Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
linear polarized light
نور قطبیده مسطح
Other Matches
polarized light
نور قطبیده
plane polarized light
نور قطبیده مسطح
non polarized
بی قطب
polarized
اتصال لبه که یک سوراخ یا کلید دارد که مانع از نصب آن به صورت برعکس میشود
polarized
قطبی شده
polarized
قطبیده
polarized
ورودی ای که خصوصیتی دارد که باعث میشود فقط به یک طریق وارد سوکت شود
plane polarized
تابشهای الکترومگنتیک
polarized relay
رله قطبی
polarized armature
ارمیچر قطبیده
polarized radiation
تابش قطبیده
polarized vane meter
سنجه پره قطبیده
polarized electromagnetic radiation
تابش الکترومغناطیسی قطبیده
linear system
[system of linear equations]
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
linear
خطی
linear
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
linear
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
linear
برنامه کامپیوتری که حلقه یا جهشی ندارد
linear
طولی
linear
دراز
linear
باریک کشیده
linear
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
linear algebra
جبر خطی
[ریاضی]
linear perspective
نمای خطی
linear perspective
پروژکتور دارای عدسی مخطط
linear combination
ترکیب خطی
[ریاضی]
linear function
نگاشت خطی
[ریاضی]
linear transformation
نگاشت خطی
[ریاضی]
linear mapping
نگاشت خطی
[ریاضی]
linear map
نگاشت خطی
[ریاضی]
linear acceleration
شتاب خطی
linear accelerator
شتابده خطی الکترون
linear optimization
بهینه سازی خطی
linear movement
حرکت خطی
linear momentum
اندازه حرکت
linear accelerator
شتاب دهنده خطی
linear deformation
تغییر شکل خطی
linear correlation
همبستگی خطی
linear combination
ترکیب خطی
linear code
برنامه بدون حلقه
linear code
رمز خطی
linear circuit
مدار خطی
linear array
ارایه خطی
linear detector
اشکارساز خطی
linear equation
معادله خطی
linear momentum
نیروی ضربه که برابراست باحاصلضرب جرم در سرعت خطی
linear metre
متر کرباسی
linear metre
متر طولی
linear measure
مقیاس طولی
linear list
لیست خطی
linear function
تابع خطی
linear molecule
مولکول خطی
linear amplifier
تعویض کننده خطی
linear space
فضای خطی
[ریاضی]
linear speed
روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
linear sheaf
مروحه در خط
linear sheaf
مروحه خطی
linear shaped
خرج در خط
linear shaped
خرج خطی
linear search
جستجوی خطی
linear scale
درجه بندی خطی
linear target
هدفهای خطی
linear equations
معادلههای خطی
linear target
هدفهای درخط
linear space
فضای برداری
[ریاضی]
linear approximation
تقریب خطی
[ریاضی]
linear speed
سرعت خطی
linear strain
تغییر شکل نسبی خطی
linear structure
ساختار خطی
linear scale
مقیاس خطی نقشه
linear portion
شاخه خطی
linear programming
برنامه ریزی خطی
linear independence
استقلال خطی
[ریاضی]
linear programming
برنامه نویسی خطی
linear rectifier
یکسوکننده خطی
linear regression
برگشت خطی
linear distance
خط هوایی
linear portion
قسمت خطی
linear probing
کاوش خطی
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
linear scale
مقیاس خطی
linear polymer
بسپار خطی
linear relationship
رابطه خطی
quasi linear equation
معادله شبه خطی
system of linear equations
دستگاه معادلات خطی
[ریاضی]
linear or long measure
اندازه یا مقیاس در درازا
linear combination of atomic orbitals
ترکیب خطی اوربیتالهای اتمی
linear homogenous production function
تابع تولید خطی همگن
very light
خیلی سبک
one's light s
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
first light
اولین طلیعه خورشید
to s e the light
توی خشت افتادن
first light
فلق صبح
first light
افق نجومی
first light
سپیده دم
to s e the light
بدنیا امدن
inward light
اشراق
inward light
نور باطنی
light come light g
میبرد
in the light of
بشکل
in the light of
از لحاظ
in the light of
نظریه
inward light
نور داخلی
to come to light
روشن شدن
to come to light
معلوم شدن
to i. light from anything
حائل نورشدن
to i. light from anything
گذر کردن روشنایی
to s e the light
زاییده شدن
light come light g
باد اورده را باد
very light
خیلی روشن یا کم رنگ
see the light
<idiom>
متوجه اشتباه شدن
light
دیود نیمه هادی که در اثر اعمال جریان نور منتشر میکند.
light
منبع نور سیگنال نور
light
چراغ اویخته پرتو مرئی نور مرئی
light
چراغ راهنمایی
light
پرتوافکندن نور
on/off light
خاموش
on/off light
چراغروشن
light
نوردادن
light
روشن کردن
light
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
light
امکان کامپیوتری به صورت قلم که حاوی یک وسیله حساس به نور است که میتواند پیکسهای روی صفحه ویدیو را تشخیص دهد.
at first light
در اولین روشنایی روز
out like a light
<idiom>
(زود خوابیدن)خیلی سریع به خواب رفتن
light up
<idiom>
ناگهان شادوخوشحال شدن
light
سبک
in light of
<idiom>
به علت
come to light
<idiom>
آشکارشدن
light
چراغ برق
light
<adj.>
رنگ روشن
light
نانومتر nm که به شخص امکان دیدن میدهد
light-well
[حیاط کوچک برای عبور نور]
light-well
[فضایی زیر زمین در ساختمان ها]
light out
بسرعت ترک کردن
light value
مقدار نور
light out
ناگهان رفتن
Something light, please.
لطفا یک چیز سبک.
light
بچه زاییدن
light
نور
light
روشن
light
روشنایی
course light
روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
light quide
هادی نور
light period
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
light point
منبع روشنایی
light ralay
رله نوری
light quantum
کوانت نور
light piece
سوار سبک شطرنج
light quantum
کوچکترین ذره حامل انرژی درنورواشعه تابشی
light ray
شعاع نور
light proof
ضد نور
light purse
تهیدستی
light purse
فقر
light path
مسیر نور
light purse
بی چیزی
light struck
نور دیده
light quantum
photon
light pluse
پالس نور
light vessel
شناوه چراغدار
light transmission
انتقال نور
light transformer
ترانسفورماتور برای مقاصدروشنایی
light tight
تراکم نور
light switch
کلید نور
light switch
نور گزین
light switch
گزینه نوری
light struck
در اثرنور محو وتار شده
light struck
نور زده
lime light
روشنایی سفیدی که از داغ کردن اهک حاصل میشود
light welterweight
76 کیلوگرم
light weight
سبک وزن در اصطلاح کشتی و مشت زنی و مانندانها
light velocity
سرعت نور
light water
اب سبک
light water
اب معمولی
light wave
موج نوری
light weapon
جنگ افزار سبک
light vector
بردار نور
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
light trap
راهرو تاریکخانه
light strike
اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
light stimulus
تحریک نور
light stable
پایداری نور
light screen
صفحه نور
light screen
پرده نور
light scattering
پراکندگی نور
light resistance
مقاومت در مقابل نور
light red
نارنجی رنگ
light red
رنگ قرمز روشن
light ray
پرتو نور
light woman
زن سبک و بی عفت
light sensitive
با حساسیت نوری
light shelter
پناهگاه سبک
light shield
محافظ نور
light stable
ثبات نور
light spot
نقطه منور
light spot
نقطه نور
light spill
خروج نور
light source
منبع نور
light sleeper
کسیکه خوابش سبک است
light skirts
زن سبک و جلف
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com