English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (8 milliseconds)
English Persian
local currents جریانهای فوکو
Other Matches
currents کشش
currents سیلان
currents جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
currents آدرسی که در حال حاضر استفاده میشود
currents ثبات CPU که آدرسی که در دسترس است ذخیره میکند
currents دایرکتوری از درخت دایرکتوری که در حال استفاده شدن است
currents دیسک درایوی که در حال استفاده است یا انتخاب شده است
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents مربوط به زمان حال
currents حرکت قط عات بار دار در یک هادی
currents شدت جریان برق
currents جریان
currents جاری
currents رایج
currents معاصر متداول
currents شایع
currents تزند
currents تزن
currents شدت جریان
currents جاری و روان
currents جریان اب یا باد
currents فعلی اخرین اطلاعات
currents در حال حاضر
eddy currents جریانهای فوکو
foucault currents جریانهای فوکو
flood currents جریان سیلابی
flood currents سیلاب
flood currents پندام
local آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
local مربوط به سیستم با دستیابی محدود
local وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است
local <adj.> مکانی
local <adj.> منطقه ای
local <adj.> بخشی
local <adj.> موضعی
local <adj.> ناحیه ای
local <adj.> محلی
local وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
local متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local موضعی
local محدود بیک محل
local مکانی موضعی
local محلی
local لاخی
local لاخ
local مکانی شهری
local دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
local اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
local انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
local داخلی اخبار محلی
local موضوعی
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
local procurement خرید محلی
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
local purchase خرید محلی
local purchase خرید از محل
local road راه محلی
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
local paraysis فلج موضعی
local paper روزنامه محلی
local oscillator اوسیلاتور موضعی
local option اختیار تعیین چیزی درمحل
local norm هنجار محلی
local network شبکه محلی
local national اهل محل
local national سکنه محلی
local security تامین محلی
local storage انباره محلی
local store ذخیره محلی
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
local warning سیستم اعلام خطر محلی
local warning اعلام خطر محلی
local vertical قائم محلی
local velocity سرعت موضعی
local variable متغیر محلی
local usage عرف و عادت محل
local traffic رفت و امد محلی
local option اختیار تعیین محل معینی
local theory نظریه اختصاصی
local terminal ترمینال محلی
local terminal پایانه محلی
local subscriber مشترک داخلی
local subscriber مشترک تلفنی محلی
local station ایستگاهکانونی
local mode باب محلی
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
local custom عرف بلد
local currency پول داخلی
local currency پول محلی
local color رنگ شاخص کوه ورودخانه وجنگل وغیره درنقشه خصوصیات محلی
local circuit مدار محلی
local center مرکز محلی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
local authority انجمن محلی
local exchange ردوبدل کننده محلی
local anasthesia سر سازی
local anasthesia بیهوشی موضعی
local action تخلیه موضعی باتری
local time وقت محلی
local time زمان محلی
local custom عرف محل
local deformation تغییر شکل موضعی
local group گروه محلی
local government حاکم محلی
local intelligence هوش محلی
local government استانداری
local investigation تحقیق محلی
local line خط محلی
local government حکومت محلی
local file فایل محلی
local loop حلقه محلی
local enquiry بازجویی محلی
local echo پژواک محلی
asymmetric local deformation تغییر شکل موضعی بی تقارن
local hour angle زاویه ساعتی محلی
suburban or local railway راه اهن ناحیهای
local area network کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
local apparent noon فهر شرعی
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
local building inspector پلیس ساختمان
local area network شبکه ناحیه محلی
local area network شبکه کوتاه پوشش
local area network شبکه محلی
local area network و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
local area network شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
local trade customs عرف تجارتی محل
Change at London and get a local train. در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com