English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
load spread انتشار نیرو
Other Matches
spread پخش کردن
spread منتشر کردن
spread منتشر شدن انتشار
spread منتشر کردن یا شدن
to spread [across] [over] گسترش یافتن [سرتاسر]
to spread [across] [over] توسعه یافتن [سرتاسر]
to spread [across] [over] پهن شدن [سرتاسر]
spread [منتشر کردن مایع روی سطح]
spread فاصله زیاد بین مدافعان عرض شاخهای گوزن
spread اتش درودر عرض یا عمق
spread پخش شدن
spread گستردن
spread فرش کردن
spread گسترش یافتن
spread منتشرشدن
spread بسط وتوسعه یافتن گسترش
spread وسعت
spread شیوع
spread پهن کردن
spread توسعه دادن
spread out پهن کردن
spread توسعه
spread نشر
spread گسترش
spread پهن شدن
spread-eagled درازکش
wing spread فاصله بین دو سر بال
to spread like wildfire خیلی زودمنتشرشدن
spread run مدت اب بندان
spread run مدت پخش
spread collar بلوزیقهمردانه
spread effects اثرات پراکندگی
spread effects اثرات نشر
range spread اتش درعمق
spread eagle میهن پرستی افراطی
range spread اتش درو در عمق
lateral spread اتش درو در عرض
large spread فاصله گلوله ها راکم کنید
large spread مروحه خیلی باز است
point spread امتیاز قابل انتظار
spread eagle چاخان بصورت بال گسترده دراوردن
spread eagle سرخوردن با عقب اسکیتهای چسبیده بهم بجا گذاشتن میلههای 2 و 3 و 4 و 6 و 7 و01 بولینگ
spread eagle تصویر عقاب بال گسترده
full beam spread باندکامل روشنایی
spread oneself too thin <idiom> با یک دست چند هندوانه برداشتن
full beam spread باند کامل روشن کننده
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
load فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
load and go بارکنش و اجرا
load and go بار کنش و اجراء
over load اضافه بار
to load off بار اندازی کردن
to load off خالی کردن
useful load بار مفید
able to take a load <adj.> بار پذیر
get a load of <idiom> دیدن چیزی
load برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
useful load فرفیت مفید
load کاری که باید انجام شود
load بار
load نیرو
load ذخیره گذاری کردن
load بار کردن
load پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load بارمهمات هواپیما
load بارگیری مهمات
load خرج گذاری کردن
load خشاب
load بار داشتن
load بار خارجی
load تفنگ یا سلاحی را پرکردن
load کوله بار
load فشار مسئولیت
load بارالکتریکی
load عمل پرکردن تفنگ باگلوله
load بار کردن پر کردن
load گرانبارکردن
load سنگین کردن
load فیلم
load عملکردماشین یا دستگاه
load گذاشتن
load بار گیری شدن
load بارزدن
load بار زدن
load بارگیری کردن
load فرفیت بارگیری
load فرفیت
load بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
load بار فشار
load برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load شارژ کردن
load تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
load استفاده از بیش از یک کامپیوتر در شبکه حتی خارج از بار هر پردازنده
load فشنگ گذاری
load محموله
load فشنگ
load انتقال فایل یا برنامه از دیسک یا نوار به حافظه اصلی
load قرار دادن دیسک یا نوار در کامپیوتر تا اجرا شود
on load speed سرعت بار
non reactive load بار خارجی ناخودالقا
non inductive load بار خارجی ناخودالقا
load module یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
load module واحدبارشو
no load switching سوئیچینگ بی باری
pay load فرفیت ترابری
pay load اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
permanent load بار دائمی
peak load بار پیک
load module پیمانه بارشو
peak load بار حداکثر
peak load بار خارجی بیشینه
peak load حداکثر بار
peak load بحبوحه مصرف
off centre load بار خارج از مرکز
peak load بار قلهای
pay load بارمفید
permissible load بار مجاز
pay load فرفیت مفید وسیله نقلیه
load of an ass بار خر
maximum load بار حداکثر
lodestaror load ستاره راهنما راهنما
lodestaror load ستاره قطبی
load variation تغییر بار
load variation نوسان بار
load time زمان بارکردن
load test ازمایش بار
load test ازمون بار گذاری
load regulator رگولاتور بار تنظیم کننده بار
load voltage ولتاژ بار
load tension ولتاژ بار
load resistance مقاومت بار
load reversal دوره بارگذاری متناوب
load sharing شراکت در بارگذاری
load switch کلید بار
load regulator نافم بار
maximum load بار گذاری حداکثر
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
nominal load بار اسمی
nominal load بار خارجی اسمی
load test ازمایش با بار خارجی
load of an ass خروار
no load voltage ولتاژ بی باری
no load torque گشتاور پیچشی بی باری
load point شروع بخش ضبط کردن در نوار مغناطیسی
no load speed سرعت بی باری
no load loss تلف یا تلفات بی باری
no load current جریان بی باری
no load condition حالت بی باری
travelling load بار متحرک
mission load بار مبنای عملیاتی
mission load اماد عملیاتی
load point نقطه بار
load spreader بار پخش کن هواپیما
platform load بار اماده برای بارریزی هوایی
proof load بار ازمایشی
untimate load بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
unitized load بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
unit load واحد بار
unbalanced load بار خارجی نامتوازن
ultimate load بار نهایی
ultimate load بار گسیختگی
type load نوع مهمات هواپیما
type load نوع بار مهمات
total load بار کل
torsional load بار پیچشی
to strain under a load درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to relieve one of a load باراز دوش کسی برداشتن
testing load بار ازمون
testing load بار ازمایش
variable load بار متغیر
wartime load بار مبنای ناو
load-bearing دیوار باربر
Load the gun. تفنگ را پر از فشنگ کن
load platform سکویبار
working load بار کاربردی
working load بار مجاز
work load مقدار کار در واحد زمان
work load حجم کار
work load مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
work load فرفیت کار
work load کاربار
wind load بار باد
wind load سربار ناشی از اثرات باد
wheel load فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wartime load بار جنگی ناو
tension load بار کششی
tensile load بار کششی
scatter load حافظه
scatter load بار کردن داده ترتیبی در محلهای مختلف
safe load بار مجاز
river load بار رود
reactive load بار خارجی القایی
radial load بار عرضی
pulsating load بار ضربهای
prescribed load بار مهمات مجاز
prescribed load بار مجاز
pre load بار اولیه
pre load پیش بار
pre load بار کردن مقدماتی
point load بار نقطهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com