English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
lord high stew of england رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
Other Matches
lord stew of the household خوانسالار
in a stew دل واپس خشمگین
in a stew هراسان
stew خیس عرق شدن [در گرما]
stew تاس کباب
stew نگرانی
stew گرمی داغی
stew اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew دم کردن
stew in one's own juice <idiom> افتادن درچاهی که خود کنده
irish stew طاس کباب
stew pan کماجدان
he was sent to england به انگلیس اعزام کردند
new england نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
he was sent to england اورا فرستادندبانگلستان
England انگلستان
primate of england سر اسقف YORK
primate of all england سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
king of england پادشاه انگلستان
Church of England کلیسای انگلستان
to set out for England به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه]
the common wealth of england جمهوری یا شبه جمهوری که در فاصله سالهای 9461 تا0661 در انگلستان برقراربود
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) . اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
lord لرد شاهزاده
lord صاحب
lord خداوند
the lord رب
the lord is my p خداوندپناه من است
the lord of all being رب العالمین
our lord خداوند ما
lord عنوان لردی دادن به
lord مانند لردرفتار کردن
lord ارباب خداوندگار
lord فرمانروا
lord مالک
lord ملاک حکمروایی کردن
lord ارباب
lord it over <idiom> رئیس بازی درآوردن ،به صورت رئیسبودن ، رفتارکردن
lord a مدعی العموم
lord paramount صاحب تیول عمده
lord paramount خداوند
lord paramount اقا
lord lieutenant نماینده پادشاه در ایالات
lord chancellor رئیس کل قضات محاکم
lord chancellor رئیس کل داوران
lord chancellor بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
lord of misrule متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
Lord's Prayer دعای خداوند
Law Lord فردحائزشرایطرسیدگیبهدادگاه
lord advocate دادستان کل مامور به اسکاتلند
lord's day یکشنبه
lord's table میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
the lord's supper شام خداوند
the lord's supper عشاربانی
lord's supper شام واپسین
lord's supper شام خداوند
the lord will provide خداوسیله خواهد ساخت
the lord will provide خدا میرساند
may the Lord be your refuge and protector. خدا پشت وپناهت باشد
lord chief justice رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
to create a man a lord کسیراسمت سردی دادن
Dead ( blind ) drunk. As drunk as a lord . مست خراب ( مست لایعقل )
very high ارتفاع خیلی بالا
on high در بالا
high value گران قیمت
on high در اسمان
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
high value قیمتی
high (1 9 to 36) بلند
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
on high به اسمان
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high بالا
high بوگرفته
high اندکی فاسد
high تند زیاد باصدای زیر
high متکبرانه
high خشن متکبر
high خشمگینانه
high وافر گران گزاف
high زیاد
high متعال رشید
high بلند پایه
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high جای مرتفع
high عالی
high مرتفع
high بلند
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high عظیم
high واچرخه
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high ت
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high بزرگ
high زبان سطح بالا
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high فراز
high خیلی بزرگ
high سخت گران
high باصدای بلند
high tender مزایده
high strung کوک
high strung عصبانی
high strung بسیار حساس
high storage انباره بالا
high sticking خطا با ضربه چوب لاکراس
high sticking بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high temperature دمای بالا
high tender به مزایده گذاشتن
high seasoned پرادویه
high time اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
high test امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
high tension فشارقوی
high tension فشار قوی
high handed مکارانه
high hat کلاه بلند
high stick بالا بردن غیرمجاز چوب
high status بلندپایه
high spirited دارای روح خودسری وجسارت
high hat متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high hat افاده کردن
high horse مغرور
high spin پرچرخش
high pressure قوی
high speed دنده سریع
high horse پر افاده
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
high spin چرخش زیاد
high spin پر اسپین
high resolution وضوح بالا
high spirited متکبر
high seasoned خوش طعم پرچاشنی
high souled با جرات
high souled با همت
high spirited جسور
high speed سریع السیر
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high hurle مانع بلند
high line پل رابط اصلی
high octane دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high order رتبه بالا
high pass پاس بلند
high pheasant تیراندازی به هدفهای دوگانه از برج 09 متری در انگلستان
high polymer بسپار سنگین
high polymer بسپار بزرگ
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high-pitched میان فراز
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
high potential فشار قوی
high power تفنگ شکاری بزرگ
high precison دقت زیاد
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high moral روحیه قوی
high moral روحیه عالی
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high lights نکات مهم
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high light نکات برجسته یا جالب
high land زمین کوهستانی
high minded بامناعت
high minded بزرگ منش
high jumper پرنده پرش ارتفاع
high minded مغرور
high money پول گران
high precison دقت بالا
high pressure دارای وزن وفشار زیاد پرفشار
high interest بهره سنگین
high resistance پر مقاومت
high resistance پرمقاومت
high road شاهراه
high road جاده عمده
high run حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high sea دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high sea دریای ازاد
high seas ابهای برون مرزی
high seas دریای ازاد
high seas ابهای بین المللی
high seas دریاهای ازاد
high relief نقش تمام برجسته
high relief نقوش برجسته
high ranking عالی رتبه
high interest بهره گران
high impedance امپدانس بالا
high limit حد نهایی
high pressure فشار زیاد
high priced گران بها
high priced پر قیمت
high priced پر بها
high priest کشیش اعظم
high priest کاهن اعظم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com