English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
long bowls جنگ دور رادور
Other Matches
bowls بازی بولینگ
bowls کاسه رهنما
bowls مسابقه وجشن بازی بولینگ
bowls باتوپ بازی کردن
bowls قدح
bowls کاسه
bowls جام
finger bowls افتابه
finger bowls لگن یا طاس دستشویی
finger bowls لگن
She had three bowls of soup. سه کاسه سوپ خورد
crown green bowls بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
Dont be long. Step on it . Dont take long over it . Get a move on. طولش نده (زود باش )
as long as ازوقتی که
as long as تا زمانیکه بمقدار زیاد
as long as بشرطی که
at long last بالاخره
as long as بمدت طولانی
To wish (long) for something. آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
get a long with you بروپی کارت
long little زنده باد
come a long way <idiom> برنامه بزرگی ریختن
as long as <idiom> به شرط اینکه ،به این شرط که
as long as از زمانیکه
See you again . So long. به امید دیدار
at long last عاقبت
at long last اخرالامر
before long بزودی
long a مدتهاپس ازان
long a go مدتی پیش
long a go مدت زیادی پیش
not long a چندوقت پیش
so long as مادامی که بشرطی که
so long as تاوقتی که
so long بامیددیدار
so long خدا حافظ
not long a مدتی نگذشته است
not long a go چندی پیش
not long a go همین تازگی ها
long a مدت مدیدی بعد
it will not take long مدت زیادی نمیخواهد
before long بهمین زودی
for long مدت زیادی
for long خیلی
go long تلاش درپاس طولانی بجلو
how long since is it? چند وقت پیش بوده است
how long since is it? چندوقت است
very long شعاع عمل زیاد
very long برد خیلی زیاد
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
it will not take long طولی
it will not take long نخواهدکشید
long course استخر 05 متر
long little پاینده باد
long- مناسب بودن
long- طولانی طویل
long مدت زیاد
long طولانی
long- دراز
long on موضه گرفتن در جلو توپزن ودور از او در طرف دیگر
long off موضع گرفتن در جلو توپزن ودور از او در یک طرف
long- مدید
long- کشیده
long- دیر گذشته ازوقت
long- طی مسافت زیاد توپ
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- توپ بلند به اوت
long- بلند
long- طولانی
long- مدت زیاد
long- :اشتیاق داشتن
I've known her at least as long as you have. آشنایی من با او [زن] کمک کمش به اندازه مدت آشنایی تو با او [زن] است.
How long will it take? چقدر طول می کشد؟
how long تاکی تاچه وقت چقدر
long مناسب بودن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long :اشتیاق داشتن
long دراز
long طولانی طویل
long مدید
long دیر گذشته ازوقت
long کشیده
long طی مسافت زیاد توپ
long بلند
to say so long to somebody با کسی خداحافظی کردن
long توپ بلند به اوت
long thrust وضعیت سخمه بلند
not long ago چندی پیش
not long ago اخیرا
long range مربوط به اینده دور
long term بلند مدت
long thrust سخمه بلند
long thrust تک نفوذی طولانی یادوردست
long tom توپ دریایی دور رس یاساحلی
long wind طاقت زیاد دویدن
long windedness روده درازی
long tongue پر حرفی
long tongue وراجی
long ton تن بزرگ معادل با 6101کیلوگرم
long windedness پرگویی
night long از سر شب تا بامداد
long wind دراز نفسی
long tom درخت الواراسترالیایی
long tom تغار یا فرف مخصوص طلاشویی
long term طویل المدت
long term دراز مدت
long shore کرانهای
long sighted دوربین
long sighted تیزبین
long sighted دوراندیش
long sightedness دوربینی
long robe ردای بلند
long robe صورت کشیده
long sightedness دور اندیشی
long recoil عقب نشینی طولانی
long run بلند مدت
long sight نظر دوررس
long shot کسیکه درمسابقات
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long sea دریایی که خیزابهای بزرگ ومنظم دارد
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
long shot شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
long shunt شنت دراز
long sight دوربینی
long run دراز مدت
long shore وابسته بدریا کنار
long siht دور بینی
long recoil طول عقب نشینی زیاد
long shoreman گماشته بارگیری و بار خالی کنی در بندریا ماهی گیری در کرانه
long string خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
long suffering رنج کش
long range طول المدت
long suffering رنجبر
long suffering زحمت کش
long suffering سختی کش
long suffering بردباری رنجبری
long range دیرپای دور رس
long range دور
long siht نظردور رس
long ton تن بزرگ
long range جنگ افزار با برد زیاد یا برد بلند اتش دوردست
long range با برد زیاد
long splice پیوند بلند
long spot موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
long range دور برد
long suffering زحمت کشی
of long continvance دیرپای
I will not detain you long. خیلی وقتتان را نمی گیرم.
in the long run <idiom> آینده دور،درآخر
over the long run <idiom> درآخر
long shot <idiom> شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
long haul <idiom> مدت درازی بین کاری که ادامه داد
long haul <idiom> مسافت دراز یا سفرکردن
long face <idiom> افسرده وغمگین
all day long <idiom> تمام روز
How long were you away from Iran ? چه مدت درایران نبودید ؟
With a long face . با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
He did not live long enough to … آنقدر عمر نکرد که ...
I had a long talk with him. با ایشان مفصلا" صحبت کردم
With a long face . با سبیل آویزان ( ناموفق وسر خورده )
Once in a while. At long intervals. دیر به دیر
We have a long journey before us . مسافرت طولانی در پیش داریم
In the long run right will out. <proverb> یق بالاخره آشکار مى شود .
How long will you be staying? چه مدت میخواهید بمانید؟
What's taking so long? چرا اینقدر طول میکشد؟
I will not detain you long. خیلی وقتتون رو نمی گیرم.
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
long term <adj.> بلند مدت
long term <adj.> دراز مدت
to be long in coming خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
long-house مسکن اشتراکی
long gallery راهرو طویل
long gallery اتاق طویل
in the long run در دراز مدت
How long can I park here? چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
How long does it take by car? با اتومبیل چقدر طول می کشد؟
How long does it take on foot? پیاده چقدر طول می کشد؟
How long does the crossing take? چه مدت این مسافرت دریایی طول می کشد؟
long-running آنچهمدتهادرحالاجراباشد
long-lost کسیکهمدتهایمدیدیاسترویتنشدهاست
long-awaited زمانانتظار
to take long views دور اندیشی کردن
to pound a long سنگین رفتن
to pound a long کوبیدن و رفتن
to draw the long اغراق گفتن
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
the long robe پیشه قضائی
the long robe لباس قضائی
the long and the short of it <idiom> نتیجه کلی
the long and the short of it <idiom> آنچه گفتنی است
take long views دوراندیش بودن
second long period تناوب بزرگ دوم
of long standing بادوام
of long standing طولانی
of long duration مدید
of long duration دیرپای
long-drawn-out دور و دراز
long-drawn-out طویل
long-drawn-out بیش از اندازهی طولانی
long vacation تعطیلاتتابستانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com