English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
lock-chamber منفذقفل
Other Matches
chamber خان
chamber محفظه
chamber حجره
chamber اتاق خواب خوابگاه
chamber تالار
chamber اتاق
chamber خزانه فشنگ در اسلحه
chamber حفره
chamber فشنگ خوریاخزانه
chamber خوابگاه
chamber دفترکار
chamber جان لوله حفره
chamber خزانه لوله
chamber اطاق
chamber جا دادن
chamber اطاق خرج
chamber اپارتمان در اطاق قرار دادن
drying chamber اطاق مخصوص خشک کردن
chamber of deputies مجلس نمایندگان
firing chamber حفرهسوخت
magma chamber ماگما
mixing chamber روزنهآمیزش
cartridge chamber گلولهفشنگ
photographic chamber اتاقکعکاسی
pulp chamber حفرهمغزی
chamber of trade اتاق تجارت
chamber of trade اتاق بازرگانی
chamber of shipping انجمن صاحبان کشتی
chamber of shipping اتاق کشتیرانی
chamber of commerce اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
chamber of commerce اتاق تجارت
press chamber حفرهفشار
checker chamber اطاقک مشبک
cloud chamber اتاقک ابر
posterior chamber حفرهپسین
council chamber انجمن گاه
cooling chamber اطاقک سرد کننده
powder chamber حفرهگرد
combustion chamber محفظه احتراق
combustion chamber اطاق خرج
combustion chamber اطاق انفجار
coking chamber اطاقک کک سازی
chamber of commerce اتاق بازرگانی
multi chamber نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
vacuum chamber اتاق خلاء
turbolence chamber اطاق جریان گردابی
surge chamber مخزن تعادل
starting chamber محفظه استارت
star chamber جابرانه وسری
star chamber دادگاه عالی مدنی وجنایی
rescue chamber اطاقک نجات زیردریایی
regenerative chamber اطاقک رژنراتیو
plenum chamber محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
pneumatic chamber اتاقک فشارسنج
reaction chamber اطاق واکنش
presence chamber اطاق بار یا پذیرایی
presence chamber بار گاه
chamber music موسیقی مجلسی
chamber orchestra ارکستر مجلسی
dumb chamber اطاق بی روزنه
expansion chamber دریچهانبساط
exhaust chamber اطاقک خروجی
grit chamber اطاق اخال گیری
heating chamber اطاق گرمکن
anterior chamber حفرهپیشین
intake chamber محفظه ورودی
ion chamber اتاقک یونش
ion chamber اتاقک یون
ionization chamber اتاقک یونش
ionization chamber اتاقک یون
lethal chamber اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
chamber orchestras ارکستر مجلسی
reaction chamber محفظه فعل و انفعال
chamber of commerce اطاق تجارت
gas chamber اطاق گاز
bed chamber خوابگاه
air chamber محفظه هوا
air chamber مخزن هوا
gas chamber محفظه باروت
bell-chamber [اتاقی با یک یا چند ناقوس بزرگ در قاب]
ante-chamber اتاق انتظار
chamber maid کلفت
chamber pots لگن
chamber pot لگن
guest chamber اطاق مهمان
gas chamber اطاق خرج
gas chamber محفظه اعدام با گاز
bed chamber شبستان
bubble chamber اتاقک حباب
buffer chamber اطاق خرج
chamber counsel وکیل مشاور
chamber counsel مشاورحقوقی
bride chamber حجله
chamber furnace کوره محفظه دار
chamber maid کنیز
specimen chamber اتاقکنمونه
chamber maid خادمه
chamber of commerce اطاق بازرگانی
breech chamber محفظه خرج انفجار
buffer chamber جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
lead chamber process فرایند اتاق سربی
film cassette chamber محلقرارگیریفیلم
annular combustion chamber حلقهمخزنسوخت
cloud chamber effect اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
gate chamber wall جایگاه حرکت دریچه
multi chamber klin کوره چند محفظهای
international chamber of commerce اتاق بازرگانی بین المللی
precombustion chamber engine موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
tile drying chamber اطاق هشت کاشی
differential ionization chamber اتاقک یونش تفاضلی
double chamber type tunnel klin کوره تونلی دو محفظهای
double chamber type tunnel klin بوته ی نوع تونلی دو اطاقکی
to lock off جدا کردن
lock on قفل کردن توپ روی هدف هنگام تعقیب ادامه مستمرتعقیب هدف
lock out حبس کردن
lock up در محلی محصور کردن
lock out قفل کردن
lock on باعلائم مخابراتی و رادارچیزی را تعقیب کردن
lock up زیر قفل نگه داشتن
lock چفت
lock قفل گلنگدن
lock out درتنگنا قراردادن یا بمحل کار راه ندادن
lock out تعطیل کارخانه
lock out بسته شدن کارخانه
lock out حبس کردن تحریم کردن
lock چفت شدن
lock out تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
lock up بازداشتگاه
lock قفل چخماق تفنگ
lock چفت و بست مانع
lock سد متحرک
lock سدبالابر چشمه پل
lock محل پرچ یااتصال دویاچند ورق فلزی قفل کردن
lock بغل گرفتن
lock راکدگذاردن
lock up حبس کردن
lock بوسیله قفل بسته ومحکم شدن محبوس شدن
lock up وضعیتی که در ان امکان انجام عمل دیگری نمیباشد
lock up وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
lock قفل شدن
lock up توقیف بازداشت کردن حبس کردن
lock up حبس
lock دسته پشم
to lock out پشت در
to lock out نگاه داشتن
lock عمل جلوگیری از نوشتن روی فایل
lock مانع دستیابی به سیستم یا فایل شدن
lock قفل کردن
lock up <idiom> اطمینال کامل از موفقیت
to lock somebody [yourself] out [of something] در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
lock همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock قفل شدن گیره دریچههای کانال ناو
lock in از بیرون در را روی کسی بستن
lock طره گیسو
lock قفل
lock محکم نگهداشتن
lock away درجای قفل شده نگه داشتن
lock قفل کردن بستن قفل
lock switch کلیدقفل
safety lock قفل بی خطر مخصوص حفظ محلی از خطر دستبرد
rim lock قفل دو راه
rim lock سیم بند دو راه
lock ring حلقهقفل
swivel lock قفلچرخان
retraction lock وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
puzzle lock قفل رمزی
lock-up garage صندوقامانات
tubular lock قفلمیلهای
switch lock دکمهقفل
tape lock قفلنوار
safety lock ضامن اسلحه
safety lock قفل ضامن
under lock and key زیر قفل
vapor lock قطع کامل جریان سیال
time lock گاه قفل
time lock قفل ساعتی
arm lock قفلبازو
canal lock سرمتحرککانال
column lock قفلپایه
cycle lock قفلدوچرخه
drawbar lock قفلمیلهکشنده
equipment lock قفلتجهیزات
key lock قفلرمزی
lock dial تنظیمقفل
lock rail ریلقفلشده
scalp lock کاکل
safety lock چفت ضامن سلاح
two bolt lock قفل دو زبانه
putlog or lock زیرتختهای
mortise lock قفل و بست
die lock گیره حدیده
door lock قفل در
door lock کلید خانه
door lock قفل
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
elf lock موی درهم برهم
elf lock زلف ژولیده
elf lock گیس جنی
firing lock قفل اتش
flint lock تفنگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com