Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
lock ring
حلقهقفل
Other Matches
ring wall or ring fence
حصار گرد
ring wall or ring fence
پرچین یامحجرگرداگرد
lock out
تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
lock out
حبس کردن
lock on
قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
lock on
باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
to lock off
جدا کردن
to lock out
نگاه داشتن
lock in
از بیرون در را روی کسی بستن
lock up
وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
lock away
درجای قفل شده نگه داشتن
lock up
حبس
lock out
درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
lock out
تعطیل کارخانه
lock up
توقیف بازداشت کردن حبس کردن
lock up
حبس کردن
lock up
وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
lock up
در محلی محصور کردن
lock up
زیر قفل نگه داشتن
lock up
بازداشتگاه
lock out
حبس کردن تحریم کردن
lock out
قفل کردن
lock out
بسته شدن کارخانه
to lock out
پشت در
lock
قفل کردن
lock
مانع دستیابی به سیستم یا فایل شدن
lock
قفل شدن
lock
بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
lock
عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
lock
چفت
lock
قفل گلنگدن
lock
قفل کردن بستن قفل
lock
محکم نگهداشتن
lock
قفل
lock
قفل شدن گیره دریچههای کانال ناو
lock
سدبالابر چشمه پل
lock
چفت شدن
lock
طره گیسو
lock up
<idiom>
اطمینال کامل از موفقیت
lock
دسته پشم
lock
قفل چخماق تفنگ
lock
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
to lock somebody
[yourself]
out
[of something]
در را روی
[خود]
کسی قفل کردن
[و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
lock
چفت و بست مانع
lock
سد متحرک
lock
محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lock
بغل گرفتن
lock
راکدگذاردن
lock step
محدود
lock spit
شیاری که مسیر راه را نشان میدهد
lock spring
قاب ساعت فنری
lock step
غیر قابل انعطاف
lock torque
قفل پیچش
lock step
گیردار
lock option
اختیار کاربرد قفل
flint lock
تفنگ
goldie lock
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
gust lock
قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
ignition lock
قفل موتور
keep under lock and key
مهر و موم کردن
light lock
درب نوربند
light lock
نوربند
elf lock
گیس جنی
lock chain
زنجیربرای بستن چرخ
lock code
رمز قفل
lock forward
هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
lock hospital
بیمارستان ناخوشیهای مقاربتی
flint lock
چخماقی
lock nut
مهره قفلی
lock nut
مهره پشت گیر
hydraulic lock
قفل هیدرولیکی
firing lock
قفل اتش
under lock and key
زیر قفل
two bolt lock
قفل دو زبانه
vapor lock
قطع کامل جریان سیال
arm lock
قفلبازو
canal lock
سرمتحرککانال
column lock
قفلپایه
cycle lock
قفلدوچرخه
drawbar lock
قفلمیلهکشنده
equipment lock
قفلتجهیزات
key lock
قفلرمزی
lock dial
تنظیمقفل
lock rail
ریلقفلشده
lock switch
کلیدقفل
lock-chamber
منفذقفل
switch lock
دکمهقفل
swivel lock
قفلچرخان
tape lock
قفلنوار
tubular lock
قفلمیلهای
time lock
گاه قفل
time lock
قفل ساعتی
scalp lock
کاکل
lock washer
واشر پشت گیر
lock washer
واشر قفلی
net lock
سیم بند چهارراه
net lock
قفل چهارراه
percussion lock
ماشه تفنگ
pollack or lock
یکجور ماهی روغن
putlog or lock
تیر افقی
putlog or lock
چوب بست
putlog or lock
زیرتختهای
puzzle lock
قفل رمزی
retraction lock
وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
rim lock
سیم بند دو راه
rim lock
قفل دو راه
safety lock
قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
safety lock
ضامن اسلحه
safety lock
قفل ضامن
safety lock
چفت ضامن سلاح
lock-up garage
صندوقامانات
bail lock
قفل قرقره ماهیگیری
dead lock
اشکال
die lock
گیره حدیده
combination lock
قفل حروفی
dead lock
مانع
dead lock
گیر کردن گیر
dead lock
کوچه بن بست
dead lock
وقفه
cylinder lock
قفل میلهای
control lock
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
letter lock
قفل حروفی
advisory lock
قفلی که فرآیند روی یک قسمت از فایل می گذارد تا سایر فرآیندها به آن داده دستیابی نداشته باشند
air lock
راهروی فشار
air lock
اطاقک فشارهواپیما
air lock
دریچه هوابند
ankle lock
فیتیله پیچ
check lock
ساعت امتحان کننده
mortise lock
قفل و بست
door lock
قفل در
door lock
کلید خانه
elf lock
موی درهم برهم
elf lock
زلف ژولیده
check lock
مهره پشت گیر
door lock
قفل
double lock
دوبارکلیدگردانیدن در
Luer-Lock tip
لوئر
scroll lock key
کلید Lock Scroll
air lock caisson
صندوقه تحت فشار
side wall of a lock
بدنه سد دریچهای
blade tilting lock
قفلتیغهواژگون
steering wheel lock
قفل غربالک
rip fence lock
قفلشکافنردهای
steering column lock
قفل فرمان اتومبیل
shift lock key
دکمهقفل
camera platform lock
محلقفلدوربینبهپایه
horizontal motion lock
دستهتنظیمافقی
num lock key
کلید Lock Num
num lock key
کلیدی که کارایی قسمت عددی صفحه کلید را از کنترل نشانه گر به ورودی عددی تط بیق میدهد
mortise dead lock
قفل داخل کار قفل داخل درب
Luer-Lock tip
نوکلاک
outside hook and overan lock
لنگ تندر
lock with wooden bolt
کلیدان
lock filling opening
قفلبازکنندهمکش
lock filling intake
قفلمکش
mortise dead lock
قفل توکار
lock emptying system
قفلسیستمتخلیه
lift cord lock
قفلطناببالابر
laboratory air lock
آزمایشگاهحبسهوا
side-tilt lock
قفلکنندهکناری
caps lock key
کلید Lock Caps
To lock horns with someone. To take issue with someone.
با کسی سر شاخ ( شاخ بشاخ ) شدن
To insert the key in the lock.
کلید را به قفل زدن
lock in base tube
لامپ قفلی
lock, stock, and barrel
با همه چیز
interior door lock button
دکمهقفلدستگیرهداخلیدر
The key stuck in the door lock .
کلید درقفل گیر کرد
internal tooth lock washer
واشرداخلدندانهای
Be sure to lock ( shut , close ) the door .
مبادا در راباز بگذاری
lock filling and emptying system
دستگاهتخلیهوپرکردن
lock filling and emptying opening
قفلبازوبستهکردنوتخلیهوپرکردن
external tooth lock washer
قفلواشوندهدندانهای
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen
<proverb>
کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
lock the barn door after the horse is stolen
<idiom>
نوشدارو پس از مرگ سهراب
ring d.
فاخته
ring off
قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
ring off
قطع کردن تلفن
x ring
دایره مرکزی هدف تیراندازی
ring
احاطه کردن زنگ اخبار
ring
صدای زنگ تلفن طنین
to ring up
کسیرا پشت تلفن خواستن
ring
گرد امدن
ring d.
قمری
ring
تلفن زدن
ring
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring
تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring
حلقه زدن
ring
چرخ خوردن
ring
صحنه ورزش
ring
ناقوس
v ring
مثلث شکاف درجه
v ring
تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
ring
نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring with
منعکس کردن
ring
رینگ بوکس
ring
طنین انداختن صدای زنگ
ring
محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring
صدا کردن
there was no ring
کسی زنگ نزد
ring
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com