English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
loan bank بانک وامی
loan bank بانک استقراضی
Search result with all words
bank loan وام بانکی
Other Matches
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
loan value ارزش وام
loan قرض دادن عاریه دادن
loan قرض
to have the loan or وام گرفتن
have the loan of وام گرفتن
have the loan of قرض گرفتن
to have the loan or قرض گرفتن
loan عاریه وام دادن
loan value ارزش استقراض
on loan به عنوان قرض
loan وام
loan قرضه
loan عاریه واژه عاریه
loan عاریه دادن قرض کردن
loan مساعده
application for loan تقاضای وام
time loan گاه وام
term loan وام مدت دار
redemption of a loan ادای دین
receiving a loan وام گرفتن
receiving a loan استقراض
bridge loan وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
non performing loan وام غیر رایج
loan shark کسی که پول با بهرهی زیاد قرض میدهد
loan shark رباخوار
loan sharks کسی که پول با بهرهی زیاد قرض میدهد
loan sharks رباخوار
bridging loan وام -قرض
loan conversion تجدید نظر در شرایط وام
loan market بازار وام
one who asks for a loan وام خواه
one who asks for a loan مقترض
loan interest بهره وام
loan holder مرتهن
loan holder دارنده سهام وام
loan fund صندوق وام
loan account حساب وام ها
guaranteed loan عاریه مضمونه
time loan وام مدت دار
soft loan وام بدون دردسر
soft loan وام اسان
foreign loan وام خارجی
loan on deposit اعطای وام به وثیقه سپرده
loan word واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
loan word لغت اقتباسی
national loan وام ملی
make a loan وام دادن
medium term loan وام میان مدت
savings and loan association صندوق پس انداز تعاونی ورهنی
interest free loan وام بدون بهره
interset free loan قرض الحسنه
short term loan وام کوتاه مدت
long term loan وام بلند مدت
saving and loan associations شرکتهای پس انداز و وام
free loan of non fungible things عاریه
his equitable savings and loan building [پس انداز عادلانه و ساختمان وام
near bank ساحل نزدیک رودخانه
bank کرانه دیواری
bank on <idiom> اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
bank در بانک گذاشتن
bank مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank مجموعهای از وسایل مشابه
You can take it to the bank. <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
bank قسمت برجسته سر پیچ
bank دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
bank کنار
bank لب
bank ساحل
bank بانک ضرابخانه
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank کپه کردن بلند شدن
bank بطورمتراکم
bank بانکداری کردن
bank بانک
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
bank کناره توده
bank سکو
bank کپه کردن
You can bank on it! <idiom> میتوانی رویش حساب کنی! [اصطلاح]
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
to bank واریزکردن
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
fog bank مه انباشت
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
bottle bank سطلآشغالمخصوصبطری
bank manager رییسبانک
approved bank بانک تایید شده
bank balance پولموجود در حساببانکیفرد
bank of heliostats کرانهنورگرایی
intermediary bank بانک میانجی
piggy bank <idiom> بانک کوچک
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
foot bank زمین یا مسیر بلند در پشت سنگر
foot bank پیاده رو
fraudvlent bank ورشکسته به تقصیر
savings bank صندوق پس انداز
germplasm bank بانک گونه ها
guide bank دیوار هادی سد
provident bank صندوق پس انداز
penny bank صندوق پس انداز
issuing bank بانک صادر کننده
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
memory bank بانک حافظه
monopoly bank بانک انحصاری
remitting bank بانک واگذارنده
sand bank تپه زیرابی
sand bank جزیره نما
sand bank ریگ پشته
sand bank ریگ تپه
saving bank بانک پس انداز
account with [at] a bank حساب بانکی
savings bank قللک
savings bank صندوق پس انداز
spoin bank انبار مازاد
spoin bank محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
state bank بانک استان
world bank بانک جهانی
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
presenting bank بانک ارائه کننده
mortgage bank بانک رهنی
national bank بانک ملی
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
negotiating bank بانک معامله کننده
fog bank تودهی مه
bank holiday هر یک از تعطیلات رسمی که در آن مدارس و بانکها و غیره تعطیل هستند
bank holiday ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
opening bank بانک باز کننده اعتبار
paying bank بانک پرداخت کننده
bank holiday روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
penny bank دیناری
piggy bank قللک
state bank بانک دولتی
bank draft حواله بانکی
bank bond تعهد
bank bill حواله بانکی
bank bill اسکناس
bank bill برات بانک
bank asset دارائی بانک
bank annuities هم نامیده شده
bank annuities سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
bank angle سراشیب مسیر هواپیما
bank angle زاویه سراشیب مسیر
bank angle زاویه شیب ساحل
bank advance وام بانکی
bank acceptance قبولی بانکی
bank acceptance دریافتی
bank bond ضمانت بانکی
bank charge هزینههای بانکی
bank draft برات بانکی
bank discount سپردههای بانکی
bank discount تخفیف بانکی
bank discount تنزیل بانکی
bank development گسترش شبکه بانکی
bank deposit سپرده بانکی
bank credit اعتبار بانکی
bank contraction انقباض بانکی
bank commission کارمزد بانکی
bank check چک بانکی
bank charges bank
bank charges هزینههای بانکی
authorized bank بانک مجاز
advising bank اعلام میکند
bank account حساب بانکی
bank statements صورتحساب بانکی
bank statements صورت حساب بانکی
bank statement صورتحساب بانکی
bank statement صورت حساب بانکی
data bank بانک اطلاعاتی
data bank پایگاه داده ها
data bank پایگاه داده
data bank base data
data bank بانک اطلاعات
data bank بانک داده ها
river bank ساحل رودخانه
blood bank بانک جمع اوری خون
clearing bank بانک پس انداز
bank accounts حساب بانکی
advising bank بانکی که گشایش اعتبار اسنادی رابه ذینفع
advising bank بانک ابلاغ کننده
accepting bank بانک قبول کننده
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
accepting bank بانک قبولی نویس
oyster bank پرورشگاه صدف
merchant bank بانک بازرگانی
commercial bank بانگ بازرگانی
bank holidays تعطیلات رسمی
bank holidays تعطیلات بانکی
bank rate نرخ بهره بانکی
bank rate نرخ بانک
bank rate نرخ بانکی
bank rate مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
bank restriction ممنوعیت تعویض پول با طلا
bank reserves ذخایر بانکی
bank reserves اندوختههای بانکی
bank protection ساحلبانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com