Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
line up billiard
بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
Other Matches
billiard
بازی بیلیارد
one pocket billiard
بیلیارد با 51 گوی هدف که هر بازیگر سعی دارد 8 گوی را در کیسه انتخابی خوداندازد
rotation billiard
بیلیارد امریکایی به ترتیب شماره
basebal billiard
نوعی بیلیارد کیسه دار با 12گوی شماره گذاری شده از 1تا 12
eight ball billiard
بیلیارد امریکایی
eight ball billiard
تقسیمی از1 تا 7 برای یک نفر و از 9 تا51 برای نفردیگر و شماره 8برای بازیگری که شمارههای خود را بکیسه انداخته
billiard cue
باچوببیلیاردزدن
cowboy billiard
بیلیارد کیسهای با گوی اصلی و 3 گوی به شمارههای 1و 3 و 5
forty one billiard
بیلیارد کیسه دار که هربازیگر شماره معینی دارد
one and nine balls billiard
بیلیارد کیسهای بین 4 بازیگرکه گویها به نوبت زده می شوند
cribbage billiard
بیلیارد کیسهای با کیسه انداختن هر 2 گوی
nine ball billiard
بیلیارد کیسهای با 9 گوی شماره دار
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
billiard spot
نقطه مخصوص گوی قرمزروی میز بیلیارد انگلیسی
billiard table
میز بیلیارد
balking billiard
بیلیارد فرانسوی با 4 خط محدوده
straight pool billiard
بازی مداوم 1/41 بیلیاردکیسهای
bumper pool billiard
بیلیارد روی میز کوچک با 2سوراخ درانتها
fifteen ball billiard
بیلیارد امریکایی بدون تعیین گوی
bottle pocket billiard
بیلیارد کیسه دار با 2 گوی ومهره بطری مانند
pill pool billiard
بیلیارد کیسه دار با تعیین شماره گوی برای هر بازیگربا ژتون یا گویهای کوچک مخصوص
forty one continous billiard
بیلیارد امریکایی با تعیین گوی و کیسه
line by line milling
فرز کردن سطری
line by line analysis
تجزیه سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه بین دو فاز
line by line milling
فرز کردن سطر به سطر
line to line fault
اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage
ولتاژ بین دو خط
line to line fault
تماس خطوط
line to line voltage
ولتاژ زنجیر شده
line to line fault
اتصال کوتاه خط به خط
line to line spacing
فاصله سطور
on line
متصل
on line
مستقیم
down the line
ضربه از کنار زمین
line up
ردیف ایستادن تیم
down line
بار کردن پایین خطی
out of line
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line
خارج از خط جبهه
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
on line
درون خطی
line up
به خط شدن
line-up
به خط شدن
line-up
به ترتیب ایستادن
line-up
ردیف ایستادن تیم
off line
منفصل
line of d.
حد فاصل
line of d.
مرز
line up
به ترتیب ایستادن
on line
در خط
off line
قطع
on line
داخل رده
on line
مورداستعمال
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
in line
<idiom>
با محدودیت متداول
all along the line
در همه جا
along line
در خط
line by line
سطر به سطر
line out
با خط علامت گذاشتن
line out
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
mean line
خط میان
in line
شمشیر در وضع حمله
in line
همراستا
the line
صف
below the line
درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line
در صف امدن
all along the line
درامتدادهمه خط
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line
خط تقسیم دیدبانی
along line
در امتداد خطوط
out of line
<idiom>
ناصحیح
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up
<idiom>
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
به صف کردن
on the line
هواپیمای اماده پرواز
on line help
کمک مستقیم
down the line
<idiom>
درآینده
old line
محافظه کار
old line
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
o o line
خط دیدبانی سپاه
to come in to line
موافقت کردن
line
پوشاندن
line
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
بخط کردن
line
اتصال فیزیکی به ارسال داده
by line
خط دوم یافرعی
line
جبهه جنگ
by line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
خط دار کردن
line
شعبه
line
اراستن
line
استرکردن
line
ترازکردن
line
حدود رویه
line
رشته
line
لاین
line
خط زدن
line
طرز
line
نسب
line
محصول
by-line
خط دوم یافرعی
by-line
خط فرعی راه اهن
Are you still on the line?
خط را قطع نکردی؟
line
رسن
line
ریسمان
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
line
رشته بند
line
ردیف
line
سطر
line
: خط
line
خط
off line
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line
برون خطی
off line
غیر متصل
line
طناب سیم
line
طناب خط
line
دهنه
by-line
کار یاشغل اضافی وزائد
line
سیم
line
در سمت
line
صفی در خط
line
: خط کشیدن
line
خط صف
line
خط انداختن در
line
جاده
by line
خط فرعی راه اهن
line
لجام
median line
میانه
lyman line
خط لیمان
marline or line
طناب کوچک دولا
marriage line
عقدنامه سند ازدواج
lumber's line
خط سینه ناو
mason's line
ریسمان کار
marriage line
گواهینامه ازدواج
mach line
موج ضربهای ضعیف
lumber's line
خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
line width
پهنای خط
line voltage
ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
line voltage
ولتاژ شبکه
line voltage
ولتاژ خط
line transformer
مبدل خط
principal line
خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
private line
خط خصوصی
load line
خط بار
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line
نشانگر سینه
lubber line
خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lubber line
خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
loop line
دوراهی
local line
خط محلی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
pass a line
رد کردن طناب
pipe line
خط لوله
out of line coding
کدگذاری برون خطی
pitch line
مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
possibilities line
خط امکانات
possibilities line
خط بودجه
poverty line
خط فقر
price line
خط قیمت
out line font
قلم متغیر
out line font
فونت متغیر
phantom line
خط فرضی
phase line
خط مبداء حرکت جنگی
overhead line
خط هوایی
overhead line
سیمکشی هوایی
peaked line
خط چین
peaked line
خط پاره پاره
penny a line
ارزان
penny a line
پست
penny a line
ارزان نویس بی مایه
outhaul line
برون کش
percolation line
خط نفوذ
phase line
خط خیز
orienting line
خط توجیه
phantom line
خط سری
on line system
سیستم درون خطی
neutral line
خط بی اثر
multipoint line
خط چند نقطهای
multidrop line
پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line
خط چند رشتهای
off line storage
حافظه برون خطی
mould line
خط حاصل از تلاقی دو سطح
morning line
امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line
سیم مهار
mooring line
طناب مهار مین
new line character
دخشه تعویض سطر
night line
ریسمان ماهی گیری شبانه
on line storage
حافظه درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
on line database
پایگاه داده درون خطی
offside line
خط فرضی موازی با دروازه
off line operation
عملکرد برون خطی
nonswitched line
خط غیر گزینشی
non switched line
خط گزینه نشده
no fire line
خط منع اتش توپخانه
no fire line
خط منع اتش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com