Total search result: 201 (10 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
liquidity preference function |
تابع رجحان نقدینگی |
|
|
Other Matches |
|
liquidity preference theory |
براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود . |
liquidity preference theory |
نظریه رجحان نقدینگی |
preference function |
تابع ترجیح |
preference function |
تابع رجحان |
liquidity |
تسویه پذیری |
liquidity |
قابلیت تبدیل به پول |
liquidity |
نقدینگی |
liquidity |
ابگون پذیری |
liquidity perference |
جدولی که میزان پولهایی را که مردم جهت استفاده از ربح انهاراکد گذاشته اند نشان میدهد |
liquidity perference |
فهرست پول راکد |
liquidity ratio |
نسبت نقدینگی |
world liquidity |
نقدینگی جهانی |
liquidity index |
اندیس مایع |
liquidity ratio |
نسبتهای نقدینگی |
liquidity ratio |
ضریب نقدینگی |
international liquidity |
نقدینگی بین المللی |
liquidity trap |
سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند |
keynes liquidity trap |
تله نقدینگی کینز |
preference |
برتری |
preference |
رجحان |
preference |
ترفیع |
what is your preference |
کدام را میل دارید |
preference |
تبعیض متقلبانه بین غرماء |
preference |
رجحان ترجیح |
preference |
تقدم |
preference |
مزیت اولویت |
consumer preference |
رجحان مصرف کننده |
juristic preference |
استحسان |
food preference |
پسند غذایی |
preference blank |
دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد |
time preference |
ترجیح زمانی |
revealed preference |
ترجیح اشکار |
revealed preference |
رجحان اشکار |
religious preference |
استحباب |
preference shares |
سهام ممتازه |
preference shares |
سهام ممتاز |
preference bonds |
اوراق قرضه ممتاز |
time preference |
ارجحیت زمانی |
pre preference |
مقدم بر سهام مقدم |
to give preference to |
تقدم دادن بر |
undue preference |
ترجیح بلامرجح |
time preference |
رجحان زمانی |
rate of time preference |
نرخ برتری زمانی |
kuder preference record |
رجحان سنج کودر |
time preference theory of interest |
نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی |
marginal rate of time preference |
نرخ نهائی ترجیح زمانی |
edward's personal preference schedule |
مقیاس ادوارد برای رجحانهای شخصی |
social rate of time preference |
نرخ ترجیح زمانی اجتماعی |
Why should I buy a foreign car in preference to an Iranian car? |
چرا اتوموبیل ایرانی رابگذارم ویک اتوموبیل خارجی ( فرنگی ) بخرم ؟ |
NOR function = |
مدار الکترونیکی یا قطعهای که تابع NOR را انجام میدهد |
NOT function |
مدار الکترونیکی یا قطعه که تابع NOT را انجام میدهد |
even function |
تابع زوج |
zero of a function |
صفر یک تابع [ریاضی] |
neither nor function |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد |
zero of a function |
ریشه تابع [ریاضی] |
to function as something |
به کار رفتن به عنوان چیزی |
function |
تابع [ریاضی] |
NOT function |
معادل تابع NAND |
NOT function |
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود |
OR function |
پیاده سازی الکترونیکی تابع OR |
OR function |
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد |
NOR function = |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند |
function |
مقام |
function |
عمل کردن کارکردن |
function |
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت |
function |
کارویژه |
function |
انجام عمل به درستی |
function |
مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند |
function |
دستور برنامه که اجرا را به یک تابع از پیش تعیین شده می برد یا به یک مجموعه دسورات مرتب نامدار |
function |
کار |
function |
وفیفه |
function |
دستورالعمل |
function |
کارکرد |
function |
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند |
function |
فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد |
function |
ماموریت عمل |
function |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
function |
لیستی که رابط ه بین دو مجموعه دستورات یا داده را بیان میکند |
function |
ایفاء |
function |
نقش |
function |
چاپ کدهایی که یک عمل را کنترل می کنند و نه صرفا نمایش یک حرف |
function |
وفیفه عمل کردن |
function |
کد دسوردهی به کامپیوتر که در آن تابع یا شاخهای از برنامه دنبال میشود |
function |
وفیفه داشتن |
function |
فعالیت |
function |
خاصیت وجودی |
function |
کارایی |
function |
ایین رسمی |
function |
پیشه |
function |
طرزکار تابع |
function |
