	ترام خطی
line raster	ترام سطری
off line operation	عملکرد برون خطی
line printing	چاپ سطری
line plot	رسم خط
off line storage	حافظه برون خطی
line per minute	خط در دقیقه
offside line	خط فرضی موازی با دروازه
line official	داور خط تجمع
line shaft	انتقال
line reactance	راکتانس خط
line regulator	تنظیم کننده
line selector	سلکتور خط
line segment	پاره خط
line segment	قطعه خط
line resistance	مقاومت خطی
line resistance	مقاومت خط
line replacement	یکان تعویض کننده یکان جبهه
line replacement	تعویض خط جبهه
line relay	رله خط
line regulator	ولتاژ شبکه رگولاتور خط
line speed	سرعت خط
line starter	راه انداز خط
on line storage	حافظه درون خطی
lumber's line	خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line	علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line	نشانگر سینه
lubber line	خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber line	خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
loop line	دوراهی
local line	خط محلی
load line	خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line	خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
lumber's line	خط سینه ناو
mach line	موج ضربهای ضعیف
message line	خط مخابره
median line	میانه
mooring line	طناب مهار مین
mooring line	سیم مهار
mooring line	طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mason's line	ریسمان کار
marriage line	عقدنامه سند ازدواج
marriage line	گواهینامه ازدواج
marline or line	طناب کوچک دولا
lyman line	خط لیمان
load line	خط بار
line width	پهنای خط
line terminal	ترمینال خط
line telegraphy	تلگراف خطی
neutral line	خط بی اثر
new line character	دخشه تعویض سطر
night line	ریسمان ماهی گیری شبانه
line synchronization	همزمانی سطور
line switching	خط گزینی
line switching	راه گزینی خطی
line surge	جریان سریع و غیرعادی خط
line style	سبک خط
line tester	ازمایش کننده خط
on line operation	عمل درون خطی
on line operation	عملکرد درون خطی
morning line	امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mould line	خط حاصل از تلاقی دو سطح
line up billiard	بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
multicore line	خط چند رشتهای
line transformer	مبدل خط
multidrop line	پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
on line database	پایگاه داده درون خطی
multipoint line	خط چند نقطهای
line storm	طوفان مستقیم
line officer	branch executive
line length	طول سطر
line frequency	فرکانس خط
line frequency	فرکانس شبکه
line flyback	اشعه الکترون که از انتهای سکن به ابتدای بعدی می رود
line finder	خط یاب
line filter	صافی خط
line filter	صافی شبکه
line filter	صافی همهمه