Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
English
Persian
local echo
پژواک محلی
Other Matches
echo
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo
برگرداندن سیگنال به مبدای که ارسال شده بود
echo
برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echo
فرمان ECHO
re echo
چندباربرگشتن
to the echo
چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
re echo
دوباره برگرداندن
re echo
پیچیدن
re echo
دوباره منعکس شدن
echo
در مودم های سریع روش حذف سیگنالهای اکو از خط
echo
توف
echo
پژواک
echo
طنین صدا
echo
انعکاس صدا
echo
طنین
echo
خنیدن
echo
بازتاب
echo
اکو
echo
انعکاس صدا انعکاس موج
echo
وااوا
echo
برگشت امواج رادار
echo sounding
عمق یابی انعکاس صوت
echo sounder
انعکاس سنج صدا
echo suppression
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
echo suppressor
طنین زدا
echo sounding
اندازه گیری عمق اب دررودخانه یا مخزن
echo sounder
عمق یاب صوتی
echo check
بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
echo check
بکمک طنین
echo check
مقابله
echo box
جعبه بازاوا
echo sounder
عمق یاب انعکاسی
echo sounder
machine sounding echo
echo sounder
ژرفایاب
echo verse
شعر مستزاد
fixed echo
اکوی ثابت
fixed echo
انعکاس ثابت روی صفحه رادار
radar echo
علایم روی صفحه رادار
echo sounder
دستگاه عمق یاب
target echo
علایم دریافتی از هدف یاپدیدار شده روی صفحه راداراز هدف
echo depth sounder
دستگاهی که عمق طنین را می سنجد
echo sounding machine
ژرفایاب الکتریکی sounder echo :syn
echo sounder probe
پژواکردیابژرفاسنج
echo sounding machine
عمق یاب الکتریکی
echo sounding machine
fathometer : finder dept :
local
لاخی
local
<adj.>
مکانی
local
<adj.>
منطقه ای
local
<adj.>
بخشی
local
<adj.>
محلی
local
<adj.>
موضعی
local
<adj.>
ناحیه ای
local
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local
مکانی شهری
local
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
local
موضوعی
local
داخلی اخبار محلی
local
اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
local
انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
local
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
local
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local
وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
local
لاخ
local
محلی
local
مکانی موضعی
local
وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است
local
مربوط به سیستم با دستیابی محدود
local
موضعی
local
محدود بیک محل
local
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local
که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
local subscriber
مشترک تلفنی محلی
local store
ذخیره محلی
local storage
انباره محلی
local security
تامین محلی
local road
راه محلی
local oscillator
اوسیلاتور موضعی
local purchase
خرید محلی
local procurement
تدارک محلی فراورده محلی
local procurement
خرید محلی
local posts
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
local parole
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
local paraysis
فلج موضعی
local paper
روزنامه محلی
local subscriber
مشترک داخلی
local terminal
پایانه محلی
local station
ایستگاهکانونی
local purchase
خرید از محل
local warning
سیستم اعلام خطر محلی
local warning
اعلام خطر محلی
local vertical
قائم محلی
local velocity
سرعت موضعی
local variable
متغیر محلی
local usage
عرف و عادت محل
local traffic
رفت و امد محلی
local theory
نظریه اختصاصی
local terminal
ترمینال محلی
VL local bus
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
local circuit
مدار محلی
local color
رنگ شاخص کوه ورودخانه وجنگل وغیره درنقشه خصوصیات محلی
local currency
پول محلی
local currency
پول داخلی
local custom
عرف بلد
local custom
عرف محل
local deformation
تغییر شکل موضعی
local enquiry
بازجویی محلی
local center
مرکز محلی
local authority
انجمن محلی
local time
زمان محلی
local colour
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
local currents
جریانهای فوکو
local authority
مرجع صلاحیتدار محلی
local action
تخلیه موضعی باتری
local anasthesia
بیهوشی موضعی
local anasthesia
سر سازی
local time
وقت محلی
local exchange
ردوبدل کننده محلی
local file
فایل محلی
local government
حکومت محلی
local loop
حلقه محلی
local investigation
تحقیق محلی
local mode
باب محلی
local national
سکنه محلی
local national
اهل محل
local intelligence
هوش محلی
local network
شبکه محلی
local norm
هنجار محلی
local option
اختیار تعیین چیزی درمحل
local government
حاکم محلی
local government
استانداری
local option
اختیار تعیین محل معینی
local group
گروه محلی
local line
خط محلی
local apparent noon
فهر شرعی
local area network
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
local area network
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
local area network
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
local trade customs
عرف تجارتی محل
local area network
شبکه کوتاه پوشش
local group of galaxies
کهکشانهای گروه محلی
local hour angle
زاویه ساعتی محلی
local building inspector
پلیس ساختمان
suburban or local railway
راه اهن ناحیهای
asymmetric local deformation
تغییر شکل موضعی بی تقارن
local area network
شبکه ناحیه محلی
local area network
شبکه محلی
Change at London and get a local train.
در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com