کار کردن |
function |
تابع |
function |
عمل |
production function |
تابع تولید |
transfer function |
تابع انتقال |
temperature function |
تابع دما |
threshold function |
تابع استانهای |
total function |
تابع کامل |
continuous function |
تابع پیوسته [ریاضی] |
tax function |
تابع مالیات |
recursive function |
تابع بازگشتی |
real function |
تابع حقیقی |
input function |
تابع سیگنال ورودی |
quadratic function |
تابع درجه دوم |
propositional function |
امر حسی |
propositional function |
وفیفه حسی |
proper function |
مشخصه تابع |
proper function |
ویژه تابع |
tact function |
کارکرد نامیدن |
probability function |
تابع احتمال |
revenue function |
تابع درامد |
saving function |
تابع پس انداز |
saving function |
صورت مقدار پس انداز درامدشخص |
switching function |
تابع راه گزین |
supply function |
تابع عرضه |
stress function |
تابع تنش |
step function |
تابع پلکانی |
step function |
تابع پلهای |
state function |
تابع حالت |
standard function |
تابع استاندارد |
sine function |
تابع سینوسی |
sediment function |
تابع بده مواد جامع |
secondary function |
کارکرد ثانوی |
sheffer function |
تابع شفر |
transformation function |
تابع تبدیل |
injective function |
تزریق |
frequency function |
تابع تکرار [ریاضی] |
inverse function |
تابع معکوس [ریاضی] |
inverse function |
تابع وارون [ریاضی] |
continuity of a function |
پیوستگی تابعی [ریاضی] |
argument [of a function] |
متغیر مستقل تابعی [ریاضی] |
root of a function |
صفر یک تابع [ریاضی] |
root of a function |
ریشه تابع [ریاضی] |
utility function |
تابع کاربردی |
smooth function |
تابع همواری [ریاضی] |
generalized function |
تابع تعمیم یافته [ریاضی] |
generalized function |
توزیع [ریاضی] |
arithmetical function |
تابع حسابی [ریاضی] |
arithmetic function |
تابع حسابی [ریاضی] |
holomorphic function |
تابع هولومورفیک [ریاضی] |
argument [of a function] |
متغیر مستقل [ریاضی] |
differentiable function |
تابع مشتق پذیر [ریاضی] |
function selector |
انتخابگرکارآمد |
function keys |
کلیدهایانجام وفایف |
function keys |
کلیدهاتابع |
function display |
نمایشگرتابع |
function button |
دکمهردیاب |
work function |
تابع کار |
work function |
انرژی ازاد در ترمودینامیک |
work function |
انرژی خروج |
well defined function |
تابع خوش تعریف |
well behaved function |
تابع خوشرفتار |
weight function |
تابع وزنی |
wave function |
تابع موجی |
utility function |
تابع مفید |
trigonometric function |
تابع مثلثاتی |
function selectors |
عاملانتخابکننده |
linear function |
نگاشت خطی [ریاضی] |
transcendental function |
تابع غیرجبری [ریاضی] |
absolute value function |
تابع قدر مطلق [ریاضی] |
sine function |
تابع سینوس [ریاضی] |
cosine function |
تابع کسینوس [ریاضی] |
trigonometric function |
تابع های مثلثاتی [ریاضی] |
domain of a function |
دامنه یک تابع [ریاضی] |
trial function |
تابع ازمایشی |
intrinsic function |
تابع فطری |
function table |
جدول تابعی |
function subprogram |
ریزبرنامهای که مقدارمنفردی را برمی گرداند |
function key |
کلید عملیاتی کلید تابعی |
function key |
یچی که برای کار خاص یا ترتیبی از دستورالعمل ها انتساب داده شده بود |
function key |
کلید وفیفهای |
function invocation |
احضار تابع |
function generator |
مولد تابع |
function generator |
تابع زا |
function codes |
کدهای کار |
function code |
کد تابع |
function code |
رمز وفیفه نما |
function types |
سنخهای کارکردی |
function word |
کلمه دستوری |
generating function |
تابع مولد |
aggregate function |
عمل جمعی |
input function |
تابع اولیه |
inner work function |
انرژی خروج درونی |
increasing function |
تابع صعودی |
increasing function |
تابع فزاینده |
impluse function |
تابع ضربهای |
implicit function |
معادله چیزی که حل ان مستلزم حل یک یا چند معادله دیگر باشد |
impedance function |
تابع امپدانس |
hyperbolic function |
تابع هذلولی |
hamiltonian function |
تابع هامیلتونی |
hamiltonian function |
تابع هامیلتون |
gibbs function |
تابع گیبس |
generating function |
تابع زاینده |
allocation function |
تابع تخصیص |
external function |
تابع برونی |
continuous function |
تابع پیوسته |
consumption function |
تابع مصرف |
approximation function |
تابع تقریب |
computable function |
تابع محاسبه پذیر |
coincidence function |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد |