Total search result: 201 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
local loop |
حلقه محلی |
|
|
Other Matches |
|
local |
موضوعی |
local |
مکانی شهری |
local |
موضعی |
local |
محدود بیک محل |
local |
مکانی موضعی |
local |
محلی |
local |
لاخی |
local |
داخلی اخبار محلی |
local |
وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است |
local |
مربوط به سیستم با دستیابی محدود |
local |
که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود |
local |
آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند |
local |
وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند |
local |
متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است |
local |
دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد |
local |
اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین |
local |
چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه |
local |
MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود |
local |
انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است |
local |
لاخ |
local <adj.> |
محلی |
local |
egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند |
local <adj.> |
ناحیه ای |
local <adj.> |
مکانی |
local <adj.> |
منطقه ای |
local <adj.> |
بخشی |
local <adj.> |
موضعی |
local government |
حکومت محلی |
local intelligence |
هوش محلی |
local investigation |
تحقیق محلی |
local currents |
جریانهای فوکو |
local paper |
روزنامه محلی |
local oscillator |
اوسیلاتور موضعی |
local option |
اختیار تعیین چیزی درمحل |
local option |
اختیار تعیین محل معینی |
local norm |
هنجار محلی |
local network |
شبکه محلی |
local national |
سکنه محلی |
local mode |
باب محلی |
local line |
خط محلی |
local paraysis |
فلج موضعی |
local group |
گروه محلی |
local currency |
پول داخلی |
local action |
تخلیه موضعی باتری |
local anasthesia |
بیهوشی موضعی |
local anasthesia |
سر سازی |
local currency |
پول محلی |
local color |
رنگ شاخص کوه ورودخانه وجنگل وغیره درنقشه خصوصیات محلی |
local circuit |
مدار محلی |
local center |
مرکز محلی |
local authority |
مرجع صلاحیتدار محلی |
local custom |
عرف بلد |
local custom |
عرف محل |
local government |
استانداری |
local government |
حاکم محلی |
local storage |
انباره محلی |
local file |
فایل محلی |
local enquiry |
بازجویی محلی |
local echo |
پژواک محلی |
local deformation |
تغییر شکل موضعی |
local authority |
انجمن محلی |
local parole |
زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود |
local vertical |
قائم محلی |
local velocity |
سرعت موضعی |
local variable |
متغیر محلی |
local usage |
عرف و عادت محل |
local traffic |
رفت و امد محلی |
local theory |
نظریه اختصاصی |
local terminal |
ترمینال محلی |
local terminal |
پایانه محلی |
local subscriber |
مشترک داخلی |
local procurement |
تدارک محلی فراورده محلی |
local purchase |
خرید محلی |
local purchase |
خرید از محل |
local road |
راه محلی |
local security |
تامین محلی |
local store |
ذخیره محلی |
local exchange |
ردوبدل کننده محلی |
local warning |
اعلام خطر محلی |
local warning |
سیستم اعلام خطر محلی |
local posts |
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی |
local time |
وقت محلی |
local time |
زمان محلی |
local colour |
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی |
local subscriber |
مشترک تلفنی محلی |
local procurement |
خرید محلی |
VL local bus |
مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده |
local national |
اهل محل |
local station |
ایستگاهکانونی |
to be in the loop <idiom> |
آگاه بودن از [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره] |
while loop |
دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند |
loop |
ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند |
to be in the loop <idiom> |
در جریان بودن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره] |
loop |
گریز |
to keep somebody in the loop <idiom> |
کسی را در جریان گذاشتن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره] |
to keep somebody in the loop <idiom> |
کسی را در جریان نگه داشتن [گذاشتن] [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره] |
loop |
چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت |
loop |
ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است |
loop |
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود |
loop |
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند |
loop |
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود |
loop |
ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره |
loop |
حلقه |
loop |
سوراخ |
loop |
مهاری |
loop |
کمند |
loop |
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده |
loop |
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله |
loop |
حلقه درون حلقه دیگر |
loop |
دریچه |
loop |
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر |
loop |
ضربه بلند قوس دار |
loop |
درو در انتهای خرک |
loop |
حلقه زدن |
loop |
حلقه شدن |
loop |
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد |
loop |
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود |
loop |
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود |
loop |
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد |
do while loop |
حلقه WHILE/DO |
do while loop |
لوپ WHILE/DO |
loop |
گره |
loop |
پیچ چرخ |
loop |
خمیدگی |
inner loop |
حلقه داخلی |
inner loop |
حلقه درونی |
inner loop |
حلقهای درون حلقه دیگر |
for next loop |
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند |
loop |
حلقه طناب |
loop |
حلقه دارکردن |
loop |
پیچ خوردن حلقه زنی |
for/next loop |
حلقه NEXT/FOR |
loop |
گره زدن |
suburban or local railway |
راه اهن ناحیهای |
local building inspector |
پلیس ساختمان |
local area network |
شبکه کوتاه پوشش |
local apparent noon |
فهر شرعی |
local area network |
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند |
local area network |
شبکه محلی |
local area network |
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN |
local area network |
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند. |
local trade customs |
عرف تجارتی محل |
asymmetric local deformation |
تغییر شکل موضعی بی تقارن |
local hour angle |
زاویه ساعتی محلی |
local area network |
شبکه ناحیه محلی |
local group of galaxies |
کهکشانهای گروه محلی |
prusik loop |
گره پلکانی |
subscriber's loop |
حلقه متعلق به مشترک |
heel loop |
قوس پاشنه |
uncontrolled loop |
حلقه کنترل نشده |
wait loop |
پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد |
overhead loop |
گره حلقومی یا گره بالاتنه |
open loop |
حلقه باز |
open loop |
مدار باز |
nested loop |
حلقه لانهای |
nested loop |
حلقه تو درتو |
nested loop |
حلقه اشیانهای |
loop test |
ازمایش با حلقه وارلی |
to stay in the loop <idiom> |
آگاه ماندن در [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره] |
arrow-loop |
شکاف تهویه |
peg loop |
میخحلقهطناب |
to stay in the loop <idiom> |
در جریان ماندن [موضوع ویژه ای] [اصطلاح روزمره] |
gun-loop |
[دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی] |
loop stitches |
کوکطنابی |
loop-hole |
سوراخ دیدبانی |
loop pile |
پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.] |
hanger loop |
جایآویز |
elastic loop |
حلقهارتجاعی |
loop-hole |
روزنه |
button loop |
دکمهرکاب |
belt loop |
حلقهکمربند |
loop structure |
ساختار حلقهای |
loop step |
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت |
infinite loop |
حلقه نامتناهی |
counting loop |
حلقه شمارش |
closed loop |
حلقه مسدود |
closed loop |
حلقه بسته |
armature loop |
حلقه ارمیچر |
hysteresis loop |
منحنی هیسترزیس |
loop antenna |
انتن حلقوی |
loop antenna |
انتن حلقهای |
loop body |
تنه حلقه |
loop body |
بدنه حلقه |
current loop |
حلقه جاری |
curtain loop |
بازوبندپرده |
drill loop |
حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی |
infinite loop |
حلقه نامحدود |
inductive loop |
حلقه ی القائی |
induction loop |
حلقه القائی |
hysteresis loop |
حلقه پسماند |
ground loop |
تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود |
feedback loop |
حلقه باز خوردی |
expansion loop |
خم انبساط |
endless loop |
حلقه بی انتها |
endless loop |
حلقه بی پایان |
drip loop |
حلقه ریزش اب |
loop checking |
مقابله حلقه |
loop code |
کد حلقوی |
loop control |
کنترل حلقه زنی |
loop hole |
گریز |