Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
loop control
کنترل حلقه زنی
Search result with all words
loop control structure
ساختار کنترل حلقه
loop control variable
متغییر کنترل کننده حلقه
Other Matches
loop
کمند
loop
مهاری
loop
سوراخ
loop
ضربه بلند قوس دار
loop
گره زدن
loop
پیچ خوردن حلقه زنی
do while loop
لوپ WHILE/DO
loop
حلقه
loop
حلقه طناب
loop
گره
loop
پیچ چرخ
loop
خمیدگی
loop
حلقه دارکردن
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
چرخش نیمدایره و برگشت اسکیت
loop
برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop
ثباتی که حاوی تعداد دفعات تکرار حلقه است
loop
ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
loop
برنامه کامپیوتری که مرتب تکرار شود
loop
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
ساخت یک قطعه سیم یا نوار به شکل دایره
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
حلقه درون حلقه دیگر
loop
درو در انتهای خرک
loop
حلقه زدن
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
inner loop
حلقه درونی
to keep somebody in the loop
<idiom>
کسی را در جریان نگه داشتن
[گذاشتن]
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
inner loop
حلقه داخلی
for next loop
حلقه یا تابعی که تکرار میشود تا وقتی که شرط دیگر صدق نکند
for/next loop
حلقه NEXT/FOR
to be in the loop
<idiom>
آگاه بودن از
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
to be in the loop
<idiom>
در جریان بودن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
loop
حلقه شدن
inner loop
حلقهای درون حلقه دیگر
to keep somebody in the loop
<idiom>
کسی را در جریان گذاشتن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
loop
دریچه
do while loop
حلقه WHILE/DO
while loop
دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
loop
گریز
closed loop
حلقه مسدود
loop body
بدنه حلقه
subscriber's loop
حلقه متعلق به مشترک
loop antenna
انتن حلقهای
ground loop
تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
uncontrolled loop
حلقه کنترل نشده
loop body
تنه حلقه
belt loop
حلقهکمربند
closed loop
حلقه بسته
wait loop
پردازندهای که یک حلقه برنامه را تکرار میکند تا عملی رخ دهد
hysteresis loop
حلقه پسماند
elastic loop
حلقهارتجاعی
hysteresis loop
منحنی هیسترزیس
peg loop
میخحلقهطناب
counting loop
حلقه شمارش
loop antenna
انتن حلقوی
prusik loop
گره پلکانی
button loop
دکمهرکاب
endless loop
حلقه بی پایان
endless loop
حلقه بی انتها
curtain loop
بازوبندپرده
expansion loop
خم انبساط
loop stitches
کوکطنابی
local loop
حلقه محلی
armature loop
پیچک ارمیچر
armature loop
حلقه ارمیچر
induction loop
حلقه القائی
inductive loop
حلقه ی القائی
infinite loop
حلقه نامحدود
hanger loop
جایآویز
feedback loop
حلقه باز خوردی
heel loop
قوس پاشنه
infinite loop
حلقه نامتناهی
current loop
حلقه جاری
loop checking
مقابله حلقه
loop sling
حلقه بند تفنگ
loop jump
پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
overhead loop
گره حلقومی یا گره بالاتنه
loop line
دوراهی
gun-loop
[دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
open loop
حلقه باز
open loop
مدار باز
loop pass
پاس قوسی
loop test
ازمایش با حلقه وارلی
loop sling
مهار حلقوی بار بند حلقوی
nested loop
حلقه لانهای
nested loop
حلقه تو درتو
nested loop
حلقه اشیانهای
loop sling
بند حلقهای
loop initializaion
ارزش دهی اغازی در حلقه
loop hole
گریز
loop hole
روزنه
loop code
کد حلقوی
loop structure
ساختار حلقهای
drip loop
حلقه ریزش اب
drill loop
حلقه مخصوص چکه اب درسیم کشی
loop pile
پرزهای حلقوی
[این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
to stay in the loop
<idiom>
در جریان ماندن
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
arrow-loop
شکاف تهویه
loop step
پرش از لبه خارجی یک اسکیت و نیم چرخش و برگشت بافرود به لبه داخلی همان اسکیت
loop feeder
سیم تغذیه حلقوی
loop drive
ضربه باپیچش زیاد نزدیک تور حریف
to stay in the loop
<idiom>
آگاه ماندن در
[موضوع ویژه ای]
[اصطلاح روزمره]
loop-hole
روزنه
loop counter
شمارنده حلقه
loop-hole
سوراخ دیدبانی
tap loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
warp-loop fringe
ریشه حلقوی
[در قالی همدان]
varley loop test
ازمایش با حلقه وارلی
sleeve strap loop
بستنوارسرآستین
toe loop jump
پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
magnetic hysteresis loop
حلقه هیسترزیس مغناطیسی
distributor service loop
خطسرویسپخش
closed loop gain
بهره تقویت درطبقه بسته
perfection loop knot
نوعی گره قرنیهای در انتهای نخ ماهیگیری
loop knot tie
گره حلقوی
input coupling loop
حلقه پیوست ورودی
open loop system
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
open loop gain
بهره تقویت در حلقه باز
loop mill rolling
نوردکاری حلقوی
single loop armature
ارمیچر تک پیچکی
to keep under control
تحت نظارت نگه داشتن
self control
قوه خودداری
self control
کف نفس
self control
مسک نفس
self control
خودداری
I cant help it. It is beyond my control.
دست خودم نیست
control
نظارت و ممیزی کردن
control
بازرسی کردن
control
کنترل کردن فرمان
control
اختیار
control
بازرسی نظارت جلوگیری
control
بازدید
control
واپاد
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
self-control
خودداری
control
نظارت کردن
self-control
خویشتنداری
self-control
خودگردانی
control
توپزن دقیق
control
فرمان
control
وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control
کنترل کردن
control
نظارت کردن تنظیم کردن
control
بازرسی
control
کنترل بازبینی
control
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control
کنترل
control
نظارت
control
مهار
control
کنترل کردن مهار کردن
control
کاربری
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
lighting control
کنترل روشنایی
light control
کنترل نور
light control
کنترل روشنایی
line control
کنترل خط
lift control
کنترل اسانسور
engagement control
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
lever control
کنترل اهرمی
level control
کنترل سطح
lateral control
کنترل در عرض جبهه
lateral control
کنترل جانبی
linearity control
نافم خطی
load control
تنظیم با بار خارجی
magnetci control
کنترل فرمان مغناطیسی
framing control
پیچ تنظیم تصویر
manpower control
کنترل نیروی انسانی
disaster control
روش کنترل سوانح
fighter control
کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
electric control
کنترل الکتریکی
electronic control
تنظیم الکترونیکی
electronic control
کنترل الکترونیکی
electronic control
فرمان الکترونیکی
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
disaster control
روش مقابله با سوانح و بلایا
erosion control
جلوگیری از فرسایش
geodetic control
نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
government control
نظارت دولتی
fire control
دستگاه کنترل اتش توپخانه
government control
کنترل دولتی
fire control
کنترل اتش
fire control
کنترل کردن اتش کنترل اتش
grid control
کنترل شبکه
ground control
کنترل زمینی
ground control
دستگاه کنترل کننده زمینی
fire control
سیستم کنترل اتش
geodetic control
نقاط کنترل ژئودزی
frequency control
کنترل فرکانس
forms control
کنترل فرم ها
flight control
سیستم کنترل هواپیماها
flood control
سیل بندی
flight control
کنترل پرواز
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
flow control
کنترل جریان
fly control
برج کنترل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com