English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
English Persian
local purchase خرید محلی
local purchase خرید از محل
Other Matches
purchase خریداری
purchase شراء
purchase هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchase اشتراء
purchase ابتیاع
purchase خرید خریداری کردن
purchase درامدسالیانه زمین
purchase خرید
purchase خریدن
purchase خریداری کردن
purchase by a deed با سند خریدن
purchase by a deed قباله کردن
open purchase خرید از بازار ازاد
advance purchase خرید سلف
open purchase خرید ازاد
purchase description خصوصیات جنس مورد نیازخرید
purchase element نیروی منتجه
purchase element عامل منتجه بار نهائی
purchase journal دفتر روزنامه خرید
purchase journal دفترخرید روزانه
purchase ledger دفتر بزرگ خرید
purchase ledger دفتر کل خریدها
purchase money در CL ثمن
basket purchase خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
offer to purchase پیشنهاد خرید
forward purchase پیش خرید
forward purchase خرید سلف
forward purchase معامله سلف
offer to purchase پیشنهاد جهت خرید
credit purchase خرید نسیه
counter purchase داد وستد متقابل
counter purchase تهاتر
counter purchase خرید متقابل
conditions of purchase شرایط خرید
collaborative purchase خریدتعاونی
collaborative purchase خرید با تشریک مساعی
purchase money قیمت جنس
regional purchase خرید محلی
regional purchase خرید از داخل منطقه پادگانی
to make a purchase خرید کردن
two fold purchase تاکل دو قرقرهای دو شیاره
To purchase on approval . بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
hire purchase کرایه چیزی به این ترتیب که کرایه کننده با پرداخت یک عده اقساط مالک ان شی بشود
cost purchase راس المال
purchase price راس المال
ratchet purchase جرثقیل جغجغهای
purchase requisition درخواست خرید
purchase tax مالیات بر معاملات
hire purchase خرید اقساطی
purchase order دستور خرید
purchase order سفارش خرید
hire purchase اجاره به شرط تملیک
purchase rate نرخ خرید
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
lump sum purchase خرید یکجا
make a forward purchase سلف خریدن
lump sum purchase خرید کلی
double purchase pulley غرغرهای که دو طناب خورداشته باشد
It is too expensive for me to buy ( purchase ). برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
purchase notice agreements قراردادهای خرید
purchase notice agreements پیمان خرید
purchase price variance سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
average purchase rate نرخ متوسط خرید
arresting system purchase element وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
local <adj.> منطقه ای
local <adj.> محلی
local <adj.> موضعی
local <adj.> مکانی
local <adj.> بخشی
local <adj.> ناحیه ای
local داخلی اخبار محلی
local انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
local MAR با سرعت بالا که به جای وسیله سخت افزاری برای ذخیره رشتههای بیتی و الگو به کار می رود
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
local دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
local متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local وضعیت عملیات ترمینال کامپیوتر که پیامی دریافت نمیکند
local آنچه با CPU کار نمیکند ولی به عنوان ترمینال مستقل کار میکند
local egdirBای که دو شبکه محلی را به هم وصل میکند
local که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
local مربوط به سیستم با دستیابی محدود
local وسیلهای که به صورت فیزیکی متصل است و به کنترل کامپیوتر وصل است
local موضوعی
local مکانی شهری
local لاخ
local لاخی
local محلی
local مکانی موضعی
local محدود بیک محل
local موضعی
local variable متغیر محلی
local anasthesia سر سازی
local warning سیستم اعلام خطر محلی
local vertical قائم محلی
local velocity سرعت موضعی
local theory نظریه اختصاصی
local traffic رفت و امد محلی
local usage عرف و عادت محل
local anasthesia بیهوشی موضعی
local action تخلیه موضعی باتری
local station ایستگاهکانونی
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
local echo پژواک محلی
local warning اعلام خطر محلی
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
local time زمان محلی
local time وقت محلی
local currents جریانهای فوکو
local terminal ترمینال محلی
local investigation تحقیق محلی
local government حکومت محلی
local government حاکم محلی
local government استانداری
local group گروه محلی
local intelligence هوش محلی
local line خط محلی
local loop حلقه محلی
local mode باب محلی
local file فایل محلی
local exchange ردوبدل کننده محلی
local enquiry بازجویی محلی
local authority انجمن محلی
local authority مرجع صلاحیتدار محلی
local center مرکز محلی
local circuit مدار محلی
local color رنگ شاخص کوه ورودخانه وجنگل وغیره درنقشه خصوصیات محلی
local currency پول محلی
local currency پول داخلی
local custom عرف بلد
local custom عرف محل
local deformation تغییر شکل موضعی
local national سکنه محلی
local national اهل محل
local posts پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
local procurement خرید محلی
local procurement تدارک محلی فراورده محلی
local terminal پایانه محلی
local road راه محلی
local security تامین محلی
local storage انباره محلی
local store ذخیره محلی
local subscriber مشترک تلفنی محلی
local subscriber مشترک داخلی
local parole زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
local oscillator اوسیلاتور موضعی
local option اختیار تعیین چیزی درمحل
local paraysis فلج موضعی
local paper روزنامه محلی
local network شبکه محلی
local option اختیار تعیین محل معینی
local norm هنجار محلی
local building inspector پلیس ساختمان
local trade customs عرف تجارتی محل
local area network شبکه ناحیه محلی
local area network شبکه کوتاه پوشش
local hour angle زاویه ساعتی محلی
asymmetric local deformation تغییر شکل موضعی بی تقارن
local group of galaxies کهکشانهای گروه محلی
suburban or local railway راه اهن ناحیهای
local area network و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
local area network شبکه محلی
local area network کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را اجرا میکند و عملیات ابتدایی شبکه را کنترل میکند. تمام ایستگاههای کاری شبکه محلی به سرور شبکه مرکزی وصل هستند و کاربران وارد آن می شوند
local area network شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
local apparent noon فهر شرعی
Change at London and get a local train. در لندن عوض کنید و یک قطار محلی سوار شوید.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com