Dictiornary-Farsi | lord advocate | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 56 (4 milliseconds)

English	Persian
lord advocate	دادستان کل مامور به اسکاتلند


Other Matches

advocate	وکیل مدافع
advocate	طرفداری کردن
advocate	دفاع کردن
advocate	طرفدار
advocate	حامی
judge advocate	قاضی عسکر
judge advocate	وکیل مدافع
judge advocate	ضابط دادگستری
devil's advocate	شریک شیطان
judge advocate	اقامه کننده دعوی
judge advocate	دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
devil's advocate	کشیشی که اعمال و سوابق مردهای را که قرار است تقدیس شده و saint شود به طور انتقادی بررسی میکند تامبادا عیبی از قلم افتاده باشد
devil's advocate <idiom>	[ارائه استدلال مخالف]
judge advocate general	رئیس دادگاه نظامی
judge advocate general	رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
the lord is my p	خداوندپناه من است
lord a	مدعی العموم
lord it over <idiom>	رئیس بازی درآوردن ،به صورت رئیسبودن ، رفتارکردن
lord	مانند لردرفتار کردن
our lord	خداوند ما
the lord	رب
the lord of all being	رب العالمین
lord	صاحب
lord	ارباب خداوندگار
lord	فرمانروا
lord	لرد شاهزاده
lord	مالک
lord	ملاک حکمروایی کردن
lord	عنوان لردی دادن به
lord	خداوند
lord	ارباب
lord chancellor	بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
Law Lord	فردحائزشرایطرسیدگیبهدادگاه
lord chancellor	رئیس کل داوران
Lord's Prayer	دعای خداوند
the lord's supper	شام خداوند
the lord will provide	خداوسیله خواهد ساخت
the lord will provide	خدا میرساند
lord chancellor	رئیس کل قضات محاکم
the lord's supper	عشاربانی
lord of misrule	متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
lord paramount	خداوند
lord paramount	اقا
lord's day	یکشنبه
lord's supper	شام خداوند
lord's supper	شام واپسین
lord's table	میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
lord lieutenant	نماینده پادشاه در ایالات
lord paramount	صاحب تیول عمده
may the Lord be your refuge and protector.	خدا پشت وپناهت باشد
lord stew of the household	خوانسالار
lord chief justice	رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
to create a man a lord	کسیراسمت سردی دادن
lord high stew of england	رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
Dead ( blind ) drunk. As drunk as a lord .	مست خراب ( مست لایعقل )