English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
loan market بازار وام
Other Matches
loan مساعده
loan عاریه وام دادن
loan قرض دادن عاریه دادن
loan وام
loan قرض
loan قرضه
loan عاریه واژه عاریه
loan عاریه دادن قرض کردن
have the loan of وام گرفتن
have the loan of قرض گرفتن
on loan به عنوان قرض
to have the loan or وام گرفتن
to have the loan or قرض گرفتن
loan value ارزش استقراض
loan value ارزش وام
loan sharks کسی که پول با بهرهی زیاد قرض میدهد
loan shark رباخوار
loan sharks رباخوار
receiving a loan وام گرفتن
bank loan وام بانکی
non performing loan وام غیر رایج
application for loan تقاضای وام
time loan گاه وام
time loan وام مدت دار
term loan وام مدت دار
loan conversion تجدید نظر در شرایط وام
bridge loan وام موقتی [تا دریافت وام اصلی ]
bridging loan وام -قرض
loan interest بهره وام
loan bank بانک وامی
loan bank بانک استقراضی
loan fund صندوق وام
loan holder دارنده سهام وام
loan holder مرتهن
loan shark کسی که پول با بهرهی زیاد قرض میدهد
soft loan وام اسان
loan on deposit اعطای وام به وثیقه سپرده
loan word واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
loan account حساب وام ها
make a loan وام دادن
foreign loan وام خارجی
soft loan وام بدون دردسر
national loan وام ملی
one who asks for a loan مقترض
guaranteed loan عاریه مضمونه
redemption of a loan ادای دین
receiving a loan استقراض
one who asks for a loan وام خواه
loan word لغت اقتباسی
long term loan وام بلند مدت
medium term loan وام میان مدت
short term loan وام کوتاه مدت
interset free loan قرض الحسنه
interest free loan وام بدون بهره
saving and loan associations شرکتهای پس انداز و وام
savings and loan association صندوق پس انداز تعاونی ورهنی
free loan of non fungible things عاریه
his equitable savings and loan building [پس انداز عادلانه و ساختمان وام
market value ارزش
market value در بازار قیمت بازار
market value ارزش بازاری
market value قیمت بازار
down-market رجوع شود به downscale
market value قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
market بازار فروش [اقتصاد]
outside market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
in the market for <idiom> خواستن یا آماده خرید چیزی شدن
market به بازار عرضه کردن
market درمعرض فروش قرار دادن
off-market <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
market بازار
market محل داد وستد
market مرکزتجارت
market در بازار دادوستد کردن
market فروختن
market survey بررسی بازار
organized market بازار سازمان یافته
off-market purchases خرید در بیرون از بورس
perfect market بازار کامل
over-the-counter market بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
market share سهم بازار
market segmentation تجزیه بازار
market segmentation تقسیم بازار
market risk خطر بازار
market review بررسی بازار
market prices قیمتهای تعیین شده در بازار
market prices قیمتهای بازار
market price قیمت بازار
market penetration نفوذ به بازار
market socialism سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
market structure ساخت بازار
market system نظام بازار
oil market بازار نفت
narrow market بازار محدود
to put on the market درمعرض فروش قرار دادن
financial market بازار مالی
soft market بازار با تقاضای خوب
market trust بازار انحصاری
market trends روندهای بازار
market overt بازار عمومی محل خرید و فروش درفضای باز
to place on the market فروختن
the market is dull بازار راکد است
the market is dull بازار کساداست
market place بازار
flea market <idiom> بازارمکاره (بازارکهنه فروشها)
There is no market for it in Iran . درایران مصرفی ندارد
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
to rig the market با احتکارویکجاخریدن کالاافزایش وکاهش مصنوعی دربهای کالافراهم کردن
wage market بازار دستمزد
widening of market گسترش بازار
To depress the market . بازار را کساد کردن
On the free market . دربازار آزاد
market gardening شغلسبزیکاریوکاشتمیوه
market gardener باغکار سبزیکار
market garden مزرعهکاشتسبزیجاتومیوهجاتجهتفروش
labour market متقاضیکار
target market بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
spot market بازار معاملات نقدی
spot market بازار نقدی
to put on the market فروختن
to place on the market درمعرض فروش قرار دادن
to make a market of معامله کردن
price market وضع کردن قیمت در انحصار
rig the market با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
securities market بازار اوراق بهادار
security market بازار اوراق بهادار
seller's market بازار فروشنده
seller's market بازاری که در ان اختیار معامله وتصمیم گیری در دست فروشنده است
to place on the market به بازار عرضه کردن
sharing the market تقسیم بازار
to put on the market به بازار عرضه کردن
carpet market بازار فرش
cattle market محلفروشاحشام
Common Market بازار مشترک
dead market بازار کساد
credit market بازار اعتباری
cornering the market خرید کلی و یکجای کالاهای بازار
cornering the market قبضه نمودن بازار
commodity market بازار کالای مصرفی
commodity market بازار مواد اولیه
commodity market بازار کالا
capital market بازار سرمایه
buyers market بازار خرید
dead market بازار کم فروش
Common Market بلژیک
falling market بازار رو به زوال
fair market بازار مکاره
fair market هفته بازار
exchange market بازار اسعار
exchange market بازار داد و ستد
Common Market جامعه اقتصادی اروپا
easty market بازاراست تا
domestic market بازار داخلی
Common Market بازار مشترک جامعه اقتصادی اروپا سازمان متشکل ازکشورهای المان غربی ایتالیا
buyer's market بازار مناسب برای خریدار
buyer's market بازاری که درکنترل خریدارست
buyer's market بازار خرید
black market دربازارسیاه معامله کردن
black market بازار سیاه
stock market بورس کالاهای مختلف
stock market بورس سهام وارز
flea market بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea market سمساری
money market بازار پول
market research بررسی بازار
market research تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
market research تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
Common Market فرانسه لوکزامبورگ و هلند
bullish market بازار احتکاری
bullion market بازار شمش
bull the market بازار را گرم کردن
break into the market در بازار رسوخ کردن
market economies اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economies اقتصاد بازار
bearish market بازار رو به افول
market economy اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy اقتصاد بازار
market research بازارپژوهی
market overt بازار اشکار
open market بازار ازاد
market functions وفائف بازار
market freedom ازادی تجاری
market freedom ازادی بازار
market forces عوامل موثردر بازار
market forces نیروهای بازار
market failure شکست بازار نارسائی بازار
open market بازار باز
market imperfection نقص بازار
market imperfection ناقص بودن بازار
market oriented در جهت بازار
market oriented بازاری
market opportunity فرصت بازار
market mechanism مکانیسم بازار
market places بازار
market mechanism طرز کار بازار
market leader دارای رهبریت بازار
market leader پیشرو بازار
market leader پیشقدم در بازار
market information اطلاعات و دادههای بازار
market failure ناتوانی بازار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com